با توجه به فقرات دعای سحر عنایت داشته باشید که سؤال بستگی به درجهی سالک دارد. در ابتدای امر صفاتی را میبیند که بعضی زیبا و بعضی زیباترند ولی چون مقام سالک برتر شد دیگر افضلیتی نمیبیند و میگوید: «و کُلُّ جَمالِکَ جَمیل» همهی زیباییهای تو زیباترین است «وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمه» و همهی عظمتهای تو عظیمترین است، چون همه را کامل میبیند.
گاهی عرفا توانستهاند احوالات خود را گزارش دهند تا خوانندهی آن گزارش نظر خود را به آن احوالات بیندازد و تحت تأثیر قرار گیرد، از جملهی این گزارشات فتوحات مکّیهی محیالدینبنعربی است که مرحوم علامه طباطبایی(ره) در وصف آن میفرمایند: «محی الدین بن عربی در فصوص مشتمشت میآورد و در فتوحات، دامندامن»(56) مرحوم قاضی(ره) در زمانی که در خانه بستری بودند مرحوم علامه طباطبائی(ره) را دعوت میکردند تا بیایند و با هم فتوحات مکّیه را بخوانند. مرحوم قاضی فرموده بودند: «بعد از مقام عصمت و امامت در میان رعیت اَحدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حدّ محیالدینبنعربی نیست».(57) چون متوجه میشدند فتوحاتی که محیالدین در آن کتاب گزارش داده گزارش احوالاتی است که امثال قاضی در حالات روحانی خود دارند عملاً در آینهی کتابِ فتوحات مکّیه احوالات خودشان را مییافتند. در رجوع به دعا و شهوداتِ عرفانی غیر از این نمیشود که انسان بتواند از آنها متذکر شود. اینکه ملاحظه میکنید حضرت امام رضا(ع) دعای سحر را از امام باقر(ع) گزارش میکنند هیچ وقت فکر نکنید این گزارش مثل گزارش ما است که یک کتاب را میخوانیم و برای بقیه تعریف میکنیم. امام رضا(ع) در کشف حضرت باقر(ع) کشف خودشان را میبینند. رابطههای عرفانی همگی از این جنس است، کشف خود را در آینهی کشف دیگری به نظاره مینشینند و با توجه به این فضا آن امام از احوالات خود گزارش میدهند و آن دیگری به آن گزارش نظر میکند. به یک معنی هر گزارشی، قلب کسی که آن گزارش را میشناسد متذکر میکند و از این زاویه قرآن «ذکرٌ للعالمین» است تا دلهای آماده را بیدار کند و منوّر به کشف محمدی(ص) نماید.
ابوسعید خراز گزارش میدهد در مرحلهای از سلوک به جایی رسیدم که متوجه شدم همهی حقیقت همه جا است، هر جا نگاه میکردم همهی حقیقت را میدیدم. این آدم سخن امیرالمؤمنین(ع) را میفهمد که فرمودند در هر مظهری «الله» را میبینم. ابوسعید خراز میفهمد وقتی امام عرضه میدارند: «اللّهُمّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلّه» خدایا از تو نور جمالت را به تمامه میخواهم، نظر به حقیقت کلی اسم جمال داشتهاند که در هر منظری به صورت مطلق و کلی نمایان است. آن اسم در هر منظری و به هر شکلی جلوه کند او آن را کامل میبیند. چون بیش از همه حضرت حق در صحنه است. اینجا است که اصطلاحاً میگویند سالک توانسته از حجابی که مخلوقات با مخلوقیتشان ایجاد میکنند آزاد شود.