آیه
وَسَوَآءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ
ترجمه
بر آنان تفاوتی نمیکند که آنان را بیم دهی یا بیم ندهی، ایمان نمیآورند.
تنها کسی را (میتوانی) هشدار دهی که از ذکر (قرآن) پیروی کند و در درون و نهان از خدای رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده.
نکته ها
مراد از «الذکر» با توجّه به آیات دیگر، قرآن است. چنانکه در آیه 9 سورهی حجر میخوانیم: «انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون»
گروهی از کفّار و مشرکان هرگز قابل هدایت نیستند و هشدار پیامبر در مورد آنان بیاثر است. امّا کفّار: «انّ الّذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون»**بقره، 6.*** امّا مشرکان: «سواء علیکم ادعوتموهم ام انتم صامتون»**اعراف، 193.***
مراد از «خشی الرّحمن بالغیب» یا ترس از خدا در درون است. یا ترس از خدا در مکانهای پنهان از چشم مردم و یا ترس از خداوند نسبت به دادگاه قیامت که از امور غیبی است.
هرگاه انسان در برابر شخصیّتی بزرگ قرار گیرد، هیبت و شوکت او باعث میشود که به انسان حالی دست دهد که به آن خشیت گویند و این با حالت خوف و ترسی که ناشی از کیفر و عذاب باشد، متفاوت است.
پیام ها
1- بر سیه دل چه سود خواندن وعظ، نرود میخ آهنین در سنگ. «سواء علیهم...»
2- حساب اتمام حجّت، از حساب تأثیرگزاری سخن و تأثیرپذیری مردم جداست. (با این که در مورد گروهی، احتمال تأثیر نیست ولی باید پیامبر با آنان اتمام حجت کند و هشدار دهد.) «سواء علیهم...»
3- قرآن، مایهی ذکر است و پیروی از آن، وسیلهی یادآوری فراموش شدهها و بیدارگری فطرت خفته انسان است. «اتبّع الذّکر»
4- رحمت گستردهی الهی، نباید موجب بیپروایی ما شود. «خشی الرّحمن»
5 - نشانهی ایمان و خشیت واقعی، پروا داشتن در نهان است. «بالغیب»
6- بیم و امید در کنار هم لازم است. در جمله «خشی الرّحمن» هم خشیت است و هم رحمت.
7- ترس از خدا در خلوت و درون مهم است نه در ظاهر و حضور در برابر مردم. «خشی الرّحمن بالغیب»
8 - وظیفه انبیا هم انذار و هشدار است، «انّما تنذر...» هم امید وبشارت. «فبشّره»
9- کسی بشارت بهشت را دریافت میکند که هشدار پیامبران او را متذکّر کرده باشد. «تنذر من اتبّع الذّکر... فبشّره...»