تربیت
Tarbiat.Org

چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی
اصغر طاهرزاده

برکات سیر قلبی

حضرت جواد(ع) می‌فرمایند « الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتِّعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال »(19) رسیدن به خدای متعال از طریق قلوب، کامل‌ترین و رساترین رسیدن است نسبت به تلاش‌هایی که از طریق جوارح انجام می‌گیرد.
حضرت در این روایت به ما توصیه می‌فرمایند که قلب خود را در مسیرِ سیر به سوی خدا راه بیندازیم و تأکید می‌کنند اگر با قلبِ خود نظر به خداوند کنیم خیلی زودتر به مقصد می‌رسیم از این‌که با دیگر اعمال بخواهیم به قرب الهی نایل شویم. خیلی خوب است صد رکعت نماز بخوانیم و خودِ امامان (ع) هم به ما دستور داده‌اند چنین اعمالی را انجام دهیم، اما همان‌هایی که ما را توصیه به اعمال عبادی کرده‌اند و بر برکات و ثواب آن‌ها نیز تأکید فرموده‌اند، برای اهلش می‌فرمایند با به‌کارانداختن قلب خیلی زودتر به نتیجه می‌رسید، آن‌هم به نتیجه‌ای کامل‌تر. با این‌که منظورشان از عبادات با جوارح، همراه‌بودن با حضور قلب است، با این‌همه در امثال روایت فوق‌الذکر باب دیگری را باز می‌کنند تا انسان با قلب خود دائماً در صحنه باشد و آزاد از نظر به کثرات و رها از زمان، در عوالم هستی و در محضر حق‌تعالی قلب خود را حاضر نگه‌دارد.
یک نحوه حضور قلب هست که کم و بیش در نماز برای عزیزان پیش می‌آید و برکات بسیار زیادی هم دارد، ولی حضرت جواد(ع) در روایت فوق به یک نوع حضور قلب دیگری اشاره دارند که قلب در محضر حق، در فضایی قرار می‌گیرد که نظر به عالم بقاء دارد و دائماً در آن عالَم زندگی می‌کند. می‌فرمایند این راه برای رسیدن به مقاصدِ معنوی، از این که بخواهی با آن عبادات به مقصد برسی، رساتر و روشن‌تر است در عین این‌که آن‌ها به‌جای خود باید محفوظ باشد. هنر آن است که قلب دائماً نظرش به حق باشد و به اصطلاحِ قرآنی «اَوّاب» باشد، که هر چه رجوع می‌کند، به حق رجوع کند. خداوند در وصف حضرت ایوب(ع) می‌فرماید: «نِعْمَ الْعَبْد اِنَّهُ اَوّاب»؛(20) چه بنده‌ی خوبی بود، دائماً به حق رجوع می‌کرد. حضرت جواد(ع) می‌خواهند ما بتوانیم قلب خود را در چنین حالتی قرار دهیم که دائماً در محضر حق باشد. در واقع آیه‌ی فوق رمز‌الرموز شخصیت حضرت ایوب(ع) را از این زاویه معرفی می‌کند.
بنده در احوال یکی از بزرگان تأمل می‌کردم که رمز موفقیت ایشان در سیر در عوالم کجا است، به این نکته رسیدم که ایشان پس از کسب معارف عالی قلب خود را از زمان آزاد کرده و تا آن‌جا که ممکن بوده در حضور نگه داشته و لذا قلبش راه افتاده است. عرفای بزرگ، اهل مطالعه و تفکرند ولی همه‌ی آن کارها را با حفظ قلب در محضر حق انجام می‌دهند. از جمله عواملی که قلب را در حضور نگه می‌دارد تفکر در روایات ائمه‌ی معصومین(ع) و آیات قرآن است. اگر کسی قلبش در صحنه باشد روایات و آیات در حفظ حضور قلب و نگه داشتن آن در «حال» و «حضور» بسیار مؤثر است. به گفته‌ی مولوی:
وصف بیداری دل ای معنوی

در نگنجد در هزاران مثنوی

ابتدا انسان باید از کثرات به عنوان عوامل جذب‌کننده‌ی دل، منصرف شود و روی هم رفته متوجه اسماء الهی باشد، تا وقتی قلب از جذبات دنیایی متوجه عالم معنا شد بتواند با نظر به اسماء الهیه سیر کند و خود را در حضور نگه دارد. منظور از توجه به اسماء الهی آن است که قلب تمام حرکات و سکنات عالم و آدم را به حق نسبت دهد، و قلب متوجه باشد پروردگار عالم بر اساس سُنن و انوار خود عالم را مدیریت می‌کند، حالا این مدیریت با جلوه‌ی کدام اسم از اسماء است، مرحله‌ی دوم است.
به هرحال ابتدا باید انسان معارف الهی را کسب کند ولی فقط مشغول درس و مدرسه نباشد، بلکه وقتی معارف چشم او را متوجه عوالم غیب و معنا نمود، دل را از آن‌ عوالم منصرف نکند و آن را در محضر حقایق الهی نگه دارد، وقتی قلب راه را پیدا کرد و در حضور رفت، حالا دیگر کار و تلاش و درس و مدرسه او را از راه بیرون نمی‌برد.
امام خمینی(رض) در وصف حاضرشدن در عالَم قلب و سیر از علم حصولی به علم حضوری می‌فرمایند:
در میخانه گشایید به‌رویم شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

حضرت آیت‌الله ‌بهجت(ره) بیشتر مشغول تدریس فقه‌ بودند ولی خودشان می‌فرمودند از همان طریق برکات معنویه‌ی لازم نصیبشان می‌شد، چون در حین تدریس فقه قلب خود را در محضر حق نگه می‌داشتند. یکی از رفقای طلبه طوری قلبشان در حضور حق بود که می‌گفتند وقتی ساده‌ترین مسائل فقهی را هم می‌خواندم، با دیدن هر روایتی، حتی روایات مربوط به غسلِ جنابت، نورانیتی می‌دیدم که اشکم جاری می‌شد. مثل کربلایی کاظم ساروقی که هر آیه‌ای را که می‌دید نور می‌دید.
وقتی قلب به صحنه آمد، در هر صحنه‌ای خواستید وارد شوید ابتدا قلب وارد می‌شود و نور معنویت و انوار ربوبی را در جلوات مختلف می‌بیند که قرآن در رابطه با آن می‌فرماید: «...فَمَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»؛(21) پس هرکس می‌خواهد به لقاء پروردگارش نایل شود، باید به عمل صالح دست بزند و در آن کار احدی را شریک قرار ندهد و مورد نظر خود نگیرد. البته این رؤیت کم و زیاد دارد، نمی‌شود شما بگوئید پس چرا ما نمی‌بینیم، معلوم نیست نبینید، ممکن است شکل رؤیت فرق بکند. عمده، به صحنه آمدن قلب است برای رؤیت حق، حالا اگر قلبتان در صحنه باشد با یک روایت که روبه‌رو می‌شوید نور آن شما را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و چشمتان را به چیزهایی باز می‌کند، ولی همین روایت برای کسی دیگر ممکن است هیچ نورانیتی نداشته باشد و چشمش متوجه آن چه باید بشود، نشود، چون قلبش در صحنه نیست. بنده هرکس را می‌شناسم که به نتایجی رسیده هنرش در نگه‌داری و حفظ قلب در «حال» و نظر به حق بوده است.