تربیت
Tarbiat.Org

پرسش ها و پاسخ ها جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

حكومت خدا و منصوبین او

بر اساس دیدگاه عقیدتى شیعه حاكمیت در اصل از آن خداست و به عبارتى دیگر: حاكمیت از شؤون ربوبیت الهى است. هیچ كس حق حكومت بر انسانى را ندارد، مگر آنكه خدا به او
( صفحه 52 )
اجازه دهد. پیامبران و خاتم آنها (حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)) و اوصیاى معصوم ایشان از طرف خدا اجازه حكومت بر انسانها را داشتند. ما در اینجا قصد بیان دلیل مشروعیت حكومت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)را نداریم. از نظر تاریخى مسلم است از میان امامان معصوم فقط حضرت على(علیه السلام) و امام حسن مجتبى(علیه السلام)براى مدت بسیار كوتاهى به حاكمیت ظاهرى رسیدند و دیگر امامان بدلیل سلطه حاكمان غیر شرعى از اداره جامعه بركنار بودند و مجالى براى حكومت به دست نیاوردند. حضرت على(علیه السلام) در زمان حاكمیتشان كسانى را در نقاط مختلف كشور اسلامى به حكومت مى‌گماردند كه منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها ـ مانند اطاعت از خود آن حضرت ـ واجب بود، چون این افراد بواقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند یعنى لازم نیست شخص، منصوب بىواسطه از سوى خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد. ولایت فقیه هم ـ در واقع ـ نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدااجازه دارد حكومت كند. در زمان امامانى كه حاكمیت ظاهرى نیافتند، امور جامعه مسلمانان تحت تسلط و حاكمیت حاكمان جور بود. این حاكمان در فرهنگ شیعه «طاغوت» محسوب مى‌شدند و بر اساس نصّ قرآن «یریدون ان یتحاكموا الى الطاغوت و قد امروا ان یكفروا به»(8) مردم حق مراجعه به آن حاكمان و كسانى را كه از سوى آنها براى تدبیر امور گمارده شده بودند، نداشتند؛ در حالى كه در مواردى نیاز بود به شخصى مثل حاكم یا قاضى مراجعه شود. در چنین مواردى وظیفه مردم چه بود؟