تربیت
Tarbiat.Org

زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین(ع)
اصغر طاهرزاده

بزرگ‌ترین تقاضا

بعد از این فراز از دعا که جانتان آمادگی کامل پیدا می‌کند، در فراز بعدی به خود اجازه می‌دهید که عظیم‌ترین تقاضا را بر زبان آورید، بالاترین تقاضایی که ممکن است یک بشر از خدای خود داشته باشد. خدایا، پروردگارا، تمام وجود ما را ذوب گردان و این دعا را در حقّ‌مان مستجاب بفرما. و آن تقاضا این است که:
(اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(
خدایا! حیات و مرگ مرا همچون حیات و مرگ محمّد(ص) و آل او قرار بده.
مگر نه این‌که انسان وقتی به مقصد می‌رسد که همه‌ی ابعاد وجودش از نقص رسته باشد؟ و مگر انسانِ معصوم در شعفِ بی‌نقصی و در طراوتِ اُنس با خدا در همه‌ی ابعاد وجودی‌اش به سر نمی‌برد؟ مگر محمّد و آل محمّد(ص) معصوم نیستند؟ حال ملاحظه کنید چه تقاضای بزرگی را از دریچه‌ی زیارت عاشورا، با خدا در میان می‌گذارید. از خدا می‌خواهید آن طور که انسان‌های کامل بدون هر حجابی با تو به سر می‌برند و زندگی خود را می‌گذرانند شما هم زندگی را بگذرانید و آن طور که امام معصوم به مرگ نظر دارد و با مرگ روبرو می‌شود، شما هم بر مرگ نظر کنید و با آن روبه‌رو شوید و از دریچه‌ی مرگ به سوی ابدیتی بس نورانی سیر کنید. در یک کلمه در این فراز طالب عبودیت محض شده‌اید، زیرا همه‌ی حقیقت انسان، همین عبودیت است که منجر به تجلی ربوبیت کامل حق بر قلب‌ها می‌گردد. مقام زائر حسین(ع) چه اندازه ارزشمند است که می‌تواند عالی‌ترین مقام ممکن را از خداوند تقاضا کند، تمام زیارت عاشورا برای رساندن زائر امام حسین(ع) است به چنین مقامی. کدام تقاضا و آرمان بالاتر از این می‌تواند باشد که زندگی و مرگ انسان، در فضای زندگی و مرگ بزرگ‌ترین انسان‌های هستی قرار گیرد؟ اگر بدانیم انسان‌های عادی در چه دنیای تنگی زندگی می‌کنند و اگر بدانیم در این دنیای تنگ دست و پا زدن چقدر آزار دهنده است و اگر بدانیم آنگاه که زندگی از وَهْم‌ها و خیالات آزاد شد چقدر شیرین و گسترده است و اگر بدانیم زندگی در افقی که معصوم در آن افق زندگی می‌کند چه اندازه روح‌افزا است و چه اندازه آزادی از خود و از هوس‌ها را به دنبال دارد، لحظه‌ای از این دعا غافل نمی‌شویم.
انسان‌های معمولی با ارزش‌های پیرایه‌ای و غیر واقعی برای خود عالَم مخصوصی ‌ساخته‌اند و در آن زندگی می‌کنند که هیچ نوری از حقایق غیبی بر جانشان نمی‌تابد و راهی به عالم گسترده‌ی غیب و معنویت به سوی آن‌ها گشوده نمی‌شود و همه با سایه‌های ذهنی خود مأنوس‌اند و همین امر موجب می‌شود تا رابطه‌شان با حقیقت قطع شود و در این حال به جای رابطه داشتن با یک زندگی واقعی، با سایه‌ی زندگی رابطه برقرار می‌کنند و در واقع در سرابِ زندگی می‌دَوند و هر چه بیشتر از اصل خویش فاصله می‌گیرند، تا آن‌جا که دیگر با خود حقیقی‌شان بی‌ارتباط می‌شوند و همه‌ی زندگی‌ را خرج سایه‌های زندگی می‌کنند و دیگر هیچ، و در انتها وامانده و خسته‌، زندگی را تمام می‌کنند، گفت:
جان همه روز از لگدمال خیال

وز زیان و سود و زبیمِ زوال

نِی صفا می‌ماندش نِی لطف‌وفَر

نِی به‌سوی آسمان راه سفـر

زندگی انسان‌های معصوم درست برعکس، آنقدر که آن‌ها در آسمان معنویت زندگی می‌کنند در زمین تنگ و تاریک به سر نمی‌برند و ما در زیارت عاشورا از خدا زندگی و مرگی همانند زندگی و مرگ معصومین را می‌خواهیم تا در واقع از اضمحلال و روزمرّگی‌ها رها شویم. آنقدر افق این فراز از زیارت بلند است که هیچ تقاضایی را نمی‌توان همطراز آن دانست فقط می‌توان گفت: خدایا خودت جرعه‌ای از مزه‌ی زندگی معصومین را بر جان ما بچشان تا از خاک برآییم و به افلاک در آییم.