انقلاب اسلامی در دورانی که باطل لباس حق به تن کرده، متذکر چهرههای مختلف باطل شد که همهی آنها در یک چیز مشترکاند و آن باقیماندن در فرهنگ مدرنیته است. و لذا از طریق انقلاب، در عین وجود فضای غبارآلودِ راه حلها، راهی که بشر امروز باید طی کند، در نهایت شفافیت به صحنه آمد. اینهمه سر و صدا بر ضد انقلاب اسلامی توسط همهی گروهها به جهت آن است که بشری که فلكزدگی خود را احساس كرده، راه برون رفت از آن را انقلاب اسلامی شناخته و چشم خود را به آن انداخته و این چیزی است که در آینده، در اولین فرصت که شرایط اظهار نظر فراهم آمد -که حتماً فراهم خواهد آمد- خود را نشان میدهد و به تاریخ بسط مییابد و تجدید عهد با اسلام با قوت بیشتر قلبها را بهسوی خود جذب میکند.
غفلت از آنجا شروع میشود که متوجه چنین موقعیتی برای انقلاب اسلامی در جهان نباشیم و نفهمیم تاریخ جهان در حال ورقخوردن است، ورقخوردنی که در اوراق بعدی تاریخ، انقلاب اسلامی در متن صفحات آن قرار دارد. چون بشریت را به چیزی رجوع داده است که بیرون از فرهنگ غیر قدسی مدرنیته است و بشر با مواجهشدن با انقلاب اسلامی از تاریخ چهارصد سالهی مدرنیته به سوی تاریخی دیگر منتقل میشود. بنده تعجب میكنم از بعضیها که متوجه موقعیت تاریخی انقلاب اسلامی در مواجهه با فرهنگ غالب جهان، یعنی فرهنگ مدرنیته نیستند و گمان میکنند انقلاب اسلامی یك جریان سیاسی مثل بقیهی جریانهای سیاسی جهان است و از حضور تاریخی و رسالت خاصی که به عهده دارد تا همچون حرکت انبیاء تاریخ را جلو ببرد غافلاند و نمیدانند این انقلاب حاصل یك إشراق نورانی است و نه یک تحلیل سیاسی.