(یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِكَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُكَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ(
ای اباعبدالله بر ما چه سخت گذشت این عزای برجسته و این مصیبتی که بر شما رفت. نه تنها بر ما سخت گذشت، بلکه بر جمیع اهل اسلام سخت گذشت و نیز در آسمانها، برای اهل آسمانها، آنهایی که در بصیرت و عبودیت کاملاند، این مصیبت برجسته و سنگین بود.
با ذکر عنوان «اباعبدالله» برای حضرت امام حسین(ع) به سوی پدر واقعی امت اسلام پناه آوردهای و متذکر عمق مصیبتی میشوی که بر ما وارد شده، مصیبتی که بر اهل آسمان سنگین است، چه رسد برای ما زمینیان. میخواهیم به امام حسین(ع) ارادت خود را اعلام نمائیم و از طریق زیارت عاشورا و ذکر مصائبی که بر آن حضرت وارد شده، جان خود را با امام خود متحد کنیم و به مقامِ انسانِ کامل نزدیک شویم. مصیبت او را مصیبت خود احساس میکنیم. در این فراز در مقام ارائهی حال خود هستی که در آن مصیبت بر ما چه گذشت ای اباعبدالله.
از حضرت صادق(ع) روایت داریم: «وَكَّلَ اللَّهُ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْكُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛(36) خداوند متعال چهار هزار فرشته را كه جملگى ژولیده و غبار آلود و گرفته هستند بر قبر حضرت امام حسین(ع) موكّل قرار داد و ایشان به جهت عشق به حسین(ع) تا روز قیامت بر آن حضرت گریه مىكنند. به عبارت دیگر از روزی که واقعهی کربلا حادث شده، گریهی ملائکه بند نیامده است، از طرفی ملائکه؛ «عِبادٌ مُکْرَمُون» هستند. یعنی عین بندگیاند و از طرف دیگر به جهت عشق به امام حسین(ع) همواره گریانند پس اقتضای بندگی آن است که انسان، عین عشق به اباعبدالله(ع) باشد. عشق هم که در فراق محبوب بیگریه نمیشود. تأمل بفرمائید تا معنای این که میگویند «گریهی ملائکه از روزی که کربلا واقع شده است بند نیامده است.» چه پیامی در بر دارد، یعنی هرکس در مقام عبودیتِ صِرف قرار گیرد نسبت به واقعهی عاشورا چنین حالتی پیدا میکند که ملائکه در آن قرار دارند. و از آن مهمتر سخن حضرت صاحب الامر است که به جدّ بزرگوارشان اظهار میدارند: «وَلَاَبْکِینَّ عَلَیکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَنْدُبَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدَّموعَ دَما»؛ هر صبح و شام بر تو گریه میکنم و اگر اشک چشمم خشک شود، خون گریه میکنم. اینها همه نشانهی عظمت مصیبتی است که بر همهی اهل زمین و آسمان وارد شد و درک این مصیبت احتیاج به بصیرتی بزرگ دارد و باید برای شناخت آن برنامهریزی کرد تا برایمان هر مصیبتی در مسیر دفاع از اسلام قابل تحمل گردد و در مقابل فشارهای دشمن خود را نبازیم.
(فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ(
پس لعنت خدا بر امتی که ظلم و جور بر شما اهل البیت را پایهریزی کردند.
با این جمله میخواهید از طریق تنفّر از دشمنان اباعبدالله(ع) به قلب خود جهت بدهید. میگویید لعنت خدا بر آنهایی که اساس ظلم و جور را بر شما خانوادهی پیامبر(ص) پیریزی کردند. و از این طریق افق اندیشه را میکشانید به مبانی فرهنگ فاسدی که مقابل فرهنگ اهلبیت پیامبر(ع) ایستاد و خواست این فرهنگ الهی و روشنگر را بیرنگ کند و لذا مرز خود را از آنها جدا مینمائید. کسی که میخواهد خطورات شیطانی را از قلب خود بیرون کند باید مظاهر بیرونی آنها را بشناسد و نسبت به آنها تنفّر قلبی و عملی نشان دهد.(37) و تا انسان ریشهی حادثهها را درست ارزیابی نکند نسبت به حوادثی که پیش میآید بصیرت لازم را به دست نمیآورد.(38)
(وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِی رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِیهَا(
و لعنت خدا بر امتی که شما را از مقامتان که مقام هدایت بشریت بود، دور کرد و از مراتبی که خداوند شما را در آن مراتب قرار داد تا بشریت از سعادت محروم نماند، برکنار نمود. لعنت بر آن بینش و اندیشهای که ابتدا شما را از مقام حاکمیت بر جامعه کنار زد و سپس «أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ»؛(39) بهکلی اندیشهی پذیرش شما را در میان مردم از بین برد. و شما را از درخشیدن در صحنهی جامعه کنار زد، آن درخشیدنی که در واقع درخشش فرهنگ الهی برای بشریت بود تا بشر زنده بماند و معنی زندگی در روی زمین را درست بداند و در زمین و زندگی زمینی سرگردان نگردد. در این فراز در حال اعلان برائت هستیم از هر نوع فرهنگ بشری که ریشه در فرهنگ الهی ندارد. فرهنگی که رسول خدا(ص) در موردش فرمود: «اَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَّمَدٍ لَمْ یشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةَ»؛(40) بدانید که هرکس با کینهی آل محمد(ص) بمیرد، هرگز بوی بهشت به مشامش نمیرسد. و در همین راستا لعنت خدا را اظهار میداری و میگویی: