تا اینجا بحث ما مربوط به نحوهی عالَم دینی و چگونگی ورود به آن بود و اینکه اگر انسان دارای عالم دینی شد چگونه با خود بهسر میبرد، تکمیل بحث را در مبحث «عالَم دینی و مشخصات آن» دنبال میکنیم. اما موضوع تفاوت برخورد انسان دینی با طبیعت، با برخورد انسان مدرن با طبیعت برای خود بحث عریضی دارد که البته روشنشدن آن نهتنها در شناخت عالم دینی بسیار مؤثر است، بلکه موجب شناخت هرچه بیشتر خطراتی میشود که انسانها را از عالَم دینی محروم کرده است. بحثهایی که امروزه در کل جهان - اعم از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی- تحت عنوان «سنت» و «حکمت خالده» مطرح است همه حکایت از ناله و گلایهی انسانها است از اینکه چگونه فرهنگ مدرنیته بشریت را از عالم دینی جدا نموده، و چگونه باید به آن برگشت کرد.
سؤالی که به عنوان یک موضوع اساسی امروزه مطرح است اینکه چرا انسان دینی با طبیعت آنطور برخورد نمیکرد که انسان مدرن فعلاً برخورد میکند؟ آیا ساختن تکنولوژیهای مهیب و برخورد با طبیعت ریشه در روحیهای دارد که در انسان مدرن پدیدآمده و یا بهطور اتفاقی چنین وسایلی که قدرت تخریب طبیعت را دارند، ساخته شده است؟ إنشاءالله با پیگیری این مباحث روشن خواهد شد که ریشهی بحرانهای موجود جهان، همه و همه به جهت خارجشدن جامعهی انسانی از عالَم دینی است، و شاید تا حال کمی روشن شده باشد که وقتی انسان از عالَم دینی خارج شد و نتوانست جایگاه هستها و نیستها و بدها و خوبها را درست بشناسد، نه میتواند با بقیهی انسانها ارتباط درستی داشته باشد و نه با طبیعت تعامل درستی پیشه میکند، چرا؟ چون خود را درست نمیشناسد تا از منظری درست اطراف خود را بشناسد. این موضوع در جلسهی نهم کتاب «آشتی با خدا» در بحث «نفس و پراکندگی آن» بهطور اختصار مطرح و نیز در کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» روشن شد به جهت تولد انسانی جدید بود که غربِ جدید بهوجود آمد، ولی عمدهی عرض بنده در اینجا این است که آن انسان جدید انسانی است که از عالم دینی خارج شده و سعی ما تا حال در این مبحث آن بود که معنی عالم انسان دینی روشن گردد. وقتی از جهانی که فعلاً با آن روبهرو هستیم تحلیل درستی داشته باشیم، شناخت ریشهی دردها، و کشف درمانها اگر مشکل هم باشد قابل دسترس است، تنها در این حالت است که به درمانهای غیر واقعی دل نمیسپاریم تا پس از مدتی از بودن خود و حضور در آیندهای سعادتبخش مأیوس شویم.
اگر بنده مسئله را درست روشن کرده باشم انتظار آن است که همه به این مطلب رسیده باشیم که رویکرد ما برای نجات از ظلماتی که در آن هستیم، باید رویکرد به دین باشد، آنهم با هدفِ ورود به عالَم دینی.