تربیت
Tarbiat.Org

راز نماز (برای جوانان)
حاج شیخ محسن قرائتی

3. قرائت‏

سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
با یاری خداوند، با نام و یاد او، با نیّتی الهی شروع می‏کنیم. خدایی که به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
بسم اللّه، در آغاز همه کتاب‏های آسمانی بوده است. هر کاری که با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمی‏رسد.**تفسیر صافی، ج 1، ص 51 - 52.***
بسم اللّه، خدایی کردن کارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع کارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، که کشتی خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف کرد.
شروع هر کار به نام خدا رمز عشق به خداست و توکّل بر او و نشانه بندگی انسان در پیشگاه خداست، یعنی اینکه: خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فراری می‏دهم و به کمک نام تو یادت را در دل زنده نگاه می‏دارم.

«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
حمد و ستایش، مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده جهانیان و سرپرست نظام هستی و صاحب همه نمعت‏های مادی و معنوی است.
ربّ آسمان‏ها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
کوه‏های سنگین را لنگر زمین ساخته، فاصله خورشید تا زمین را در حدّ متعادلی قرارداده، به انسان‏ها از دوران طفولیت، راه زندگی وتأمین نیازها را الهام کرده، چشم و گوش وفکر وقدرت وغرائز عطا کرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاس‏اند آنان که‏زبان به ستایش خدا نمی‏گشایند. از نعمت‏ها بهره‏مند می‏شوند و نافرمانی می‏کنند، غرق در مواهب الهی‏اند وبخشنده آنها را نمی‏شناسند.
انسان و این همه ناسپاسی و بی معرفتی؟ به راستی که انسان موجودی ظَلوم و جَهول است! ....
«الحمد للّه رب العالمین»، یعنی همه ستایش‏ها از آن اوست، که امکان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم کرده است.
هم آفرینش از اوست و هم پرورش آن‏ها.
مگر می‏توان سپاسی در خور و تشکری شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
از دست و زبان که بر آید - کز عهده شکرش به در آید
زبان‏ها ناتوان از شمارش نعمت‏های اوست، تا چه رسد به ادای حقّ او و سپاس نعمت‏هایش:
بنده همان به که ز تقصیر خویش - عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش - کس نتواند که به جا آورد**گلستان سعدی.***
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
سایه رحم همیشگی ورحمت همگانی‏اش بر سر خاص و عام، افکنده است. کیست بگوید من از رحمت خدا بی‏بهره‏ام؟ حتّی برای گناهکاران هم، دری همچون «توبه» گشوده است که از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست می‏دارد.**«انّ اللّه یحبّ التوابین» بقره، آیه 222.***
رحمتش چنان عام و فراگیر است که مأیوس شدن از رحمت او از گناهان کبیره است. و خود فرمان داده است که از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را می‏بخشد.**زمر، آیه 53.***
خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزش‏ها را می‏پوشاند و می‏بخشاید، بلکه حتّی لغزش‏ها را به حسنات تبدیل می‏کند.
نه تنها نعمت‏های مادی‏اش ما را احاطه کرده، که نعمت‏های معنوی‏اش فراگیر ماست. نه تنها شیرینی‏های زندگی از رحمت اوست، بلکه حوادث ناگوار، که گاهی تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایی است، از رحمت او به بنده‏اش سرچشمه می‏گیرد تا بیشتر در کام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
او رحمان است، رحیم است، بنده‏نواز و مهربان است، ذرّه‏پرور و خطاپوش و عذرپذیر و بزرگوار است.
«مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»
صاحب روز جزا و مالک قیامت است.
لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراه‏مان بوده است و زندگی ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالک دنیا و آخرت است، امّا چون مالکیّت کامل و مطلق و بی رقیب او در قیامت برای همه، واضح‏تر و آشکارتر می‏شود، همه حیله‏ها، وساطت‏ها، تکیه‏گاه‏ها، امیدها، از اثر می‏افتد و تنها فرمان خدا آن روز حاکم و نافذ است، از این رو مالک آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام کارها آن روز به دست خداست.
آن روز از مردم سئوال می‏شود: «لِمَنْ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟» امروز، حکومت از آن کیست؟ جواب می‏دهند:
«لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خدای یگانه و قدرتمند.
در نماز، با این صفت، یاد روزِ سختِ دادرسی در دل‏ها زنده می‏شود و خوف و خشیت الهی، بر دل‏ها سایه می‏افکند و نماز، دریچه‏ای می‏شود به «یاد قیامت».
در حدیث آمده است که امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامی که به جمله «مالک یوم الدین» می‏رسید، آن را آن قدر تکرار می‏کرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند.**تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 16.***
قیامت، روز دین، روز جزا، روز حسابرسی و کیفر کردار است. یاد آن، دل‏ها را نرم می‏کند، تکبّر و غفلت را می‏زداید و عظمت الهی را در دل، مجسم می‏سازد.
«إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»
تا اینجا، مقدمه چینی و زمینه‏سازی برای اظهار بندگی و ابراز نیاز و مددخواهی است. نمازگزار، خدا را به رحمت و کرم، ستوده است، او را سررشته‏دار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته، همه ستایش‏ها را مخصوص او ساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
با درک عظمت خداوند و نیاز خویش می‏گوید:
«ایّاک نعبد ...» تنها تو را می‏پرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و کافران. و .... «ایّاک نستعین»، تنها از تو یاری می‏طلبیم و استعانت می‏جوییم. حتّی عبادت‏مان، توفیقی از تو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوی طغیان و گردن‏کشی سوق می‏دهد.
توان جسمی و سلامت بدن را از او می‏طلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه و عمل به تکلیف را با استعانت از او انجام می‏دهیم. او باید کمک‏مان کند تا خداشناس شویم، به یاد نعمت‏هایش باشیم و به شکرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و «بندگی» خود را ابراز کنیم.
قبول نمازمان از سوی اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش، از بنده نوازی او سرچشمه می‏گیرد. غلبه بر موانع اطاعت و بندگی و رها کردن علایق و جاذبه‏های گذرا و فانی، و روی آوردن به کانون زیبایی‏ها و منشأ کمال‏ها به توفیق اوست.
ایّاک نعبد... یعنی تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شکم و شهوت...!
ایّاک نستعین ... بر هر گونه حقارت پذیری و استمداد از قدرت‏های مادّی و پوشالی خط بطلان می‏کشد وکار واسطه‏ها را بی‏اثر می‏داند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
در پیچ وخم راههای زندگی ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یکی است که به خدا منتهی می‏شود و ما را به خدا می‏رساند. در این که آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
در این عبارت، طلب هدایت از خدا می‏کنیم تا ما را به راه راست و «صراط مستقیم» راهنمایی کند. چرا که راههای غیر مستقیم، بسیار است. راه هوس‏ها، افراط و تفریطها، وسوسه‏های شیطانی. راههای بی‏منطق و برهان، مسیرهایی هلاکت بار و آینده سوز. راههای بی مرشد و راهنما. راهی که طاغوت‏ها پیش پای مردم می‏نهند، راه سلیقه‏های شخصی در مقابل راهنمایی‏های دین و... که این همه راه نیست، بلکه «بیراهه» است.
پس راه مستقیم کدام است؟
قرآن، راه مستقیم را راه خدا و انبیا می‏داند.**هود، آیه 56 ؛ زخرف، آیه 43. ***راه بندگی و عبودیت خدا: «وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»**یس، آیه 61. ***راه پیوند و تمسّک به آیین خدا و پذیرش قانون الهی.**آل عمران، آیه 101. ***راه رهبران معصوم و پیشوایان اهلبیت، که امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند راه مستقیم، ما هستیم.**تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 17.***
البتّه راه مستقیمِ الهی و حرکت در مسیر خدا طبق شرایط و مقتضیات، متفاوت می‏شود و «تکلیف»، کارهای گوناگونی از ما می‏طلبد. وظیفه ما در زمان‏های مختلف و نسبت به اشخاص گوناگون فرق می‏کند.
پس گاهی تشخیص راه مستقیم دشوار است و حرکت در آن دشوارتر. راهی است باریک و لغزنده و پر خطر، که یک لحظه غفلت، انسان را به جهنم گناه و فساد و سقوط می‏افکند. از این رو، باید از خدا راهنمایی خواست، که هم راهشناس است و هم راهنما. و هم رهنمایانی فرستاده که از راه به بیراهه نیفتیم و در فکر، عمل، اخلاق، وظایف اجتماعی - سیاسی، روش رفتار در خانواده و جامعه، راه دخل وخرج، حشر ونشر، رفت و آمد، معاشرت و داد و ستد، از صراط مستقیمی که خدا می‏خواهد و می‏پسندد، دور نشویم.
راه مستقیم، راه اعتدال و میانه روی و دوری از افراط و تفریط است. حتّی در عبادت، اعتدال امر مطلوبی است.**در اصول کافی بابی تحت عنوان «الاقتصاد فی العباده» گشوده است.***
امام عسگری علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» می‏فرماید: نمازگزار با بیان این جمله می‏گوید: راه مستقیم، راهی است که از کوته فکری بالاتر و از بلندپروازی و غلوّ، پایین‏تر باشد.
و امام صادق علیه السلام می‏فرماید:
راه مستقیم، راهی است که انسان را به محبّت خدا و دین او سوق می‏دهد و از هواپرستی و پیروی از سلیقه‏ها و آرایِ شخصی در دین، باز می‏دارد.**بحارالانوار، ج 24، ص 9.***
راه مستقیم، دوری از کوتاهی و زیاده روی است. رهرو این راه نه از فرط آرزو به طمع می‏افتد، نه از شدّت طمع به حرص گرفتار می‏شود. نه هنگام یأس از تأسف می‏میرد، نه وقت ناراحتی اسیر طوفان خشم می‏شود. نه هنگام شادی بدمستی می‏کند، نه تموّل او را یاغی می‏سازد و نه ناگواری‏ها او را به شِکوِه وامی دارد ...**نهج البلاغه، حکمت 108.***
پس این که راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این را هم باید از دین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.

«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
راه مستقیمی که در آیه قبل، از خدا خواستیم، در این آیه کمی توضیح داده شده است: راه کسانی که بر آنها نعمت دادی، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهاد ورهبری‏دینی.
قرآن کریم، «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از کسانی دانسته که خداوند به آنان نعمت عطا کرده است:
«وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِکَ رَفِیقاً»**نساء، آیه 69. ***این آیه، پیروان خدا و رسول را با این چهار گروه، همراه می‏داند و این چهار دسته از انسان‏های برجسته را، رفقایی نیکو معرفی می‏کند.
در نماز، از خدا می‏طلبیم که راه مستقیم را که راه انبیای الهی و شهیدان و نیکوکاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا کند.
در روایات متعددی راه آنان که خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.**بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.***
درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان از خدا، تعیین و تلقین خط فکری و عملی صحیح در زندگی است تا جهت‏گیری عملی و اجتماعی ما در راستای «حق» باشد نه آمیخته به هوس‏ها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوت‏ها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعون‏ها، قدرتمندان بی تعهّد، مستکبران یاغی، که به قهر خدا هلاک و غرق شدند،**قصص، آیه 40.*** راه قارون‏ها و سرمایه داران سنگدل که در برابر مردان خدا گردن‏کشی کرده و در خاک فرو رفتند.**قصص، آیه 81.***
و نه راه دانشمندان بی عمل و دنیاپرست که به آنچه می‏گویند، خود پایبند نیستند.**صف، آیه 3.***
چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّت‏هایی که با عذاب‏های آسمانی یا بلاهای زمینی به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانی که در قرآن از مغضوبین به‏شمار آمده‏اند.**فتح، آیه 6.*** گمراهانی که از راه حقّ، راستی و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فکری وفسادعملی افتاده‏اند.
از خداوند می‏خواهیم که ما را در زمره نیکان روزگار و صالحان تاریخ قرار دهد، نه پیرو مفسدان و باطل پرستان گمراه و مغضوب.
سوره توحید
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیِمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُواً أَحَد»
به نام خدای بخشنده مهربان. بگو، که او خدای یکتا و بی نیاز است. نه زاده است و نه زاده شده و نه کسی همتای اوست.
این سوره نیز با یاد خداوند مهربان آغاز می‏شود. سپس یکتایی و بی نیازی او را مطرح می‏کند. و با صفات دیگر خداوند به پایان می‏رسد. سوره‏ای است توحیدی. و یکتایی خداوند را در آفرینش، پرورش، مالکیّت، حاکمیّت، فریادرسی و بی نیازی می‏رساند.
خدایی که «صمد» است، بی‏نیاز است وهمه نیازمندان به او توجّه می‏کنند. از ویژگی‏های آدمی همچون خواب، خوراک، غفلت، خستگی، زاد، ولد، ترس و... به‏دور است. نه جسم است نه مثال. نه مکان وزمان دارد و نه شکل ومحدودیّت...**بحارالانوار، ج 3، ص 223.***
برخلاف مسیحیان که «عیسی‏» را فرزند خدا می‏پندارند و مشرکان که فرشتگان را دختران خدا می‏شناسند، خدای متعال بی زاد و ولد است. نه فرزندی دارد، نه فرزند کسی است.
و هیچ چیز شبیه او نیست. و هیچ کس و هیچ قدرت، همتای او نیست: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ»**شوری‏، آیه 11.***
حمد و سوره را که می‏خوانیم، رو به قبله‏ایم، بدنمان آرام است، فکرمان به یاد خداست، احساس‏مان، عبودیت و بندگی است، حالت قلبی‏مان خشوع و نیاز و توجّه. خود را در محضر خداوند می‏بینیم. تواضع، بر دل و جانمان و بر اندام و نگاه و صدایمان حاکم است.
عبدی در برابر معبود، آفریده‏ای در آستان آفریدگار، نیازمندی در پیشگاه بی‏نیاز. راستی اگر چنین حالت و احساسی پدید آید امکان دارد در نماز، دل به جای دیگر رود و حواس از یاد خدا غفلت کند؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی را دید که در حال نماز، با ریش خود بازی می‏کرد، فرمود: اگر توجّهش به نماز بود و قلبش خشوع داشت، چنین نمی‏کرد! ...**بحار الانوار، ج 84، ص 228.***