(إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ(
ای اباعبدالله! در راستای رسم دلدادگی، من پذیرندهی جبههی شما هستم و با تمام وجود جان خود را تسلیم شما کردهام و دشمنی جبههای را که با شما بر سر جنگ است از ارکان زندگی خود نمودهام. و دامنهی این نوع جبههگیری را تا آنجا گسترش دادهام که دوستدار دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم.
جبههای که حضرت سیدالشهداء(ع) گشودند همواره زنده و فعّال است و با ورود به آن جبهه با حضرت اتّحادی پای بر جا برقرار میشود و اساساً عشق به دوستان اباعبدالله و تسلیم راه و روش اباعبدالله(ع) شدن و تنفّر از دشمنان آن حضرت موجب همان اتحاد روحی است که انسان به دنبال آن است، تا در افقی که حضرت در آن به سر میبرند وارد شویم. مگر نه این است که هرکس طالب اتحاد با جان حضرت اباعبدالله(ع) است؟ چنین اتحادی از طریق همین نوع موضعگیریها بهدست میآید به شرطی که زیارت آن حضرت با بصیرت لازم انجام گیرد تا ملائکهای که تا قیامت برای امام حسین(ع) گریه میکنند به مدد او آیند و او را یاری رسانند. حضرت صادق(ع) میفرمایند: « وَكَّلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْكُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ شَیَّعُوهُ حَتَّى یُبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ إِنْ مَرِضَ عَادُوهُ غُدْوَةً وَ عَشِیّاً وَ إِنْ مَاتَ شَهِدُوا جَنَازَتَهُ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛(48) خداى تبارك و تعالى چهار هزار فرشتهی ژولیده و گردآلود بر قبر حسین(ع) گمارده كه تا روز قیامت بر او میگریند و هر کسی با شناخت کامل آن حضرت را زیارت كند وى را بدرقه كنند تا او را به مأمنش برسانند و اگر بیمار شود بامداد و شامگاه از او عیادت كنند و اگر بمیرد جنازهی او را تشییع نمایند و تا قیامت براى او آمرزش خواهند. به همین جهت باید مقدمات توجه آن ملائکه را در خود فراهم آورید، ابتدا وضو میگیرید و با آرامش کامل و توجه قلبی، ادب زیارت خواندن را در جان خود فراهم میکنید، چون میخواهید با خواندن زیارت عاشورا زمینهی کمالات بزرگی را برای خود فراهم نمائید، با حزنی که شرط اولیهی زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) است، جان را شیفتهی یک انسان کامل کردهاید و آن فرازها را اظهار میدارید و از تکرارهایی که در بعضی از فرازها هست سرسری نمیگذرید، این تکرارها خیلی قیمتی است و موجب تمرکز روح و رفع حجاب از قلب میشود. با تکرار در موضوعِ اظهار ارادت به آن حضرت و برائت از دشمنانشان یک نوع دلدادگی را تمرین میکنید تا دل همسنخ محبوب شود و مودّت آن حضرت در دل استحکام پیدا کند و آهسته آهسته به مقام اَمْنِ الهی برسد. همان مقامی که امام معصوم صاحب اصلی آن است. و چون آن مقام را بیمؤونه نمیدهند اظهار میدارید:
(فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَكْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِكُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(
حال که حالِ من در اظهار ارادت به اهل البیت(ع) و برائت از دشمنان آنها چنین است، از خدایی که بر من منّت گذارده و با شناخت شما و دوستان شما و با تنفّر از دشمنان شما مرا گرامی داشته، میخواهم که مرا در دنیا و آخرت در کنار شما قرار دهد.
معلوم است با آن ارادت و این برائت شرایط معیّت با آن ذوات قدسی فراهم میگردد و به جهت فراهم بودن شرایط است که تقاضای معیّت با آنها را مینمائید و اظهار میداری: ای اباعبدالله، من میخواهم در دنیا و آخرت با شما زندگی کنم، و نمیخواهم با دشمنان شما همگروه باشم.
چنانچه ملاحظه میفرمائید در جای جای زیارت عاشورا، ابتدا یک فراز جهت عشقورزیدن به امام در میان است و سپس فرازی جهت تنفّر از دشمنان آن حضرت مطرح میگردد و سپس دعا شروع میشود، زیرا تا جان را با محبت به مطهّرین از یک طرف و برائت از آلودگان از طرف دیگر زینت ندهیم جانمان شایستهی اجابت آن دعا نمیشود و خدا نظری به ما نخواهد کرد.(49) همان چیزی که قرآن بر آن تأکید دارد و میفرماید: «...فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ...»؛(50) هرکس به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد به دستگیرهی محکمی چنگ زده است. در اینجا ابتدا کفر به طاغوت را مطرح میفرماید، همانطور که در زیارت عاشورا ابتدا صد لعن مطرح میشود.
در ابتدای فراز فوق اظهار می دارید معرفت به شما و معرفت به دوستان شما یک کرامت و بزرگی است و خداوند با لطف خود چنین کرامتی را به من مرحمت کرده است همچنان که تنفّر به دشمنان شما را به عنوان کرامتی بزرگ رزق من نموده. حال با داشتن چنین حالی از خدایی که مرا با معرفت به شما و معرفت به دوستان شما بزرگ کرد و کرامت داد و به من رزق برائت از دشمنان شما را داد، میخواهم «أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ که مرا در دنیا و آخرت در کنار شما قرار دهد. و به مقامی برساند که شایستگی نزدیکی به مقام شما را پیدا کنم و در دنیای شما زندگی نمایم. مقام مَعِیت و یگانگی با امام، بالاتر از این حرفهاست که با گفتگو حقیقتش روشن شود. ولی همین قدر فکر کن چه بهشتی خواهد بود وقتی در عالَم اهلبیت(ع) به سر بریم و در افقی قرار گیریم که امام، عالَم و آدم را در آن افق احساس میکنند.
در ادامهی همان تقاضا میگویی:
(وَ أَنْ یُثَبِّتَ لِی عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(
و در راستای معیت با شما از خدا میخواهم که در کنار شما با تمام صدق و صفا استوار بمانم، چه در دنیا و چه در آخرت.
خدایا! زیارت عاشورا چه جرأتی به انسان میدهد که چنین آرزوی بزرگی را بر زبان براند و چه امیدی در ما ایجاد میکند که مقامی اینچنین بزرگ را طلب کنیم، نظر کنیم به مقامی که حسین(ع) و اصحاب او در آن مقام بودند و از خدا بخواهیم که در دنیا و آخرت ثابت قدم در کنار آنها باشیم. اگر بدانیم چقدر دنیای مردم عادی تنگ و پوچ است، میفهمیم که این فراز از دعا چه طلب بزرگی است. چگونه وقتی اسیر دیوارهای تنگ میلها و کششها و جهلهای خود هستیم و اصلاً دنیای آزاد و وسیع آنها را نمیشناسیم، بفهمیم که با حسین(ع) و اصحاب او بودن یعنی چه؟