تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر سوره لقمان
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره 31. لقمان آیه 12

آیه
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکَمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ
ترجمه
و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جای آور و هر کس شکر کند، همانا برای خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمی‏رساند، زیرا) بی‏تردید خداوند بی‏نیاز و ستوده است.
نکته ها
1- حکمت، عطای خداوند است، نه کسب کردنی. (گرچه مقدّمات آن قابل کسب است.) «و لقد آتینا لقمان الحکمة»
2- نعمت ویژه، شکر ویژه می‏طلبد. «آتینا لقمان الحکمة... اشکر للّه» چنانکه خداوند در برابر اعطای نعمت ویژه‏ی کوثر به پیامبر اسلام، از او شکر ویژه می‏خواهد. «انّا اعطیناک الکوثر . فصلّ لربّک و انحر»**کوثر، 1 - 2.***
3- اوّلین فرمان به حضرت موسی بعد از نبوّت، فرمان نماز و اوّلین فرمان بعد از دادن حکمت به لقمان، فرمان شکرگزاری است. «ان اشکر لِلّه»
4- شکر نعمت‏های خداوند، به سود خود انسان است. «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه» چنانکه در جای دیگر می‏خوانیم: «لئن شکرتم لازیدنّکم»**ابراهیم، 7.***
سیمای لقمان حکیم‏
در تفسیر المیزان بحثی درباره‏ی جناب لقمان آمده است که بخشی از آن را نقل می‏کنیم:
پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمودند: لقمان، پیامبر نبود، ولی بنده‏ای بود که بسیار فکر می‏کرد و به خداوند ایمان واقعی داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست می‏داشت و به او حکمت عطا کرد.
امام صادق‏علیه السلام می‏فرمایند: لقمان، حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده بود، بلکه او مردی پرهیزکار، تیزبین، باحیا و دلسوز بود. اگر دو نفر با هم درگیر می‏شدند و خصومتی پیدا می‏کردند، میان آنها آشتی برقرار می‏کرد.
لقمان با دانشمندان زیاد می‏نشست. او با هوای نفس خود مبارزه می‏کرد و...**تفسیر المیزان.***
او دارای عمری طولانی، معاصر حضرت داود واز بستگان حضرت ایّوب بود. او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را انتخاب کرد.
از لقمان پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: «به خاطر امانت‏داری، صداقت و سکوت درباره‏ی آنچه به من مربوط نبود».**تفسیر مجمع‏البیان.***
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «لقمان نسبت به رهبر آسمانیِ زمان خود معرفت داشت».** تفسیر نورالثقلین.***
گرچه خداوند به او کتاب آسمانی نداد، ولی همتای آن یعنی حکمت را به او آموخت.
روزی مولای لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد. لقمان زبان گوسفند را آورد. روز دیگر گفت: بدترین عضو آن را بیاور. لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد. چون مولایش دلیل این کار را پرسید، لقمان گفت: اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخن‏بگوید، بهترین عضو بدن است وگرنه بدترین عضو خواهد بود.**تفسیر کشّاف.***
در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول او و امامان معصوم‏علیهم السلام پندهای او را برای دیگران نقل کرده‏اند.
گوشه‏ای از نصایح لقمان‏
* اگر در کودکی خود را ادب کنی، در بزرگی از آن بهره‏مند می‏شوی.
* از کسالت و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.
* با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادری مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.
* تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.
* بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزله‏ی پلی در نظر بگیر.
* بدان که در قیامت از تو درباره‏ی چهار چیز می‏پرسند: از جوانی که در چه راهی صرف کردی، از عمرت که در چه فنا کردی، از مال و دارایی‏ات که از چه راهی بدست آوردی و آن را در چه راهی مصرف کردی.
* به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همه‏ی مردم با حسن خلق برخورد کن.
* با همسفران زیاد مشورت کن و توشه‏ی سفر خود را بین آنها تقسیم کن.
* اگر با تو مشورت کردند، دلسوزی خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضی درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسی که سنّ او بیشتر از توست، گوش‏فراده.
* نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّی در سخت‏ترین شرایط به جماعت بخوان.**تفسیر کنزالدّقائق.***
* اگر در نماز بودی، قلب خود را حفظ کن.
* اگر در حال غذا خوردن بودی، حلق خود را حفظ کن.
* اگر در میان مردم هستی، زبان خود را حفظ کن.
* هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛ امّا احسانی که به مردم می‏کنی یا بدی که دیگران در حقّ تو می‏کنند فراموش کن.**تفسیر روح البیان.***
حکمت؛ معرفت، طاعت‏
حکمت، بینشی است که در سایه‏ی معرفت الهی پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستی و رسیدن به حقّ، نور و تقوا می‏توان به آن دست یافت.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حکمت، همان فهم، معرفت و شناخت عمیق است، شناختی که انسان را به بندگی خدا و رهبر آسمانی وا دارد و از گناهان بزرگ دور سازد.
امام صادق‏علیه السلام فرمودند: رأس حکمت، طاعت خداوند است».**امالی صدوق، ص‏487.*** راغب در معنای این واژه می‏گوید: «حکمت، رسیدن به حقّ به واسطه علم و عقل است».**مفردات.***
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: «من سرای حکمت هستم و علیّ درگاه آن، هرکس طالب حکمت است باید از این راه وارد شود.»، «انا دار الحکمة و علیّ بابها فمن اراد الحکمة فلیأت الباب»**العمدة، ص‏295.*** در روایات متعدّد، اهل‏بیت‏علیهم السلام دروازه و کلید حکمت معرّفی شده‏اند.**بحار، ج‏23، ص‏244.***
ارزش حکمت‏
یکی از وظایف انبیا، آموزش کتاب و حکمت است. «و یعلّمهم الکتاب والحکمة»**بقره، 129 ؛ آل‏عمران، 164 و جمعه، 2.***
حکمت، همتای کتاب آسمانی است، و به هر کس حکمت عطا شود، خیر کثیر داده شده است. «یؤتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا»** بقره، 269.***
به گفته‏ی روایات؛ حکمت، همچون نوری است که در جان قرار می‏گیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا می‏شود.**بحار، ج 14، ص 316.***
حکمت، بینش و بصیرتی است که اگر در فقیر باشد، او را در جامعه از ثروتمند محبوب‏تر می‏کند و اگر در صغیر باشد، او را بر بزرگسالان برتری می‏بخشد.** بحار، ج 67، ص 458.***
حکمت، گمشده‏ی مؤمن است** نهج‏البلاغه، حکمت 80.*** و در فراگیری آن به قدری سفارش شده است که فرموده‏اند: همان گونه که لؤلؤ قیمتی را از میان زباله بر می‏دارید، حکمت را حتّی اگر از دشمنان بود فرا گیرید.**بحار، ج 2، ص 97 و 99. ***
فرد حکیم در مسائل سطحی و زودگذر توقّف ندارد، توجّه او به عاقبت و نتیجه‏ی امور است. نه نزاعی با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر می‏کند، سخنی بدون علم و آگاهی نمی‏گوید و در گفتار و رفتارش تناقضی یافت نمی‏شود.
نعمت‏های الهی را ضایع نمی‏کند و به سراغ بیهوده‏ها نمی‏رود، مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را برای خود بخواهد برای آنان می‏خواهد و هرگز با مردم حیله نمی‏کند.
حکمت چگونه به دست می‏آید؟
حکمت، هدیه‏ای است که خداوند به مخلصین عنایت می‏فرماید. در روایات متعدّد می‏خوانیم: «مَن اَخلَصَ للّه اربعین صَباحاً ظَهرت یَنابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»، هر کس چهل شبانه روز کارهایش خالصانه باشد، خداوند چشمه‏های حکمت را از دل او به زبانش جاری می‏سازد.**جامع الاخبار صدوق، ص 94.***
در حدیث دیگری می‏خوانیم: کسی که در دنیا زاهد باشد و زرق و برق‏ها او را فریب ندهد، خداوند حکمت را در جانش مستقر می‏کند.**بحار، ج 73، ص 48.*** حفظ زبان، کنترل شکم و شهوت، امانتداری، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید، زمینه‏های پیدایش حکمت است.**میزان الحکمة***
نمونه‏های حکمت‏
خداوند در سوره‏ی اسراء از آیه 22 تا آیه 38 دستورهایی داده و در پایان می‏فرماید: این اوامر و نواهی حکمت‏هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، آن دستورها عبارتند از:
یکتاپرستی و دوری از شرک، احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیری، گفتار کریمانه وتواضع همراه با محبّت، دعای خیر به آنان، پرداخت حقّ الهی به اولیای خدا، فقرا و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و ولخرجی، میانه‏روی در مصرف، پرهیز از نسل‏کشی و عمل نامشروع جنسی، دوری از تصرّف در مال یتیم، ادای حقّ مردم و دوری از کم فروشی، پیروی نکردن از چیزی که به آن هیچ علم و آگاهی نداری ودوری از راه رفتن متکبّرانه.
سپس می‏فرماید: «ذلک مما اوحی الیک ربّک من الحکمة» این سفارش‏ها نمونه‏های حکمت الهی است.