آیه
وَ إِذَا غَشِیَهُم مَّوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَآ إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ
ترجمه
و هرگاه موجی(خروشان در دریا) همچون ابرها(ی آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتی خالصانه میخوانند، پس چون خداوند آنان را به خشکی (رساند و) نجات دهد، بعضی راه اعتدال پیش گیرند (و بعضی راه انحراف)، و جز پیمانشکنانِ ناسپاس، آیات ما را انکار نمیکنند.
نکته ها
«ظُلَل» جمع «ظُلَّة» به معنای ابری است که سایه میافکند و غالباً در مواردی بکار میرود که موضوع ناخوشایندی در کار باشد. «مُقتَصِد» به معنای اعتدال در کار، و وفای به عهد و پیمان است.
کلمهی «خَتّار» صیغهی مبالغه، به معنای بسیار پیمانشکن است، چون مشرکان و گنهکاران، مکرّر در گرفتاریها رو به سوی خدا میآورند و عهد و پیمان میبندند؛ امّا پس از فرونشستن حوادث، باز پیمانشکنی میکنند، خداوند آنان را «خَتّار» نامیده است.
ایمان گروهی از مردم، دائمی و پایدار است، ولی ایمان گروهی مقطعی و موسمی است، یعنی فقط هنگامی که اسباب و وسایل مادّی قطع شود، این گروه متوجّه خدا میشوند. مثل برق اضطراری که وقتی همهی برقها خاموش شد، سراغ آن میروند.
پیام ها
1- انسان به طور فطری خداشناس است، لیکن وسایل و اسباب مادّی همچون پردهای روی فطرت را میپوشاند و بروز حوادث و خطرها، این پرده را کنار میزند. «غشیهم... دعوا اللّه»
2- رفاه مادّی، عامل غفلت است، ولی خطرها و تنگناها، عامل توجّه، تضرّع، خلوص وغرورزدایی. «اذاغشیهم... دعوُا اللّه...»
3- قطع امید از اسباب عادّی، یکی از راههای رسیدن به اخلاص است. «مخلصین له الدین»
4- برای اولیای خدا، غفلت عارضی است، «اذا مسّهم طائف منالشّیطان تذکّروا»**اعراف، 201.*** ولی برای گروهی، اخلاص عارضی است. «اذا غشیهم... مخلصین»
5 - دعای خالصانه در مظانّ اجابت است. «دعوا اللّه مخلصین... نجّاهم»
6- انسان دارای اختیار و اراده است. «فمنهم مقتصد» (بعضی پس از رهایی از مشکلات، بر راه حقّ باقی میمانند، ولی بعضی به راه انحراف و شرک بر میگردند، و این نمایانگر آزادی اراده واختیار بشر است)
7- لازمهی ایمان، اعتدال است. (به جای آنکه بفرماید: «فمنهم مؤمن»، فرمود:) «فمنهم مقتصد»
8 - پیمانشکنی و ناسپاسی، انسان را به کفر میکشاند. «و ما یجحد بآیاتنا الاّ کلّ ختّار کفور»
اخلاص
اخلاص آن است که کاری صد در صد برای خدا باشد. تا آنجا که حتّی اگر یک درصد و یا کمتر از آن هم برای غیر خدا باشد، عبادت باطل و یا مورد اشکال است.
* اگر مکان نماز را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً در جایی بایستیم که مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد.
* اگر زمان عبادت را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانیم تا توجّه مردم را به خود جلب کنیم.
* اگر شکل و قیافهای که در آن نماز میخوانیم، برای غیر خدا باشد، مثلاً عبایی به دوش بگیریم، گردنی کج کنیم، در صدای خود تغییری بدهیم و هدفی جز رضای خدا داشته باشیم، در همهی این موارد، نماز باطل است و به خاطر ریاکاری، گناه هم کردهایم.
به بیانی دیگر، اخلاص آن است که تمایلات و خواستههای نفسانی، طاغوتها و گرایشهای سیاسی و خواستههای این و آن را در نظر نگیریم، بلکه انگیزهی ما تنها یک چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه.
براستی رسیدن به اخلاص جز با امداد الهی امکان ندارد. قرآن در آیه 32 سوره لقمان میفرماید: هنگامی که موجی همچون ابرها آنان را فراگیرد، خدا را خالصانه میخوانند؛ امّا زمانی که آنان را به خشکی نجات داد، (تنها) بعضی راه اعتدال را پیش میگیرند (وبه ایمان خود وفادار میمانند).
راههای کسب اخلاص
1. توجّه به علم و قدرت خداوند.
اگر بدانیم تمام عزّتها، قدرتها، رزق و روزیها به دست اوست، هرگز برای کسب عزّت، قدرت و روزی به سراغ غیر او نمیرویم.
اگر توجّه داشته باشیم که با ارادهی خداوند، موجودات خلق میشوند و با ارادهی او، همه چیز محو میشود. اگر بدانیم او هم سبب ساز است هم سبب سوز، یعنی درخت خشک را سبب خرمای تازه برای حضرت مریم قرار میدهد و آتشی را که سبب سوزاندن است، برای حضرت ابراهیم گلستان میکند، به غیر او متوسّل نمیشویم.
صدها آیه و داستان در قرآن، مردم را به قدرتنمایی خداوند دعوت کرده تا شاید مردم دست از غیر او بکشند و خالصانه به سوی او بروند.
2. توجّه به برکات اخلاص.
انسان مخلص تنها یک هدف دارد و آن رضای خداست و کسی که هدفش تنها رضای خدا باشد، نظری به تشویق این و آن ندارد، از ملامتها نمیترسد، از تنهایی هراسی ندارد، در راهش عقبنشینی نمیکند، هرگز پشیمان نمیشود، به خاطر بی اعتنایی مردم، عقدهای نمیشود، یأس در او راه ندارد، در پیمودن راه حقّ کاری به اکثریّت و اقلیّت ندارد.
قرآن میفرماید: رزمندگان مخلص باکی ندارند که دشمن خدا را بکشند، یا در راه خدا شهید شوند. امام حسینعلیه السلام در آستانهی سفر به کربلا فرمود: ما به کربلا میرویم، خواه شهید شویم، خواه پیروز، هدف انجام تکلیف است.
3. توجّه به الطاف خدا.
راه دیگری که ما را به اخلاص نزدیک میکند یادی از الطاف خداوند است. فراموش نکنیم که ما نبودیم، از خاک و مواد غذایی نطفهای ساخته شد و در تاریکیهای رحم مادر قرار گرفت، مراحل تکاملی را یکی پس از دیگری طی کرد و به صورت انسان کامل به دنیا آمد. در آن زمان هیچ چیز نمیدانست و تنها یک هنر داشت و آن مکیدن شیر مادر. غذایی کامل که تمام نیازهای بدن را تأمین میکند، شیر مادر همراه با مهر مادری، مادری که بیست و چهار ساعته در خدمت او بود. آیا هیچ وجدان بیداری اجازه میدهد که بعد از رسیدن به آن همه نعمت، قدرت و آگاهی، سرسپردهی دیگران شود؟ چرا خود را به دیگرانی که نه حقّی بر ما دارند و نه لطفی به ما کردهاند بفروشیم؟!
4. توجّه به خواست خدا.
اگر بدانیم که دلهای مردم به دست خداست و او مقلّب القلوب است، کار را برای خدا انجام میدهیم و هر کجا نیاز به حمایتهای مردمی داشتیم، از خدا میخواهیم که محبّت و محبوبیّت و جایگاه لازم را در دل مردم و افکار عمومی نصیب ما بگرداند.
حضرت ابراهیم در بیابانهای گرم و سوزان حجاز، پایههای کعبه را بالا برد و از خداوند خواست دلهای مردم به سوی ذرّیهاش متمایل گردد. هزاران سال از این ماجرا میگذرد و هر سال میلیونها نفر عاشقانه، پر هیجانتر از پروانه، دور آن خانه طواف میکنند.
چه بسیار افرادی که برای راضی کردن مردم خود را به آب و آتش میزنند، ولی باز هم مردم آنان را دوست ندارند، و چه بسا افرادی که بدون چشم داشت از مردم، مادّیات، نام، نان و مقام، دل به خدا میسپارند و خالصانه به تکلیف خود عمل میکنند؛ امّا در چشم مردم نیز از عظمت و کراماتی ویژه برخوردارند، بنابراین، هدف باید رضای خدا باشد و رضای مردم را نیز از خدا بخواهیم.
5. توجّه به بقای کار.
کار که برای خدا شد، باقی و پا برجا میماند، چون رنگ خدا به خود گرفته و کار اگر برای خدا نباشد، تاریخِ مصرفش دیر یا زود تمام میشود. قرآن میفرماید: «ما عندکم یَنفد و ما عنداللّه باق»**نحل، 96.*** و هیچ عاقلی باقی را بر فانی ترجیح نمیدهد و با آن معامله نمیکند.
6. مقایسهی پاداشها.
در پاداش مردم، انواع محدودیّتها وجود دارد، مثلاً اگر مردم بخواهند پاداش یک پیامبر را بدهند، بهترین لباس، غذا و مسکن را در اختیار او قرار میدهند، در حالی که تمامی این نعمتها محدودیّت دارد و برای افراد نااهل نیز پیدا میشود. نااهلان هم میتوانند از انواع زینتها، کاخ، باغ و مَرکبهای مجلّل شخصی استفاده کنند.
امّا اگر کار برای خدا شد، پاداشی بینهایت در انتظار است، پاداشهای مادّی و معنوی.
در اینجا نیز اگر درست فکر کنیم، عقل به ما اجازه نمیدهد که پاداشهای بینهایت و جامع را با پاداشهای محدود بشری عوض کنیم.