ابتدا باید این مسئله حل بشود كه انتخاب بزرگ چیست و انسانِ جوان اگرچه چیزى را انتخاب كند، آن انتخاب، در شأن اوست و عامل شكست روحیهی او نمیگردد؟ عرض شد شأن روحیهی انسانِ جوان آن است که انتخابهای بزرگ داشته باشد و اگر مطابق جوانیاش انتخاب نكرد، در تمام عمر به جوانىاش خیانت كرده است. از طرفی ملاحظه كردید كه اگر انسان به سنّ پیرى رسید، دیگر نمىتواند انتخابهای بزرگ داشته باشد؛ هر چند مىتواند از انتخابهای بزرگ دوران جوانىاش در مرحلهی پیرى نیز استفاده كند و در پیرى هم جوان بماند، ولى در سن پیری دیگر بهراحتى نمیتواند انتخابى بزرگ داشته باشد.
مصداق انسانى كه در پیرى هم جوان مانده بود را در حضرت امامخمینی«رضواناللهتعالیعلیه» ملاحظه میکردید. وقتى خبرنگار چكاسلوواكى3 با حضرت امام در نوفل لوشاتو مصاحبه كرده بود، پس از مصاحبه اقرار میکند: «روحیهی این انسان، مثل یك جوان بیست و چهارساله است». یعنى روحیهای پر از حرارت و امیدوار به آینده. زیرا حضرت امامخمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در مرحلهی جوانىِ خود یك انتخاب بزرگ داشتهاند و چون انتخابشان در جوانى بزرگ بوده در دوره پیری هم با همان روحیهی جوانی به سر میبرند، امّا برعكس؛ اگر به زندگىِ انسانهایى كه در سن چهل یا پنجاهسالگى پوسیدهاند، خوب نظر كنیم مىبینیم كه اینها در جوانى، بهواقع آنچه را در شأن یک انسان جوان بوده انجام ندادهاند و از آن انتخاب بزرگ که مربوط به دوران جوانی بوده غفلت ورزیدهاند و خود را به چیزهای سطحی مشغول کردهاند كه هیچ ارزشى نداشته، مثلا به این خوش بودهاند كه توانستهاند دزدانه چشمچرانى كنند و یا خیالات خود را با افکار پوچ و یا صحنههای آلوده مشغول نمایند و یا خوشحال بودهاند كه از فلان قهرمان ورزشی، یك امضاء بگیرند و یا همهی تلاش خود را در این صرف کنند که در رشتهای از رشتههای ورزشی قهرمان شوند. هرچند اصلِ ورزش براى سلامت جسم و تقویت اراده لازم است ولى قهرمان ورزششدن نمىتواند اساسیترین انتخاب و یك انتخاب بزرگ برای زندگی انسان باشد.
همچنان که ملاحظه فرمودید اشخاصی كه انتخابهای اصلیشان در زندگی امور سطحی و زودگذر باشد در واقع در جوانى هم پوسیده و شكستخوردهاند و این پوسیدگی و شکست در پیری بیشتر ظاهر میشود و علت آنکه به چنین روزگاری گرفتار شدهاند را باید در آن دانست که در جوانی انتخابهای خود را مطابق با وسعت روحِ ابدی خود شكل ندادهاند.