تربیت
Tarbiat.Org

پرسشها و پاسخها
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

بهترین راه شناسایی متخصص‏

حال با توجه به اینکه کار اصلی مجلس خبرگان تشخیص فرد مناسب برای تصدّی مقام ولایت است، به نظر می‏رسد عاقلانه‏ترین و منصفانه‏ترین راه این است که اعضای خبرگان کسانی باشند که خود در فقاهت دستی دارند؛ مثلاً اگر از من و شما بپرسند بهترین قاضی ایران کیست، قطعاً برای دریافت بهترین پاسخ باید سراغ قضات برویم، یعنی جواب این سؤال از عهده هر کسی برنمی‏آید، فقط کسانی می‏توانند بهترین قاضی را معرفی کنند که خود تبحّری در این موضوع داشته باشند. همچنین اگر به ما بگویند: بهترین استاد دانشگاه در فلان رشته کیست، باید جواب را از استادان دانشگاه گرفت. کسانی توان تشخیص اصلح (شایسته‏ترین) برای تصدی مقام ولایت فقیه را دارند که خود بهره‏ای از شرایط آن مقام و منصب داشته باشند و از آن ویژگیها - هر چند در مرتبه پایین‏تر - بهره‏مند باشند.
از آن رو که مهمترین ویژگی ولیّ فقیه فقاهت است - زیرا آنچه در قانون آمده ولایت «فقیه» است - بنابراین، اعضای خبرگان باید فقهایی باشند که صلاحیت این کار را دارند. اگر منصفانه قضاوت کنیم می‏فهمیم این بهترین و معقولترین راه برای تشخیص ولی فقیه است. نمونه روشنی از کار درست خبرگان که برگرفته از آشنایی با فقاهت و شناخت فرد مناسب برای رهبری است، تعیین مقام معظم رهبری پس از رحلت حضرت امام بود؛ اگر عموم مردم می‏خواستند در آن اوضاع شخصی مناسب برای رهبری را شناسایی کنند، نمی‏توانستند، امّا خبرگان در طیّ چند ساعت به نتیجه قطعی رسیدند. افزون بر آن که، اعضای خبرگان دارای مقام فقاهتند، دارای مرتبه عالی تقوی نیز هستند و با شناخت قبلی از افراد تصمیم می‏گیرند؛ از این رو احتمال اینکه تحت تأثیر تبلیغات و جوسازی‏ها قرار بگیرند، بسیار ناچیز است.
4- چرا نمایندگان مجلس خبرگان، فقط فقیهانند و دیگر متخصصان و اندیشه‏گران بدان مجلس راه ندارند؟
توضیح آنکه اخیراً سؤال و شبهه‏ای به صورت جدّی مطرح می‏شود که در قانون اساسی برای ولی فقیه شرایطی برشمرده شده که در سه شرط خلاصه می‏شود: فقاهت، عدالت و مدبر و مدیر بودن؛ یعنی تشخیص مصالح جامعه و توان اداره آن.
باید توجه داشت فقهایی که به عنوان خبرگان و برای انتخاب رهبر در نظر گرفته شده‏اند، بسته به موقعیت علمی خود، توان تشخیص برخی از شرایط را دارند. آنها فقط می‏توانند تشخیص دهند چه کسی افقه و دارای بالاترین صلاحیت فقهی است. بنابراین، ضروری است کسان دیگری نیز در شمار خبرگان جای گیرند تا با تخصص و موقعیت علمی خود توان احراز دیگر شرایط مثل عدالت، مدیریت و مدبریّت و آشنایی کافی با سیاست را داشته باشند. از این رو ضرورت دارد خبرگان از متخصصان رشته‏های گوناگون گزینش شوند و هر دسته، بخشی از ویژگیها و شرایط و شؤون رهبری را تشخیص دهند. در پاسخ این شبهه باید گفت:
گرچه سه شرط برای ولی فقیه ذکر شده، ولی اوّلاً: این سه شرط در عرض هم اعتبار ندارد، بلکه یکی از آنها مهمتر است. ثانیاً: رهبر باید حدّ نصاب هر یک از این سه شرط را داشته باشد، اکنون ببینیم در میان کسانی که واجد این شرایط هستند، چه کسی، هم از نظر فقاهت و هم تقوا و هم مدیریت جامعه، افضل است و برآیند این سه عامل در کدام بیشتر است؟
اگر حضور متخصصان رشته‏های گوناگون را در مجلس خبرگان لازم دانستیم، و آنها - با فرض عدم صلاحیت برای تشخیص شایستگی سیاسی ولیّ فقیه - فقیهی را تعیین کردند که از نظر سیاست حدّ نصاب لازم را ندارد و گفتند چون آقای «الف» فقاهتش بیشتر است، ما او را شایسته‏تر از دیگران می‏دانیم؛ گروه سیاستمداران گفتند ما آقای «ب» را انتخاب می‏کنیم، چون سیاستش بیشتر از دیگران است؛ مقدّسین هم گفتند ما آقای «ج» را انتخاب می‏کنیم، چون تقوایش بیشتر است، چه نتیجه‏ای به دست می‏آید؟ یا سه رهبر داریم که یکی فقاهت دارد، دومی تقوا دارد و سومی مدیریت - که بی‏شک آن سه، کاری از پیش نمی‏برند - پس این فرض باطل است؛ یا باید یکی از آن سه را ترجیح بدهیم؛ مثلاً فقیهی بی‏سیاست و العیاذباللّه بی‏تقوا را ترجیح دهیم و یا برعکس؛ که در این فرض نیز مصالح اسلام و امّت اسلامی رعایت نمی‏شود. نتیجه می‏گیریم نمی‏توان برای خبرگان رهبری سه دسته خبره و متخصص در نظر گرفت، که هر کدام متناسب با رشته خود، یکی را انتخاب کنند؛ بلکه خبرگان رهبری باید مرتبه‏ای از سه شرط را دارا باشند؛ یعنی حدّ نصابی از فقاهت، از آگاهی به مصالح اجتماعی و نیز از تقوا. زیرا آنها باید از میان خود کسی را برای رهبری انتخاب کنند. بندرت اتفاق می‏افتد خبرگان خارج از جمع خود کسی را انتخاب کنند.
پس آن سه شرطی که حدّ اعلا و مرتبه کاملش در رهبر است، در مرتبه نازلتر در خبرگان نیز باید باشد. اعضای مجلس خبرگان باید فقیه، عادل و آشنای به سیاست و اداره جامعه باشند. بنابراین کسانی که صرفاً سیاستمدارند و فقیه نیستند، مثل کسانی هستند که فقط فقیه‏اند و از سیاست سر درنمی‏آورند، یا اصلاً تقوا ندارند، که نمی‏توانند در تعیین رهبر نقشی داشته باشند.