هنگامی که درباره ذکر خدا و مطلوب بودن آن سخن به میان میآید و مثلاً، در وصف دوستان خدا گفته میشود که دائماً به ذکر خداوند مشغولند و هیچ کاری آنها را از ذکر خدا باز نمیدارد، در آغاز چهر افرادی در ذهن انسان تصویر میشود که پیوسته لبهایشان در رکت و به ذکر خداوند گویا است و زبانشان مشغول خواندن اذکار و اوراد است؛ یعنی در ابتدا، عرف مردم ذکر را منحصر در ذکر لفظی میدانند؛ در صورتی که طبق آنچه از روایات و قرآن کریم استفاده میشود، گسترده و شمول و عمق ذکر فراتر از این است. از این رو، ضرورت دارد قدری درباره مفهوم ذکر بحث کنیم.
در زبان فارسی کلمه یادمعادل کلمه ذکر است که به خوبی معنای آن را میرساند و از این جهت میتوان گفت که کلمه ذکر از معدود واژگان عربی است که معادل فارسی آن به صورت منفرد و بدون ترکیب، کاملاً معنای ذکر را میرساند.
راغب اصفهانی دو معنا برای ذکر بر میشمارد. وی میگوید: گاهی ذکر به معنای توانایی انسان برای حفظ شناختی است که حفظ کرده است، و گاهی به معنای حضور معنایی در قلب و یا سخنی بر زبان است و تقسیم ذکر به ذکر قلبی و ذکر لسانی به معنای دوم مربوط میشود و هر یک از ذکر لسانی و قلبی خود بر دو گونهاند:
1. ذکر پس از فراموشی.
2 ذکر بدون سابقه فراموشی که ادامه توجه و هشیاری انسان رخ میدهد.(3)
مرحوم علامه مجلسی رحمة الله درباره مفهوم ذکر میفرماید: ذکر حضور معنا در نفس انسان است و گاهی نیز به عمل و دانش ذکر میگویند و نیز به سخنی که معنای مرد نظر را در بر دارد، کلمه ذکر اطلاق میگردد.(4)