در ابتدای زیارت اظهار داشتید «یا ثارَاللّه» و خدا را خونخواه امام حسین(ع) دیدید، در این فراز حضرت مهدی(عج) را خونخواه آن حضرت مییابید که میخواهید شما هم در خدمت آن حضرت باشید ولی کمی که جلوتر رفتید و عوامل دوگانگی بهکلی برطرف شد اظهار میدارید: «أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ»؛ یعنی اینکه خداوند رزق من گرداند خونخواهی خودم را همراه با امامِ هدایتشدهی نمایان و گویای به حق. در این فراز آخر خونخواه، خودِ زائر است و به جایی رسیده که خود را خونخواه امام حسین(ع) میداند و نقش خدا و امامِ منصور را میطلبد و به اوج یگانگی با امام(ع) میرسد.
در ادامه اظهار میدارید:
(اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(
خدایا حال که میدانم حسین(ع) نزد تو بسیار آبرومند است، پس به آبروی حسینِ عزیز، مرا در نزد خودت در دنیا و آخرت آبرومند و پسندیده گردان.
از خداوند تقاضا میکنید در ذیل نور حسین(ع) مرا نزد خودت آبرو ده و شایسته گردان. هرگز منظورتان آن نوع آبروهای وَهمْی صِرفِ اجتماعی نیست، همچنان که مورد نظر مولایمان امام حسین(ع) چنین آبروهایی نبود، بلکه میخواهی به نور امامی معصوم در پیش خدا آبرو داشته باشی تا به پیروی از امام حسین(ع) نگران آبروهای خیالی در نزد اهل دنیا نباشی همچنان که آن حضرت نگران آبرویش نزد اوباش بنی امیه نبود و به وظیفهی خود عمل نمود. آری آبرومندی خوب است ولی به شرطی که در پرتو نور امام معصوم آن آبرو به دست آمده باشد و خداوند آن را ایجاد کند.
عنایت بفرمائید این فراز از زیارت جهتِ روح شما را به کجاها میکشاند و وسیلهای که در این راه میخواهی از آن استفاده کنی چیست؟ میخواهی به مدد آبروی حسین(ع) در نزد خداوند آبرو داشته باشی و این حقیقیترین آبروئی است که در عالم وجود دارد.
شاید یکی از علتهایی که تأکید میشود زیارت عاشورا، به کرّات خوانده شود به جهت توجه به سیره و سنت حیاتبخشی است که با نظر به حضرت سیدالشهداء(ع)در منظر ما قرار میگیرد، به طوری که آبرومند شدن معنی خاص خود را پیدا میکند. از روزی که ما سیره و سنت آن حضرت را فراموش کردیم بیشتر به ظاهر دین مشغول شدیم و از عمق معنویتِ دینی محروم گشتیم، همانطور که آبرومندی در نزد خدا را به آبرومندی نزد اهل دنیا تبدیل نمودیم.
در گذشته اکثر جلسات عزاداری، همراه با معارف اسلامی و طرح مباحث عمیق دینی بوده و دستههای عزاداری بیشتر در روزهای تاسوعا و عاشورا تشکیل میشده است. البته به سر و سینه زدن در سوگ امام حسین(ع) کار عاشقان امام است، چرا که «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد.» باید هرکاری که نشانهی ارادت به این خاندان است و در شرع بدان توصیه شده است را انجام داد ولی نباید فقط به ظاهر بسنده کرد. نباید غلبه با دسته و سینه و زنجیر و شام و ناهار باشد و حضور در جلسات عزاداری جهت فهم معارف دین مورد غفلت قرار گیرد. عموماً جلسهی عزاداری اباعبدالله(ع) صبحها برگزار میشد. چون در صبح هم مردم آمادگی بیشتری جهت تدبّر در واقعهی کربلا دارند و هم زمان آن طوری است که یک حال و هوای دیگری را همراه خود میآورد و روح انسان جهت تأثیر پذیری، آمادگی بیشتری دارد. مؤمنین شبها زود میخوابند تا نیمه شب بیدار شوند. لذا توصیه میکنم مجالس عزاداری که صبحها برپا میشود را فراموش نکنید و نگذارید از دستتان برود.
به هر صورت تأکید همهی ما باید این باشد که عزاداری برای سیدالشهداء(ع) در حدّ ظاهرِ صِرف متوقف نشود. زیرا مقصد این بود که شیعیان در جلسهی عزاداری امام حسین(ع) شرکت کنند تا سیرِ روحانی و یگانگی با روح آن حضرت برایشان واقع شود. و مدّاحان هم لازم است با توجه به چنین مقصد و مقصودی، مرثیه بخوانند تا در برقراری آن سِیر، کمک کنند. به طوری که در کنار معرفت به مقام امام، عاطفه هم به حرکت در آید و شعلهور شود تا سیر ما با سرعت بیشتر محقق گردد. زیرا خودِ آنها خواستهاند تمام تلاش این باشد که در جلسهی عزاداری آن حضرت، سیر روحانی به سوی مقام عرشی اهل البیت(ع) به بهترین نحو انجام گیرد و ارادت به آن خانواده که در جان ما نهفته است به فعلیت در آید.(44)
در تاریخ آمده است که ائمه(ع) از مداحانی مثل کُمِیتِ اَسَدی(45) یا دِعْبَلِ خُزائی(46) میخواستند که با اشعار خود مصائب عاشورا را ذکر کنند و افراد را به عمق آن حادثه بکشانند و خودِ ائمه(ع) در آن شرایط آنقدر گریه میکردند که بیتاب میشدند. ملاحظه بفرمائید در این مرثیهخوانیها بیشتر فکر و سیر و اشک بوده و کمتر دسته و زنجیر و شام و ناهار. اگر مدّاح پرسوزی ما را بدون هیچ حرف اضافی وارد مصائب کربلا کند، به راحتی اشکمان جاری میشود. وقتی انسان روح را متوجّه مقام امام بکند و کمی در آن سیر کند دل بیتاب میشود.
در مورد سیر در مقام اباعبدالله(ع) باید به اندازهی کافی تأکید شود تا شیعیان متوجه مقام عرشی و نوری آن ذوات مقدس بگردند و با توجه قلبی به آن مقامِ نورانی، بهرههای فوقالعادهای نصیب خود بنمایند. از روزی که در دینداری سطحی شدیم و به جهات قدسی و باطنی کمتر توجه نمودیم این سیر فراموش شد و حاشیهها رشد کرد. بیاییم از خودمان بپرسیم کدام یک از کارها بیشتر جنبهی عزاداری دارد و ما را به مقصدی که امامان برای ما برنامهریزی کردند، میرساند؟ آیا این که دستههای طولانی راه بیندازیم و به تدریج تمام ذهن و فکرمان همین چیزها بشود؟ و یا این که در جلسهای با تعمّق و تفکّر، به کمک واعظ و مداح، در مقام حضرت و واقعهی کربلا سیر کنیم؟ ما باید روحمان را به اباعبدالله(ع) نزدیک نمائیم. البتّه دسته راه انداختن و سینهزدن هم یکی از راههای این نزدیکی است تا از آن طریق ما سیر خود را همه جانبه کنیم. ولی باید بین اصل و حاشیه فرق بگذاریم، مواظب باشیم که حاشیه بر اصل غلبه نکند و خدای ناکرده از سیرهی اصلی معصوم باز بمانیم.
عرض کردم امامان معصوم از شعرای اهل البیت میخواستند که برایشان از مصائب کربلا بگویند و آنها هم به حالت عزادار و با صدایی حزنآلود مرثیه میخواندند و امام و خانوادهی حضرت، آن چنان اشک میریختند که در و دیوار به لرزه در میآمد و آنها نیز از این طریق زمینهی سیر به مقام حضرت سیدالشهداء(ع) را برای خود فراهم میکردند و در ذیل آبرویی که آن حضرت نزد خداوند دارند، از خدا میخواستند تا خداوند آنها را نیز آبرومند گرداند و به شیعیانشان همین راه را آموختند.