قرآن میفرماید: وقتی هدهد برای حضرت سلیمان(ع) خبر آورد که یك خانمی با این خصوصیات در قوم سبا هست، حضرت فرمودند چه كسی میتواند تخت او را اینجا بیاورد؟ دو كس بلند شدند یکی عفریت جن و دیگری جناب حضرت عاصف بن برخیا. عفریت یعنی شرور، معلوم است یکی از جنّیانِ شرور در خدمت حضرت بوده و حضرت او را اسیر كرده بودند و از این طریق نقش ایمان را در اسیرکردن جنیان شرور به ما مینمایانند. آیا شیاطین باید سر به سر ما بگذارند یا ما باید كاری كنیم كه آنها تحت قدرت ما باشند؟ قرآن میفرماید: «قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ»(10) عفریت جن گفت: من میتوانم تخت آن خانم را قبل از آن که از جایتان بلند شوید و جلسه تمام شود بیاورم، پس معلوم میشود جنیان چنین توانی دارند، منتها تواناییهای آنها در زمان انجام میگیرد و به همین جهت گفت: قبل از اینکه جلسهتان تمام شود آن تخت را میآورم. در حالی که عاصفبنبرخیا عرض کرد قبل از آنکه چشمت به هم بخورد میآورم. یعنی کار عاصف در بیزمان و در عالمی فوق عالم ماده صورت میگیرد. عرض بنده آن است که این آیه نشان میدهد جنیان میتوانند با سرعت زیاد چیزی را جابجا کنند. حتی شنیدهاید كه گاهی میگویند چیزهایمان که گم شده، جنیها بردهاند، دروغ نیست، البته بعضیها خودشان یادشان میرود چیزهایشان را كجا گذاشتهاند، بیخودی گردن جنّیها میگذارند اما بالأخره جنّیها میتوانند این كار را بكنند.
اخیراً خواهری فریب خانمی را خورده بود که کارهای غیرعادی انجام میداد و به او گفته بود میخواهم شما را با امام زمان( آشنا كنم، او را به جمکران میبرد و میگفت به من دستور دادهاند باید با پای برهنه دور مسجد جمکران بدویم. این خانم میگفت در مسیری که از اصفهان به طرف قم میرفتیم یك مرتبه همانطور که پهلوی من نشسته بود لباسش عوض شد. بنده عرض کردم این با جنیها ارتباط دارد. ابتدا نمیپذیرفت و این کارها را حمل بر کرامت میکرد، میگفت مثلاً همانطور که داخل اتاق ایستاده یك دفعه چادرش عوض میشود، یا برای ما میوه تازه میآورند که مثلش در بازار نیست. میگفت: کفشهایمان گم شد، بعد از چند روز گفت: کفشها زیر مبل خانه مادرتان است. بنده براساس همان کاری که عفریتِ جن انجام داده عرض کردم این با جنیان ارتباط دارد و هیچ کرامتی هم در کار نیست، به او بیمحلی کنید وگرنه پای جنیان را خودتان در زندگیتان باز میکنید.
جادوگران واقعی با ریاضتهای سخت، پدر خود را در میآورند تا با جنیان مرتبط شوند تا آنها خبرهایی نیمهکاره و بهدرد نخور را برای آنها بیاورند و شما را به خودشان مشغول کنند. شما از خود نمیپرسید اگر این جادوگران کاری میتوانستند بکنند، چرا اول برای خودشان نمیکردند، چرا اکثر آنها فقیر و بدبختاند؟
با دقت در آیه 102 سوره بقره که عرض شد در مورد جادوگران میفرماید: «وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ»؛ آنها هرگز نمیتوانند ضرر بزنند «إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ» مگر این که خدا بخواهد. زیرا این سنت خداست كه آدمهای نادان تنبیه شوند. حال سنتِ تنبیه آدم نادان صورتهای مختلف دارد، یک صورتش اینكه ماشین به او میزند، یا دزد اموال او را میبرد. یكی از صورتهای تنبیه خدا این است كه با مسئول ادارهاش درگیر میشود و او حقوقش را كم میكند، یكی هم اینكه از طریق جادوگران ضربه میخورد. پس یكی از راههایی كه خدا آدمها را تنبیه میكند از طریق جادوگر است، نه اینكه جادوگر همه كاره است و هر کاری خواست میتواند بکند. مگر دزد همه كاره است، چرا دزد به دلش میافتد این ماشین را ببرد، چرا ماشین دیگری را نمیبرد؟ اینها همه روی حساب است و همه در مسیری که خداوند اذن بدهد انجام میشود، و اذن خدا هم بیحکمت نیست. شما میبینید این ماشین جلوی فلانی که رسید ترمزش برید. بنده در موردی كه در فكر بودم این بنده خدا چه طوری از موقعیتی که برای خود ایجاد کرده نجات پیدا میكند، خبردار شدم تصادف كرده است، چون فهمیدم خداوند در عین تنبیهی که به او کرده شرایط نجات او را از آن موقعیت فراهم نموده است خیلی خوشحال شدم. آن تصادف؛ ظاهرش تصادف بود ولی باطنش تنبیه خداوند بود و به اذن او هم انجام شد. حالا آن راننده چه کاره است که باید سبب این تصادف شود و از آن طریق تنبیه شود، آن هم حکمت خاص خود را دارد. زیرا بالأخره دنیا آنچنان است که «وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ یَعْلَمُهَا»؛(11) یک برگ فرو نمیافتد مگر آنکه خدا از آن آگاه است.
پس یکی از راههایی كه خداوند برای بعضیها به عنوان تنبیه قرار داد از طریق جادوگران و جنیان است. البته اینها آزاد نیستند که بتوانند هر بلایی سر هر کس بیاورند، درست است قدرت ما به جنیان نمیرسد، اما قدرت خدا به آنها میرسد. پس نباید خودمان را در مقابل قدرت جادوگران دستبسته بدانیم و فکر کنیم خداوند سرنوشت ما را در دست آنها قرار میدهد. یكی بگوید نكند فلانی دارد برای من جادو میكند، مگر دست خودش است! اگر خدا مصلحت بداند و زمینه را ما با بیایمانی خود فراهم کرده باشیم، طبق مصلحت الهی، خداوند از آن طریق ما را تنبیه میکند، راه نجات هم برگشت به بندگی خدا است و راضیبودن به آنچه خداوند برای ما مقدر کرده است. اگر بنا نیست خدا مرا تنبیه كند، هیچ جادوگری نمیتواند کاری بکند، خودتان شنیدهاید كه جادوگران میگویند فلانی ضد جادو است. نه، او ضد جادو نیست، به جادوگران باید گفت: شما فکر میکنید آنجایی که جادو میکنید، جادو بود که اثر کرد ما خودمان با آرزوهای دنیایی زمینهی تأثیر جادوی شما را فراهم کردیم.
آری خداوند میفرماید: شیطان و قبیلهی او شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید؛ «...إِنَّهُ یَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ...»(12) ولی با اینکه میفرماید آنها شما را میبینند، در جای دیگر ما را متوجه میکنند نهتنها وسعت دید آنها محدود است و به عمق عقلها و قلبها دسترسی ندارند، حتی به حریم مادی اولیاء الهی نیز نمیتوانند وارد شوند. قرآن میفرماید: «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ»؛(13) پس چون مرگ را بر سلیمان مقرر داشتیم جز موریانه كه عصاى او را به تدریج مىخورد افراد را از مرگ او آگاه نگردانید، پس چون [سلیمان] فرو افتاد براى جنّیان روشن گردید كه اگر غیب مىدانستند در آن عذاب خفتآور باقى نمىماندند.
از آیهی فوق بر میآید که اگر ما اجازهی ورود به جنّیان ندهیم از بسیاری از احوالات و افکار ما غافلاند و میتوان با واردشدن در قلعهی شریعت الهی از تیررس حیلههای آنها به دور بود. اینطور نیست که فکر کنیم حال که آنها ما را میبینند و ما آنها را نمیبینیم آنها اجازه داشته باشند بهراحتی وارد حریم شخصی ما شوند و با ما مقابله نمایند.
جالب است که جنّیان طبق آیهی فوق اقرار میکنند که؛ «لَّوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» اگر از غیب آگاهی داشتیم در عذاب خوارکننده گرفتار نمیماندیم. این میرساند که اولاً؛ اینها جنّیانِ شروری بودهاند که حضرت سلیمان(ع) آنها را در اسارت خود درآورده بودند. ثانیاً؛ با همهی زرنگی که داشتهاند نفهمیدند حضرت سلیمان(ع) رحلت کردهاند.
لازم است در رابطه با نقش جادوگران، سخن خدا را یک اصل بگیریم که میفرماید: «وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ» هیچ جادوگری، هیچ ضرری به کسی نمیتواند برساند، مگر به اذن خدا. پس اشکال در ما است که زمینه تأثیر شیطان را در خود فراهم میکنیم.