تا ما جایگاه عباداتمان را نشناسیم از آنها بهرهی لازم را نمیبریم. پیامبر و ائمه(ع) بیش از آنكه صورت یك عمل عبادی را به ما توصیه كنند، نیّت و جایگاه آن را به ما توصیه میفرمایند. اگر فرمودند: «نیّت، سختتر از عمل است»(38) به جهت شناخت جایگاه نیتْ یا جهت اصلی عبادت است و اینكه جایگاه اعمال عبادی را چگونه در قلب خود بیابیم و به واقع اینکار از خودِ عمل سختتر و مهمتر است.
آنچه بنده میخواهم عرض كنم و بعد شاهد عرایضم را خطبهی شعبانیهی حضرت رسولالله(ص) قرار دهم، رسیدن به این شعور است تا بدانیم ما نفس امّارهای داریم كه سعی دارد میل خود را به جای میل اصلی ما قرار دهد و لذا ابتدا باید مسئلهی خود را با نفس امّارهمان حل كنیم، با این که این موضوع كار میبرد و تلاش زیادی میطلبد ولی برکات آن بسیار زیاد است.
هر كار الهی كه بخواهیم انجام دهیم نفس امّاره به میان میآید تا ما را از آن كار منصرف كند و یا آن را به نفع خودش تمام نماید ولی وقتی عزمی در شما بهوجود آمد كه بخواهید مسئلهی خودتان را با نفس امّاره تفکیک كنید بیداری یا یَـقْـظِـه شروع شده است، به این معنی که تازه بیدار شدهاید كه چه كار باید کرد. پس اولین قدم در اصلاح خود از وقتی شروع میشود كه مخالفت با نفس امّاره در دستور کار قرار گیرد. به گفتهی مولوی:
مر هوا را تو وزیر خود مساز
كـه برآیـد جــانِ پـاكـت از نمـاز
هین مرو اندر پی نفس چو زاغ
كو به گورستان برد، نِی سوی باغ
هرکس به جایی رسید از آن موقعی بود که بین خود و نفس امّارهاش تفکیک قائل شد و رضایت و نشاط نفس امّاره را رضایت و نشاط خود ندانست. البته این کار احتیاج به مراقبه دارد تا در اثر مراقبه این حالت را در خود احساس كنید كه میلهایی مخالف حکم شریعت در شما هست و در عین حال آن میلها خود را از ما میدانند و متأسفانه طوری میشود که هر تصمیمی میگیریم در ذیل جوابگوئی به آن میلها است مگر اینکه بتوانیم جای خود را در جایی جدای از جایگاه نفس امّاره پیدا کنیم. حضرت روح الله، امام خمینی(رض) در نامهای عرفانی که به یکی از شاگردان خود مینویسند، میفرمایند: «همت تو باید در همهی حرکات و سکنات و اندیشه و فکرت در توجه به خداوند متعال و ملکوت او باشد، چرا که به سوی خدای متعال مسافری و ممکن نیست در این سفر با قدم نفْس راه پیموده شود. پس چاره نیست جز آنکه با قدم خدا و رسول سفر کنی که مهاجرت از سرای نفس با گامهای آن نتوان. پس تا هنگامی که با قدم نفس ره میسپاری، هنوز از دیار نفس خارج نشده و به سفر نپرداختهای».(39)
اگر انسان به این شعور رسید كه باید با نفس امّارهاش مقابله کند و نظر جان خود را به انوار الهی و اسماء ربانی معطوف دارد، سلوکش شروع شده است زیرا در این حال است که متوجه میشود نفس امّاره بهگونهای با او برخورد میكند كه خودش را جای او قرار داده. نفس امّاره آنچنان خود را وارد زندگی ما میکند که اگر دقت نکنیم به ما القاء میکند که اصلاً من خود تو هستم. به گفتهی صاحب مثنوی:
حیله كرد انسان و حیلهاش دام بود
آنچه جان پنداشت، خون آشام بود
در ببست و دشمـن اندر خانه بـود
حیلهی فـرعـون از ایــن افسانه بـود
همهی بدبختی فرعون در همین یك نكته نهفته بود كه دشمن خود را دوست خود گرفت و آنچه را که خونآشام او بود جان خود پنداشت.
با توجه به این نکته است که تأکید میشود اولین مسأله و اولین قدم در اصلاح نفس، این است كه باید جنگ با نفس امّاره را شروع كنیم و مواظب باشیم حیلههای او را توجیه ننماییم و او را مبرّی از اتّهام نپنداریم و هماهنگ با یوسفِ جان خود بگوییم: «وَ ما اُبَرِّءُ نَفْسی اِنَّالنَّفْسَ لَاَمّارَةٌ بِالسُّوء ...»(40) من نفس خود را از اینكه برایم نقشه بكشد و بهسوی هلاكت بكشاندم، مبرا نمیدانم، زیرا او كارش دستوردادن به بدیها و زشتیها است.
مطمئن باشید سفر از نفس امّاره به سوی خدا، بدون كمكِ خدا و توسل به پیامبر و ائمه(ع) محالِ محال است. اگر كسی دست توسل به خدا و پیامبر و ائمه(ع) دراز نكند نمیفهمد نفس امّارهاش غیر از حقیقت اوست، چه رسد که بخواهد با آن درگیر شود.
در دعای صباح، حضرت امیرالمؤمنین(ع) در محضر حق عرضه میدارند: «اِنْ خَذَلَنِی نَصْرُكَ مُحارَبَةِ النَّفسِ وَ الشَّیْطانِ فَقَدْ وَكَلَنِی خِذْلانُكَ اِلی حَیْثُ النَّصَبِ وَ الْحِرْمانِ» ای خدا! اگر در راه مقابله و مبارزه با نفس امّاره و شیطان دست از یاریام بكشی، حتماً این عدم یاریات مرا بهسوی سختی و محرومیت از سعادت سوق میدهد.
همهی حرف اولیاء الهی این است كه خدایا! اگر مرا در تشخیص حیلههای نفس امّاره و مبارزه با آن به خودم وابگذاری هیچ كاری نمیتوانم بكنم. مولوی هم در همین راستا از خدا تقاضا میكند:
بازخَرْ ما را از این نفس پلید
كاردش تا استخوانِ ما رسید
فهم این مسئله که باید با نفس امّاره جنگی اساسی داشت، چیزی نیست که بتوان از آن ساده گذشت، این درگیری در عین آنکه آسان نیست ولی شروع مباركی است زیرا از این طریق انسان در جادهای قرار میگیرد که هرچه جلو برود به مقصد نورانی خود نزدیک میشود. مولوی میگوید:
مادرِ بتها، بتِ نفـس شـما است
زآنكهآنبت،مار و این بت اژدهاست
بتشكستن سهل باشد، نیك سهل
سهل دیدن نفس را جهل است، جهل