تجربه نشان داده است مرجعیت و ولایت همواره مایه امید شیعیان در زمان غیبت بوده است. مرجعیت، پیوسته جامعه را از خطرات جدّی رهانیده است. اکنون دشمنان اسلام، پس از مطالعات روانشناسانه، رمز وحدت امت و پایداری نظام اسلامی را بخوبی شناختهاند؛ آنها دریافتهاند قداستی که مردم برای رهبری و ولایت امر قائلند، نظام و انقلاب را بیمه کرده است، از اینرو تمام تلاش و همّت خود را برای شکستن این قداست بکار گرفتهاند، تا چنین وانمود کنند رهبر و مرجع در ردیف دیگر دولتمردان و یا حتی افراد عادی است. آنها چنین القا میکنند همانگونه که از وزیر، وکیل و یا یک شخصیت قضایی میتوان انتقاد کرد، میتوان از ولیفقیه انتقاد کرد!
البتّه ما نیز معتقد به جواز انتقاد از ولی فقیه هستیم، ولی با روش صحیحی که نشانه خیرخواهی و دلسوزی است. به هرحال زمانی که قداست رهبری شکسته شد، دیگر کسی امر او را مطاع نمیداند و عمل کردن به دستورهای او را وظیفه شرعی نمیشمرد و کسی کشته شدن در این راه را شهادت نمیداند. در این هنگام است که دشمن به تمام اهدافش رسیده است، زیرا در مواقع بحرانی دیگر کسی وجود ندارد که با یک فتوا توطئهها را خنثی کند و کشور را نجات دهد.
کمی بیاندیشیم که شکستن این قداست به سود کیست؟ و القا کنندگان این شبهات در پی چه امری هستند؟!