عقل آدمى حكم مىكند: انسان در مواردى كه علم و خبرویّت ندارد، به صاحبنظران و متخصصان مراجعه كند. مثلا بیمار كه راه درمان خود را نمىداند، به پزشك رجوع مىكند، یا كسى كه در ساختن خانه مهارت ندارد، از معمار متخصص استمداد مىجوید. همچنین همه انسانها فرصت تحقیق یا توانایى لازمبراى استخراج احكام از منابع اصلى شرع را ندارند، پس
( صفحه 62 )
باید به متخصصان و صاحبنظرانى كه از چنین توانایى ـ در حدمطلوب ـ برخوردارند، مراجعه و از آنها پیروى كنند. این مسأله در آیه شریفه «فَاسْأَلُواْ اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ»(16) اشاره شده است.
طبیعى است متخصصان هر علمى در جزئیات مسائل با یكدیگر توافق كامل نداشته باشند؛ مثلا گاه مشاهده مىشود چند پزشك حاذق در تشخیص بیمارى خاصّى به نتیجهاى یكسان نمىرسند و نسخههاى متفاوتى تجویز مىنمایند. در مواردى كه متخصصان توافق ندارند، عقل مىگوید، مراجعه به «اعلم» لازم است؛ یعنى آن كس كه تخصص برترى دارد، باید بر دیگران مقدّم شود.
در احكام شرعى فردى، هر شخصى براى تعیین مسیر خود به مجتهد اعلم ـ كه در كشف و استنباط احكام تواناتر از دیگران است ـ مىتواند مراجعه كند. در مسائل اجتماعى و سیاسى باید به مجتهدى كه در این جنبهها اعلم است و به گونه نظاممند توسط خبرگان انتخاب مىشود، مراجعه كرد. از سوى دیگر مراجعه به مراجع مختلف موجب هرج و مرج و اختلال نظام مىشود، از این رو تكلیف نهایى باید توسّط مجتهد معیّنى اعلام شود و در جامعه پیاده گردد. به این دلیل اظهار نظر در مسائل جامعه اسلامى، فقط به مجتهدى سپرده شده كه در رأس جامعه قرار دارد و به تمام مصالح و مفاسد جامعه آگاهى بیشترى دارد.