انسانی كه وارد عالم بقاء شد دیگر به جای بهسربردن با كثرتها با «وجود» بهسر میبرد، به عبارت دیگر وارد عالم وجود میشود. عالَم برزخ و عالَم کرسی و عالَم عرش همه ظهوراتی از عالم وجودند و لذا مقامشان، مقام وحدت است، تفاوت آنها در شدت و ضعفِ وجودی آنها است. انسانهایی كه عالَمدار هستند در عینی كه همهی آنها در عالمِ وجود مستقرند چون وجود دارای شدت و ضعف است، عالم آنها نیز دارای شدت و ضعف میباشد و گاهی حجابهایشان ضعیف میشود و در شدت وجودی بیشتری قرار دارد و با مراتب عالیتر وجود متحد میگردد و بعضی مواقع موضوع برعکس میشود.
یکی از خصوصیات عالَم بقاء، مقام جامعبودن آن است. در شرایطی كه عالَمدار شدید گاهی احساس میکنید آینده هم پیش شماست زیرا در مقام وجود، گذشته و آینده معنی نمیدهد و به اندازهای كه از ماهیت به سوی «وجود» سیر كردید، خود را در گذشته و آینده مییابید، در حالی كه وقتی با ماهیات بهسر میبریم دائم میگوییم فردا چه کنیم، فردا چه میشود، کسی که فردا فردا میکند هنوز پنجرهای به سوی عالم بقاء بر روی خود باز نكرده است. به قول مولوی:
عمر من شد فِدیهی فردای من
وای از این فردای ناپیدای من
هین مگو فردا، که فرداها گذشت
تا از این هم نگذرد ایام کَشت
اگر در عالَم بقاء باشید مییابید که فردا برایتان همین امروز است، پسفردا هم همین امروز است. ممکن است مصداق بعضی از سُنن را نبینید ولی با جنبهی وجودی آنها مرتبط هستید، نه اینکه اهل پیشگوئی و پیشبینی شوید. عالمداشتن چیز دیگری است، در آن حالت اصلاً انسان به دنبال ماهیات نیست، چه آن ماهیات در حال باشند، چه در آینده. البته کسی که به تمام معنی موحد شود به تمام معنی در عالَم بقاء است و لذا گذشته و آینده پیش اوست، کافی است به آینده نظر کند، فوراً آینده در منظر او قرار میگیرد.
اگر ملاحظه میفرمایید امیرالمؤمنین(ع) در بالای منبر شروع میكنند از آینده سخن بگویند،(4) چون حضرت خودشان را در مقام بقاء و آن هم در عالیترین نوع بقاء مییابند، فردا هم برایشان امروز میشود و این از نتایج مقام بقاست. این حضور، غیر از کار افرادی است که برای پیشگوئی از جن و شیطان کمک میگیرند.
عالَم انسان دینی، عالَم جمع است چون در آن حالت انسان از کثرتها رهیده و به خود آمده است. در مقام وحدت، هستی همه چیز در موطنِ جامعیتْ مورد نظر قرار میگیرد، هرچند این نظر شدّت و ضعف دارد. گاهی هستی آن چیز را اجمالاً مییابد و گاهی تفصیلاً، گاهی افقهای دور برایش پیداست، گاهی افقهای نزدیک. در چنین مقامی هیچوقت روح انسان گرفتار تزلزل و کثرت نیست، از حادثهها؛ آرامآرام به قاعدهها و سنن الهی نظر میکند. همانطور که قرآن ما را وارد چنین نگاهی میکند، یکی از راههای قرار گرفتن در عالَم بقاء، تدبّر در قرآن است. قرآن اجازه نمیدهد شما در ظاهر یک حادثه بمانید نظر شما را به قاعدهها و سنن عالَم میاندازد و لذا همین که به عالَم قاعدهها و سنن الهی وارد شدید، حالت بقاء پیدا میکنید. اگر عبادات ما و حضور در جلسات دینی عامل ورود به عالَم بقاء نباشد، پس از مدتی از آنها خسته میشویم، چون بهرهی لازم را نبردهایم.