آیه
وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
ءَأَتِّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلَا یُنقِذُونِ
إِنِّی إِذاً لَّفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ
إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ
بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ
ترجمه
چه شده است مرا که نپرستم آنکه مرا آفریده است و همگی به سوی او بازگشت داده میشوید.
آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر خداوند رحمان ارادهی گزندی به من نماید، شفاعت آنها کمترین سودی برای من ندارد و مرا نمیرهانند؟
در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود. (ای مردم! بدانید) من به پروردگارتان ایمان آوردم، پس (شما نیز سخن مرا) بشنوید (و ایمان آورید).
(سرانجام او را شهید کردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: ای کاش قوم من میدانستند.
که پروردگارم مرا بخشید و از گرامی داشتگان قرارم داد.
نکته ها
بر اساس آنچه در تفسیر مجمعالبیان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عیسی است که دو تن از حواریین خود را برای دعوت مردم به شهر انطاکیه فرستاد و آنها در بین راه به حبیب نجّار برخوردند و او با معجزهای که این دو تن نشان دادند، ایمان آورد.
آن دو به شهر وارد شدند، ولی مردم سخن آنها را نپذیرفتند و تکذیبشان کردند. حضرت مسیح، «شمعون» بزرگترین حواری خود را به کمک آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اکثر مردم به خدا ایمان آوردند.
البتّه این روایت که در دیگر کتب تفسیری نیز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نیست: زیرا اوّلاً ظاهر آیات قرآن، فرستادن پیامبر از سوی خدا برای این قوم است، نه یاران یک پیامبر و ثانیاً اگر اکثر مردم ایمان میآوردند که عذاب بر آنها نازل نمیشد.** تفسیر نمونه.***
بر اساس روایات، فردی که برای حمایت از فرستادگان الهی به شهر انطاکیه آمد، حبیب نجّار بود که از او به «صاحب یس» نیز تعبیر شده و در ردیف مؤمنِ آل فرعون که به حمایت حضرت موسی برخاست، شمرده شده است.**تفاسیر مجمع البیان و نورالثقلین.***
امروزه شهر انطاکیه که میان حَلب و اسکندریه واقع است و جزو خاک ترکیه میباشد، پس از «بیتالمقدّس» دومین شهر مورد توجّه مسیحیان است.
پیام ها
1- کسانی که در برابر آفریدگار خود بندگی نکنند در دادگاه وجدان محکومند. «و مالی لا اعبد»
2- یکی از راههای دعوت دیگران، بیان اعتقادات منطقی خود است. «مالی لا اعبد الّذی...»
3- توجّه به مبدء و معاد سرچشمهی بندگی است. «فطرنی و الیه ترجعون»
4- مقایسه، از بهترین راههای آموزش است. خدا مرا آفریده، ولی بتها برایم ذرّهای فایده ندارند. «فطرنی - لا تغن عنّی شفاعتهم»
5 - سختیهایی را که انسان میبیند، با اراده خداوند و در مدار رحمت اوست. «اِن یردن الرّحمن بضُرّ»
6- برای توجّه به خداوند، کافی است شرایط سخت و فوق العاده را در پیش خود مجسّم سازیم. «اِن یردن الرّحمن بضُرّ»
7- برای جریحهدار نکردن عواطف مردم، از خود مثال بزنیم. «اِن یردن الرّحمن بضُرّ...»
8 - بهترین راه دعوت، دعوت عملی است. «انّی آمنت»
9- شهادت در راه حمایت از رهبر آسمانی و امر به معروف سابقهای بس طولانی دارد. «قیل ادخل الجنّة»
10- میان شهادت و بهشت فاصلهای نیست. «قیل ادخل الجنّة»
11- مردان خدا حتّی بعد از مرگ و شهادت نیز در فکر زندهها هستند. «یا لیت قومی یعلمون»
12- حیات و بهشت برزخی قبل از بهشت موعود است. «قیل ادخل الجنّة»
13- شهادت سبب مغفرت است. «بما غفر لی»