آیه
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَآئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِّن طِینٍ
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ من رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ
فَسَجَدَ الْمَلَآئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
ترجمه
آن گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من آفرینندهی بشری از گِل هستم.
پس همین که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم، سجدهکنان برای او به خاک افتید.
پس فرشتگان همه با هم سجده کردند.
مگر ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود.
نکته ها
«سوّیته» از «استواء» به معنای اعتدال و استواری در آفرینش است.
ممکن است جمله «اذ قال» مربوط به جمله «تحیمون» در آیات قبل باشد، یعنی من از ملاء اعلی آنگاه که فرشتگان بر سر آفرینش انسان با خداوند مجادله میکردند آگاه نبودم. چنانکه در آیه 30 سوره بقره خواندیم که خداوند به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه قرار میدهم، آنان گفتند: انسان موجود مفسد و خونریز است، از آفریدنش صرف نظر کن و ما تو را با حمد خود ستایش و تسبیح میکنیم.
ماجرای خلقت انسان وسجده فرشتگان بر او، در سورههای بقره، اعراف، حجر، اسراء و کهف آمده وتکرار این داستان بیانگر تعصّب و نژادپرستی ابلیس و حسادت بر انسان و خطر تکبّر و عدم توبه و عذرخواهی است که در طول تاریخ، همهی انسانها به نحوی با آن درگیر هستند.
از سوی دیگر برای توجّه دادن انسان به مقام انسانیّت است، انسانی که مسجود فرشتگان است باید هشیار باشد که ارزش خود را هدر ندهد.
مراد از «نفختُ فیه من روحی» آن نیست که چیزی از خدا جدا شده و به انسان ملحق شده باشد، بلکه منظور بیانِ منشأ و ریشهی روح انسان است که از عالم بالاست، نه عالم خاکی.
از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: خداوند آدم را آفرید و ما اهل بیت را در نسل او قرار داد و به خاطر کرامت ما فرمان سجده صادر کرد، پس مسجود قرار گرفتن آدم، برای خداوند عبودیّت بود و برای آدم احترام، زیرا ما در صلب او بودیم!**تفسیر نورالثقلین.***
پیام ها
1- انسان تنها موجودی است که خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام کرد. «قال ربّک»
2- آفرینش فرشتگان، قبل از انسان بوده است. (زیرا خداوند قبل از انسان با فرشتگان گفتگو داشته است). «قال ربّک للملائکة»
3- منشأ وجودی انسان، آب و خاک است. «خالقٌ بشراً من طین»
4- روح، پس از جسم آفریده شده است. «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی»
5 - روح، از بدن مستقل و جداست. «نفخت فیه من روحی»
6- فرشتگان به خاطر نفخهی الهی، به آدم سجده کردند ولی برخی انسانها حتّی به خاطر ذات حقّ برای خدا سجده نمیکنند. «من روحی... له ساجدین»
7- انسان دارای دو بعد مادّی و معنوی است. «من طین - من روحی»
8 - الطاف الهی، زمینهی مستعدّ لازم دارد. تا به ظرفیّتهای مادّی پرداخته نشود وظیفه روح الهی در آن ممکن نیست. «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی»
9- روح، در بدن همهی جانداران هست ولی تعبیر «روحی» مخصوص انسان است که از شرافت ویژهای برخوردار است. «نفخت فیه من روحی»
10- روح پدیدهای لطیف است. (کلمه نفح و دمیدن بیانگر لطافت روح است)
11- فرشتگان مثل انسان مورد امر و نهی قرار میگیرند. «فقعوا له ساجدین»
12- سجده بر انسان، به خاطر بعد روحی اوست نه جسمی او. «نفخت فیه من روحی فقعوا»
13- سجده بر آدم، چون به فرمان خداست، بندگی خداست نه بندگی آدم. «فقعوا له ساجدین» (سجده مظهر بزرگداشت و کرامت و قبول خلافت انسان است نه پرستش او).
14- لیاقت از سابقه مهمتر است. (سابقهی فرشتگان بیش از آدم بود ولی چون لیاقت انسان بیشتر بود آنها به او سجده کردند.) «له ساجدین»
15- فرشتگان تسلیم خدایند. «فسجد الملائکة کلهم»
16- عبادت دسته جمعی با شکوهتر است. همهی فرشتگان سجده کردند، «کلّهم» آن هم دسته جمعی. «اجمعون»
17- در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است. «فسجد الملائکة کلّهم - الاّ ابلیس»
18- تکبّر، مانع تعبّد و تسلیم است. «استکبر و کان...»
19- ابلیس از اوّل کافر بود ولیکن ترک سجده کفر او را کشف کرد. «کان من الکافرین»