آیه
وَوَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ
ترجمه
و ما به داود سلیمان را بخشیدیم، او بندهی خوبی بود، زیرا که بسیار به درگاه ما روی میآورد.
آن گاه که عصرگاهان اسبان چابک تندرو بر سلیمان عرضه شد (و او مشغول سان دیدن بود).
پس سلیمان گفت: من این اسبان را به خاطر پروردگارم (و برای جهاد با کفّار) دوست دارم. (سان دیدن ادامه داشت) تا آنکه اسبان از دیدگان اوپنهان شدند.
(پس دستور داد) اسبان را نزد من بازگردانید (تا بار دیگر آنها را ببینم) پس شروع کرد (به نوازش کردن اسبان و) تا ساقها و گردنهای اسبان را دست میکشید.
نکته ها
«صافنات» جمع «صافنة» به اسبی گفته میشود که هنگام ایستادن یکی از دستهای خود را کمی بلند میکند و نوک سم را به زمین میگذارد که این امر، نشانهی چابکی اوست. «جیاد» یا جمع «جواد» به معنای اسب تندرو است یا جمع «جَیّد» یعنی نفیس و ارزشمند.
کلمهی «خیر» در مورد اموال دنیا نیز به کار میرود که در اینجا مراد از آن، اسبان هستند. ترکیبِ «حُبّ الخیر» به معنای دوست داشتن چیزی است که به انسان خیر میرساند. چنانکه در جای دیگر میفرماید: «و انه لحب الخیر لشدید»**عادیات، 8 .***
یک توضیح و بررسی
در مورد این آیات، دو تفسیر کاملاً متفاوت بیان شده است که مطابق آنچه ما گفتیم:
روزی حضرت سلیمان به هنگام عصر از اسبان تیزرو که برای جهاد آماده کرده بود سان میدید، نظیر سان دیدنی که در آیه 17 سورهی نمل میخوانیم: «و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ و الانس» علاقهی سلیمان به اسبان، جهت اهداف رزمی و برای خدا بود و لذا فرمود: سرچشمهی علاقه من یاد خداست. «احببت حب الخیر عن ذکر ربّی» نگاه سلیمان هم چنان ادامه داشت تا اسبها از دیدگان سلیمان پنهان شدند. او دستور داد بار دیگر اسبان را برگردانید و رژه را تکرار کنید. در سان دوم، سلیمان دستی بر گردن و ساق اسبان کشید و بدین وسیله از مربیان نیز قدردانی کرد.
این تفسیر، هم با ظاهر آیه سازگار است و هم فخر رازی و سید مرتضی آن را نقل کردهاند و از بیان مرحوم علامه مجلسی در بحار (ج 14، ص 104) نیز استفاده میشود. بر اساس این تفسیر مراد از جمله «توارت بالحجاب» دور شدن اسبان از محل سان و دیدگان حضرت سلیمان و مراد از جملهی «ردّوها علیّ» تقاضای تکرار سان است.
امّا در بعضی تفاسیر میخوانیم: سلیمان آن چنان در تماشای اسبان غرق شد که خورشید غروب کرد و نماز عصرش از دست رفت. لذا ناراحت شد و دستور داد خورشید برگردد و مشغول وضو شد و سر و گردن و پاهایش را مسح کرد.
در این معنا اشکالاتی است، از جمله:
1. نامی از خورشید در آیه نیست تا مراد از «توارت بالحجاب» غروب آن و مراد از «ردّوها علیّ» بازگشت آن باشد.
2. پیامبری که خداوند او را در آیهی قبل با جملهی «نعم العبد» و «اوّاب» ستایش میکند، چگونه در آیهی بعد فردی غافل از نماز معرّفی مینماید!؟
3. دستور برگشتن خورشید با لحنی آمرانه «ردّوها علیّ» چه توجیهی دارد؟ اگر نمازی که ترک شده واجب بوده که با شأن پیامبر سازگار نیست و اگر نماز نافله و مستحبی بوده، برگشت خورشید برای نماز نافله چه توجیهی دارد؟
این تفسیر در برخی روایات نیز آمده است، امّا روایات یاد شده سند صحیحی ندارند و با اصول عقلی که میگوید: باید انبیا معصوم باشند سازگار نیست، لذا بهتر است فهم این روایات را به اهلش واگذاریم.**تفسیر نمونه.***
پیام ها
1- فرزند، هدیهای الهی است. «وهبنا»
2- محور ستایش خداوند از انسان، بندگی اوست. «نعم العبد انّه اوّاب»
3- شرایط تلخ و شیرین در اولیای خدا اثری ندارد. (جملهی «نعم العبد» هم برای حضرت داود و سلیمان آمده است که تمام امکانات برایشان فراهم بود و هم برای حضرت ایوب که تمام حوادث تلخ بر سر راهش قرار گرفته بود.)
4- توجّه و رجوع به خداوند باید دایمی باشد. «اوّاب»
5 - سان دیدن از امکانات و نیروهای رزمی، کاری پسندیده است. «عرض علیه...»
6- رهبر باید شخصاً از نیروها سان ببیند و آگاهی از کمیّت و کیفیّت نیروها و امکانات، شرط رهبری است. «عرض علیه»
7- بالاترین مقام از حیوانات بازدید میکند و این، هم پیام مدیریّتی دارد و هم پیام تواضع. «عرض علیه بالصافنات الجیاد»
8 - مراسم رژه و سان دیدن، لازمهی نیروهای رزمنده است. «عرض علیه...» چنانکه در جای دیگر فرمود: لشگریان سلیمان در برابر او رژه رفتند. «جنوده من الجنّ والانس»**نمل، 17.***
9- محبت و علاقه به اموال و امکانات اگر هدفدار و متعادل باشد مانعی ندارد. «احببت حبّ الخیر عن ذکر ربّی» حضرت سلیمان در این آیه میفرماید: علاقهی من به اسبان از سر عشق به خداست. (زیرا هر چه لشکر توحید مجهزتر باشد، سبب عزّت بیشتری است).
10- اسبان رزمی، مورد علاقه پیامبران الهی بوده است. «احببت حبّ الخیر» چنانکه قرآن نیز به نفساسبان قسم یاد کرده است. «و العادیات ضبحاً»
11- گاهی لازم است بازدید تکرار شود. «ردّوها علیّ»
12- حیوانات مسح و دست کشیدن انسانها را احساس میکنند. «فطفق مسحاً»
13- ترحّم بر حیوانات و نوازش آنها کار انبیاست. «فطفق مسحا بالسّوق والاعناق»
14- سان دیدن باید با ملاطفت همراه باشد. «عرض علیه - فطفق مسحاً»