سؤال: با توجه به جوابی که به سؤال قبل دادید، حال این سؤال پیش میآید که دیدگاهِ انسان در «عالَم دینی» نسبت به اطراف خود - اعم از طبیعت و سایر انسانها- چگونه است؟
جواب: گفت:
سَرا خالی است از بیگانه، مِی نوش
که جز تو نیست ای مرد یگانه
کسی که در عالَم دینی قرار گرفت و از زمانِ فانی آزاد شد و به حیاتِ باقی وارد گشت، آنچنان حجابهای بین او و خالقش مرتفع میشود که همهچیز را از منظرِ نظر به حق مینگرد. در همین راستا؛ رابطهی او با طبیعت و مردم، که در مسیر انجام وظیفهی بندگی قرار میگیرد، او اطرافیان و مردم را نمیبیند بلکه وظیفهای را که باید نسبت به آنها داشت میبیند و با همهچیز به حکم وظیفه برخورد میکند، چون هیچکس و هیچچیز را به صورت استقلالی نمیبیند. مثل همین حالا که شما و من باید به حکم وظیفه در اینجا نشسته باشیم، اگر من به حکم وظیفه در خدمت شما باشم قبل از اینکه شما را ببینم، پروردگارم مدّ نظرم خواهد بود و اینکه چه وظیفهای در مقابل او دارم، و در این صورت است که این ارتباط و امثال این ارتباطها، مرا از عالَم دینیام خارج نمیکند. آری دوستان مؤمن و اطرافیان با ایمان به انسان کمک میکنند که در عالَم دینی راحتتر سیر کند و در همین رابطه ملاقات با برادران ایمانی مورد تأکید دین است. ولی اگر قبلهی جان ما فقط نظر به مردم شد، آنها بین ما و پروردگارمان حجاب میشوند، برای جلب نظر آنها، از عالَم دینی بیرون میافتیم، همانطور که اگر به طبیعت با نظر استقلالی نگاه کردیم، طبیعت بین ما و پروردگارمان حجاب میشود و جنبهی نفس امّارهی ما را تغذیه میکند و در آن به عیاشی بیشتر تن میدهیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»