تربیت
Tarbiat.Org

چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی
اصغر طاهرزاده

اراده‌های ممتد؛ عامل حضور در عوالم غیب

کودکان را ملاحظه کرده‌اید که در ماه‌های اول تولدشان به سختی دستشان را بالا می‌آورند، ولی به طور مستمر این کار را ادامه می‌دهند و چون استعداد آن را در بدن خود دارند بالأخره موفق می‌شوند که دستشان را بالا بیاورند. حالا برای آن‌که دستشان را به دهانشان برسانند مشکل دارند، هر چه اراده می‌کنند تا دست را به طرف دهنشان بیاورند این طرف و آن طرف می‌رود، ولی چون استعداد این‌که دستشان را به دهانشان برسانند دارند، با استمرارْ بالأخره موفق می‌شوند. در مورد نفس هم نباید بگوئیم اگر نفس استعداد حضور در عالم غیب و قیامت را دارد پس چرا خود را در آن عوالم حاضر نمی‌یابیم؟ فراموش نکنید فعلاً مقیم «اسفل سافلین» هستید، باید با اراده‌های ممتد و مستمر و به عنوان شخص خاص، حضور در آن عالم را اراده کنید تا آرام‌آرام حجاب‌های بین شما و آن عوالم رقیق شود و بتوانید با عوالم برتر ارتباط بر قرار کنید. همان‌طور که نفسِ کودک می‌طلبد دستش به دهانش برسد و مرتب بدن را به کار می‌گیرد و به آن فرمان می‌دهد تا بدن آماده‌ی پذیرش فرمان نفس شود تا آن‌جایی که وقتی نفس اراده کرد، بدن فرمانش را بپذیرد. انسان هم وقتی از طریق معارف الهی متوجه حقایق عالم معنا شد و با انصرافِ قلب از دنیا، نظر خود را به آن‌ حقایق انداخت، حالا با عبادات مستمر نظر قلب خود را متوجه عالم غیب می‌کند تا آرام‌آرام خود را در آن‌‌جا حسّ می‌کند، چون ذاتش در آن‌جا است، کافی است حجاب‌ها کنار رود. در صورت رویکرد درست، عبادات موجب کناررفتن حجاب‌ها و بالفعل‌شدن باورها می‌شود.
رفع حجاب بین خود و عوالم غیب و قیامت، از طریق شناخت عوامل غفلت و رفع آن‌ها ممکن است وگرنه ذات انسان هم‌اکنون در آن عوالم حاضر است ولی خود را در آن‌جا احساس نمی‌کند و از انوار آن عالم بهره‌مند نمی‌شود.
استعداد حضور در عوالم معنا هم اکنون در همه هست، مثل حضور فطرت که در همه هست، ولی همان‌طور که هرکس باید فطرت خود را وارد زندگی کند و آن را به صورت بالفعل در آورد، هرکس باید حضور خود در عوالم معنا را وارد زندگی کند و به عبارت دیگر سعی کند با آن ذاتی از خودش زندگی کند که در عوالم هستی موجود و حاضر است و این با آن نوع مُردن که عرض کردم ممکن می‌شود، اگر از آن غفلت کنیم قوه‌ی واهمه دوباره ما را به گذشته و آینده وصل می‌کند و از واقعی‌ترین واقعیاتِ عالم وجود محروممان می‌نماید.
با عبور از قوه‌ی واهمه که ما را گرفتار خاطرات گذشته و یا آرزوهای آینده می‌کند می‌توان با حقیقت خود که حاضر در همه‌ی عوالم هستی است با حقایق عالم غیب مرتبط شویم و در «حال» قرار بگیریم و با آنچه در «حال» قرار دارد مرتبط شویم. البته این نوع در «حال» و «حضور»رفتن غیر از آن نوع بی‌قیدی است که مکتب‌های شبه عرفانی پیشنهاد می‌کنند و نیز غیر از «اکنون‌زدگی» است که انسان در آن موقعیت‌ها نظر به هیچ حقیقتی ندارد.
انسان با پیشنهادهایی که مکتب‌های شبه عرفانی می‌کنند و یا با «اکنون‌زدگی»، در یک «حال» وَهمی گرفتار می‌شود که به هر حقیقتی پشت می‌نماید. ولی آن «حال» و «حضوری» که از طریق دستورات شرعی و با آزادشدن از آرزوهای بلند دنیایی به‌دست می‌آید انسان را به مقام جمع با معانی وارد می‌کند.