تربیت
Tarbiat.Org

چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی
اصغر طاهرزاده

امکان فهم زبان دین

تمام دستورات دین برای آن است که خود را از ناخود جدا کنیم و با خودی باشیم که عین حضور در عالم وجود است. انسان به جهت ذات خود، در همه‌ی عوالم حاضر است و اگر کسی خود را خیلی آلوده به دنیا نکرده باشد، زبان دین را می‌فهمد، چون دین چیزی جز همان حقایقی که انسان با آن‌هاست، به انسان متذکر نمی‌شود. میان سخن دین که نظر به حقایق غیر محسوس دارد با سخن اهل دنیا که از اعتباریات و قراردادهای ذهن بشر سخن می‌گویند، فرق بسیاری است. اعتباریات نسبت‌هایی است که در رابطه با زندگی زمینی پیش می‌آید، مثل یک‌طرفه بودن خیابان که یک طرفه‌ بودن در ذات خیابان نیست، ما قرار می‌گذاریم که به جهت رفع مشکلِ ترافیک آن را یک طرفه کنیم. از آن طرف علم ریاضی، قواعد نظام موجود در عالم کثرت را تبیین می‌کند و در محدوده‌ی عالم کمّیات متوقف است. حال نفسِ بعضی از انسان‌ها به دقائق نظام کمّیات نظر ندارد و لذا ریاضیاتشان ضعیف است، ولی چون نفس انسان در عوالم غیب و معنی حاضر است، و دین نیز متذکر آن عالم است، نمی‌شود گفت کسی در ذات خود استعداد دیندارشدن ندارد. می‌شود انسان به اعتباریات بشری توجهی نداشته باشد، چون اعتباریات حقیقتی ندارند که نفس با آن‌ها مرتبط شود. همچنین می‌شود کسی ریاضیاتش ضعیف باشد، چون او به عالم کمیات نظر نمی‌کند، اما نمی‌شود کسی در ذاتش دین‌داری‌اش ضعیف باشد، چون ایمان عبارت است از این که نفس انسان بدون حجاب با حقایق عالم مرتبط گردد، و این در ذات همه‌ی انسان‌ها هست، مشکلشان در حجاب‌هایی است که بین خود و آن حقایق ایجاد کرده‌اند.
فلسفه با «مفاهیم» عالم وجود مرتبط است و لازمه‌ی ‌دانستن فلسفه، دانستن بعضی از مقدماتی است که فیلسوفان وضع کرده‌اند. فلسفه‌دانی کار خوبی است، ولی موضوع آن مفهوم وجود است و با «مفاهیمی» از حقایق مرتبط است و نه با وجودِ حقایق. آیا واقعاً این عَرَض و جوهر که در فلسفه برای پدیده‌ها قائل می‌شویم، در واقع و در خارج هست؟ یا این‌ها حکم ذهن ما است که بر خارج حمل می‌کنیم تا بتوانیم آن را تحلیل کنیم، به همین جهت بعضی‌ها هر چه فکر می‌کنند نمی‌توانند جوهر و عَرَض را بپذیرند. در فلسفه می‌گوییم؛ رنگ سیب عرض است و ذات سیب جوهر است، طرف مانده ‌است مگر بیشتر از یک سیب در بیرون هست، جوهر و عرضش کو؟ پس نمی‌توان گفت اگر کسی فلسفه ندانست دین‌داری‌اش ضعیف است، چون ایمان از طریق ارتباط قلب با حقایق خارجی مُحَقَّق می‌شود و این توانایی در هر نَفْسی هست. ما نباید دین را با اصطلاحات فلسفی مخلوط کنیم تا اگر مردم نتوانستند فلسفه را بفهمند احساس کنند بی‌دین‌اند.