یکی از تقسیماتی که میتوان برای ذکر برشمرد، تقسیم آن به ذکر صریح و ذکر ضمنی است. گاهی انسان قصد و غرضش صرفاً این است که به خدا توجه کند و غرض دیگری ندارد. در این جا با گفتن اذکاری مثل یا الله یا رحمان ، یا غفار و نظایر آنها، یا بدون لفظ و از طریق توجه قلبی، خود را متوجه ذات اقدس حق میکند. منظورمان از ذکر صریح چنین ذکری است. اما گاهی غرض اصلی و اولی مثلا، دعا خواندن یا تلاوت قرآن است، ولی طبیعتاً با خواندن دعا و قرآن، ذکر و یاد خدا نیز حاصل میشود. چنین ذکری را ذکر ضمنی مینامیم.
چنان که اشاره کردیم، از جمله موارد ذکر ضمنی، دعا است. هنگامی که انسان مشغول دعا است، تنها در صدد گفتن ذکر خدا نیست بلکه اتفاقاً غرض اصلیاش اظهار نیاز به درگاه خداوند و خواستن حاجت، باید ذاکر خداوند گردد و به او توجه کند. ارزش و والایی دعا نیز در همین است که هم مشتمل بر ذکر و هم مشتمل بر اظهار بندگی است. این هم که فرمودهاند: الدعاء مخ العبادة (36) دعا مغز عبادت است تحلیل و تفسیرش میتواند همین باشد.زیرا عبادت اظهار بندگی در پیشگاه خداوند و اقرار به فقر و عجز و ناداری خویش در برابر آن مالک حقیقی و غنی بالذات است؛ و اشاره کردیم که روح دعا نیز همین است.
یکی دیگر از مصادیق ذکر ضمنی خداوند، یاد اولیای خدا است. امام باقر علیهالسلام در این باره میفرمایند: ان ذکرنا من ذکر الله، (37) همانا یاد ما یاد خدا است. هنگامی که ما به حضرات معصومین و حتی سادات توجه پیدا میکنیم، به ساحت ربوبی نیز توجه مییابیم، چرا که توجه ما به آنها در واقع از آن رو است که آنها بندگان مقرب خداوند هستند و محبت ما به ایشان نیز شعاعی از محبت به خدا است. هم چنین از آن رو که برای ساحت ربوبی قدر و احترام قایلیم، به ایشان احترام میگزاریم و بزرگشان میداریم. پس یاد اولیای خدا و توسل به ایشان، به نوعی ذکر خدا است و با توسل، ارتباط با خداوند مستحکم و پایدار میماند؛ چرا که این توسل مشتمل بر ذکر و توجه به خداوند نیز هست.
با توجه به این که دعا و هم یاد اولیای خدا و توسل به ایشان از مصادیق ذکر ضمنی هستند، که مشتمل بر توسل به اولیای خدا و وسایط فیض و رحمت الهی باشند. معصومین علیهالسلام در سخنان خود به یاران و دوستانشان آموختهاند که برای کسب فضایل و ثوابهای اخروی نکته سنج باشند و از میان کارهای مختلف، بنگرند کاری را که پرثمرتر است انجام دهند. از این رو مؤمن همیشه باید سعی کند راه کوتاه و میان بری را برگزیند که زودتر او را به هدف میرساند . با توجه با این توصیه ارزشمند، دوستار اهل بیت علیهالسلام باید بکوشد دعایی را انتخاب کند و گفتاری را بر زبان آورد که هم مشتمل بر ذکر لفظی و مستقیم خدا و هم ذکر ضمنی و تلویحی و توسل به اولیای خدا و دعا برای ایشان باشد. البته بدیهی است، علاوه بر ذکر لفظی و زبانی، باید سعی کند دل و قلبش نیز به خداوند توجه داشته باشد. در این صورت، احتمال به اجابت رسیدن دعا بسیار زیاد است. در روایات اسلامی این چنین آمده که دعا در حق برادران مؤمن و دوستان خدا، احتمال استجابت دعا را افزایش میدهد. در همین زمینه علی ابن ابراهیم روایت میکند عبدالله بن جندب را در موقف عرفات دیدم که بهتر از وقوف او ندیدم؛ پیوسته دستهایش به سوی آسمان بلند و اشک بر گونههایش جاری بود و بر زمین میریخت. زمانی که مردم از عرفات بر گشتند به او گفتم. من وقوفی بهتر از وقوف تو ندیدم. در پاسخ گفت: به خدا قسم، تنها برای برادران دینی دعا کردم، چون حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به من فرمود:
ان من دعا لاخیه الغیب نودی من العرش و لک مائة ضعف فکرهت أن أدع مائة ألف مضمونة لواحدة لا أدری تستجاب أم لا؛ (38)
کسی که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا میرسد، صد هزار برابر (آنچه برای برادر مؤمنت در خواست کردی) برای خودت در نظر گرفته شد، پس من خوش نداشتم که صد هزار دعایی را که اجابتش ضمانت شده را به جهت یک دعا که نمیدانم به اجابت میرسد یا نه، رها کنم.
وقتی دعا در حق دیگران تا این حد اهمیت دارد، نهایت زیرکی و عقل در این است که انسان در حق دیگران دعا کند؛ به خصوص دعا در حق اولیای خدا و صلوات بر حضرت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله که مقامشان از همه برتر است. گذشته از آن، توجه به پیامبر و اهل بیت آن حضرت و درود و دعا در حق ایشان عالیترین مدال افتخار ما است. و خداوند به برکت وجود آن حضرات رحمت و نعمتهای خویش را بر مخلوقات ارزانی میدارد و به طفیل وجود آن بزرگواران عطا و بخشش الهی به سوی مخلوقات و انسانها سرازیر میشود. وقتی خداوند میخواهد رحمتی را نازل کند، ابتدا آن رحمت را بر قلب مقدس حضرت ولی عصر، عجل الله فرجه الشریف، نازل میکند و آن گاه از آن جا، آن رحمت بر دیگران جاری میگردد. توجه خداوند در درجه اول به وجود مقدس آن حضرت است. دیگران این لیاقت را ندارند که در کنار آن حضرت، مورد توجه خداوند قرار گیرند و در طول و امتداد توجه به آن حضرت، به آنان نیز توجهی خواهد شد. به واقع توجه به دیگران رشحهای از عنایت و توجه خداوند به حضرت بقیة الله الأغظم علیهالسلام است.
وقتی همه خلایق ریزه خوار آن حضرات هستند و به فیض وجود ایشان هستی و بقا یافتهاند، چه لطف و افتخاری بالاتر از این که ما در حق آن بزرگواران دعا کنیم که بی تردید آن دعا مستجاب خواهد شد. وقتی ارزش دعا در حق دیگران صد هزار برابر دعا در حق خویش است. ارزش دعا در حق آن حضرت به عدد و رقم در نمیآید زمانی که ما در حق آنها دعا میکنیم چشمه جوشان رحمت الهی به سوی همه خلایق سرازیر میشود و هر کسی را در حد ظرفیتش فرا میگیرد. این رحمت ناشی از همان رحمت بینهایتی است که در آغاز به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت ارزانی شده است. بنابر این والاترین دعا و پربرکتترین ذکر در این عالم، ذکر صلوات است.
نکته دیگر این که وقتی ما به دوستی هدیهای میدهیم او هر چند تهیدست باشد سعی میکند که در حد توانش جبران کند و هدیهای به ما بدهد. پاسخ شایسته دادن به لطف و عنایت دیگران، کمالی است متناسب با فطرت انسانی که انواع انسانها از آن برخوردارند. بر همین اساس وقتی به آنها خوبی و محبتی میشود، یا کسی هدیهای به آنها میدهد سعی میکنند پاسخ در خوری بدهند.حال تصور کنید که ما بندگان فقیر و بیچاره و سراپا تقصیر وقتی در حق اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام دها میکنیم و بر آنها صلوات و درود میفرستیم آن بزرگوار چه عکس العملی خواهند داشت؟ آیا جز این است که توجه آنها مضاعف و دعای آنها در حق ما بسیار فراتر و مؤثرتر از دعای خودمان خواهد بود؟ و مسلم است که دعای آن حضرات به اجابت میرسد. حال بنگرید، در این عالم، چه کاری با ارزشتر
از صلوات بر پیامبر و اهل آن حضرت علیهالسلام میتوان سراغ گرفت.
البته گرچه عنایت و لطف آن بزرگواران نسبت به ما از اندازه بیرون است، شاهد این مطلب این روایت است که شخصی به امام رضا علیهالسلام عرض کرد:
جعلت فداک أشتهی أن أعلم أنا عندک قال: أنظر کیف أنا عندک؛ (39)
فدایت گردم؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است؟
حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است.
(یعنی هر قدر تو به ما توجه داری ما نیز به تو توجه خواهیم کرد)
حقیقی که امام رضا علیهالسلام بیان فرمودهاند اشاره به رابطه متقابلی دارد که به عنوان یک اصل در برخی از آیات قرآن نیز آمده است؛ از جمله این آیه:
فاذکرونی أذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون؛ (40) پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم و شکرانهام به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید.
یا این آیه:
وأوفوا بعهد أوف بعهدکم؛ (41) و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم.
البته توجه خداوند به ما معلول توجهات ما نیست. چنان نیست که العیاذ بالله، خداوند غفلت داشته باشد و وقتی ما او را یاد میکنیم. بر اثر یاد ما خدا متوجه ما میشود؛ چون چیزی از خداوند غایب نیست. منظور در این جا اثر مترتب بر این یاد و رحمت خاصی است که از سوی خداوند بر بنده نازل میگردد.