تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه جنّ، شیطان و جادوگر در عالم
اصغر طاهرزاده

جایگاه بخت‌بستن

سؤال: آیا بخت‌بستن یک واقعیت است، یا توهّم؟
جواب: شما دوباره به آیه‌ای که مطرح شد توجه کنید، می‌فرماید: «وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ»؛(33) هیچ جادوگری نمی‌تواند هیچ ضرری به کسی برساند مگر به اذن خدا. پس به این معنی که کسی اراده کند بخت شما را ببندد نداریم، اما اگر خدا مصلحت دید كسی را تنبیه كند ممکن است آن تنبیه از طریق جادوگری انجام گیرد. هیچ‌كس با اراده‌ی خود نمی‌تواند بخت كسی را ببندد، اما همین طور كه می‌شود با ضربه‌ای که بر صورت كسی می‌زنند او را تنبیه كنند، همین طور هم بعضی‌ها را از طریق جادوگر تنبیه می‌كنند، تا آدم‌ها در دل این سختی، امتحان بدهند. اگر مثلاً شما با یك ماشین سواری تصادف کردید و پایتان شكست، می‌گویید خدا این طوری امتحانم كرد. یا اگر كسی پشت سر شما حرف زد كه آبروی شما را ببرد، باز باید متوجه باشید که دارید امتحان می‌شوید، زیرا خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»،(34) خدا مدافع مومنان است پس اگر کسی بخواهد پشت سر شما حرف بزند و آبروی شما را ببرد نمی‌تواند، منتها عمل او، زمینه‌ی امتحان‌شدن شما را فراهم می‌کند. حال اگر كسی تصمیم بگیرد از طریق جادوگر بخت شما را ببندد، مثل همان کسی است که تصمیم می‌گیرد پشت سر شما حرف بزند، به ظاهر می‌تواند، همان‌طور که او به ظاهر این طرف و آن طرف می‌رود و پشت سر شما به این و آن بد می‌گوید. شما هم ممکن است با سادگی تمام بگویید؛ وای! آبرویم رفت، ولی اگر ببینیم دنیا و آبرو و عزت در دست خداست، با بدگویی‌های او توسل شما به خدا زیادتر می‌شود، زیرا «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَایَعْلَمُونَ»؛(35) عزت از خدا و رسول او و مؤمنین است ولی این نکته را منافقین نمی‌فهمند. رژیم شاه چقدر تلاش كرد تا در جریان 15 خرداد سال 42 حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را بی‌آبرو كند، دروغ‌ برای ایشان ساختند كه از «جمال عبدالناصر» رئیس جمهور مصر پول گرفته تا در ایران اغتشاش کند. آیا این کارها نتیجه داد یا این‌که حضرت امام‌خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آبرومندترین فرد دنیا شدند؟ بله می‌شود یك جادوگری به كمك جنّی‌ها یك شیطنتی بكند اما شما با توكل به خدا تمام نقشه‌های جادوگر و جن را هیچ می‌گیرید و بدون هیچ عکس‌العملی به زندگی دینی خود ادامه می‌دهید، و در آن صورت آن‌ها هیچ غلطی نمی‌توانند بكنند. ما چوب بی‌توكل بودنمان را می‌خوریم.
اگر كسی به ناحق پشت سر شما با تهمت‌هایی که زد، بی‌آبرویی راه انداخت به طوری كه در شهر هر كسی شما را ببیند بگوید عجب؛ این بوده که این کارها را کرده! حال شما دو كار می‌توانید بكنید، یكی این‌كه بگویید من دیگر در این شهر نمی‌توانم زندگی كنم، آبرویم رفت، بلند می‌شوی و به شهر دیگری می‌روی. این در حالی است که این ذهنیت به دنبال شما است که در شهر خودم آبرویم رفته، همیشه این سیاهی دنبالتان هست. اما یك وقت می‌گویی خدایا خودت كه بهتر می‌دانی، پس خودت مدافع من باش. شما هم در حد وُسع و توان خود، از خود دفاع می‌كنی. یك سال نمی‌گذرد درست برعكس می‌شود، آبروی آن‌كسی که می‌خواسته آبروی شما را ببرد، از کف او می‌رود، و از آن مهم‌تر در این جریان حضور خداوند را در زندگی خود احساس می‌کنی. ولی اگر بد امتحان داده بودی و نقش طرفی که می‌خواسته آبروی شما را ببرد، نقشی مؤثر می‌پنداشتی، شما از شهر خودت هم که می‌رفتی، باز نقش آن فرد برایت یک نقش مؤثر باقی می‌ماند و هرگز از آن طریق به خدا نمی‌رسیدی. اگر از شهر می‌رفتی چوب خودت را خورده بودی و نه چوب آن طرف را. برای پیداکردن چنین بصیرتی به ما فرموده‌اند سوره‌های مُعَوِّذَتین (فلق و ناس) را بخوانید. می‌فرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»؛ بگو همواره به پروردگاری که سیاهی‌ها را می‌شکافد پناه می‌برم. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»؛ بگو به پروردگاری که کلیه امور انسان‌ها به دست اوست پناه می‌برم. با توجه به این آیات دیگر کسی نمی‌تواند در روان شما صاحب نقش و اثر باشد. وقتی می‌گویی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ»؛ به پروردگار و حاکم و معبود انسان‌ها پناه می‌بری، پس دیگر هیچ‌كس در جان شما كاره‌ای نیست. درست است که عده‌ای «النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ»؛ هستند و در گره‌ها و تصمیم‌ها می‌دمند، اما با پناه‌بردن به خداوند، هم کار آن‌ها را خنثی می‌كنی، هم بهره‌ی نزدیکی به خداوند نصیب تو می‌شود. درست است این طرف دارد در غیاب شما، شما را ضایع می‌كند ولی اگر با آرامش کامل و در حد توان خود از خود دفاع كنید و بقیه‌اش را به خدا بسپارید، درست امتحان داده‌اید و چند قدم جلو آمده‌اید و آن سختی برای شما پنجره‌ی ورود به عالم بهتری می‌شود.
در روایت قدسی داریم که خداوند می‌فرماید:
«وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِیَدِی وَ یَرْجُو غَیْرِی وَ یَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَیْرِی وَ بِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَ مَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی أَ لَمْ یَعْلَمْ [أَنَ‏] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنَّهُ لَا یَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَیْرِی إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِی- فَمَا لِی أَرَاهُ لَاهِیاً عَنِّی أَعْطَیْتُهُ بِجُودِی مَا لَمْ یَسْأَلْنِی ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ یَسْأَلْنِی رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَیْرِی أَ فَیَرَانِی أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی أَ وَ لَیْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِی أَ وَ لَیْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی أَ وَ لَیْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی أَ فَلَا یَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ یُؤَمِّلُوا غَیْرِی فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِی وَ أَهْلَ أَرْضِی أَمَّلُوا جَمِیعاً ثُمَّ أَعْطَیْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِیعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ‏ مُلْكِی مِثْلَ عُضْوِ ذَرَّةٍ وَ كَیْفَ یَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَیِّمُهُ فَیَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی».(36)
به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هركس را كه به غیر من امید بندد، به نومیدى بَدَل می‌كنم. و به او نزد مردم جامه خوارى می‌پوشانم، و او را از تقرب خود می‌رانم و از فضلم دور می‌كنم. آیا او در گرفتاری‌ها به غیر من آرزو مى‏بندد، در صورتى كه گرفتاری‌ها به دست من است؟ و به غیر من امیدوار مى‏شود و در فكر خود درِ خانه‌ی جز مرا می‌كوبد؟ با آن‌كه كلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانه‌ی من براى كسى كه مرا بخواند باز است.
كیست كه در گرفتاری‌هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع كرده باشم؟ كیست كه در كارهاى بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم؟ من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آن‌ها به حفظ و نگهدارى من راضى نگشتند، و آسمان‌هایم را از كسانى كه از تسبیحم خسته نشوند (فرشتگان) پر كردم و به آن‌ها دستور دادم كه درهاى میان من و بندگانم را نبندند. ولى آن‌ها به قول من اعتماد نكردند، مگر آن بنده نمی‌داند كه چون حادثه‏اى از حوادث من او را بكوبد، كسى جز به اذن من آن را از او برندارد، پس چرا از من روى‏گردان است؟ من با جُود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او می‌دهم سپس آن را از او می‌گیرم، و او برگشتش را از من نمی‌خواهد و از غیر من می‌خواهد؟ او در باره من فكر می‌كند كه ابتدا و پیش از خواستن او عطا می‌كنم، ولى چون از من بخواهد به سائل خود جواب نمی‌گویم؟ مگر من بخیلم كه بنده‏ام مرا بخیل می‌داند؟ مگر هر جُود و كرمى از من نیست؟ مگر عفو و رحمت دست من نیست؟
مگر من محل آرزوها نیستم؟ پس چه‌کسی می‌تواند آرزوها را پیش از رسیدن به من قطع كند؟ آیا آن‌ها كه به غیر من امید دارند نمی‌ترسند؟ اگر همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمینم به من امید بندند، و به هریك از آن‌ها به اندازه‌ی امیدوارى همه دهم، به قدر عضو مورچه‏اى از ملكم كاسته نشود، چگونه كاسته شود از ملكى كه من سرپرست او هستم؟ پس بدا به حال آن‌ها كه از رحمتم نومیدند، و بدا به حال آن‌ها كه نافرمانیم كنند و از من پروا نكنند.
وقتی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را به نجف تبعید کردند، عوامل رژیم شاه شایع کردند که ایشان یک آخوند سیاسی بی‌سوادی است که چون نمی‌توانسته است درس بدهد شلوغ كرده است. آن‌ها امید داشتند با این شایعات هیچ‌كس پای درس حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نرود، ولی زمانی نگذشت که ایشان از جمله‌ی آبرودارترین شخصیت‌های حوزه‌ی علمیه‌ی نجف شدند، چون با امیدواری به لطف خدا، فقط وظیفه‌ی خود را انجام دادند. باید متوجه بود در هر حادثه‌ای می‌خواهند ما را امتحان كنند، اگر توانستیم بگوییم؛ خدایا هر طور تو راضی هستی ما راضی خواهیم بود، منوّر به مقام رضا می‌شویم. خدایا! هرطور بخواهی، ما همان را می‌خواهیم، می‌خواهی ما تنها باشیم، ما هم تنهائی را می‌خواهیم، می‌خواهی بی‌نام و نشان زندگی کنیم و بمیریم، ما هم همین را می‌خواهیم. این نوع رویکرد به مسائل، شخصیتی از شما می‌سازد هزاربرابر بالاتر از آن‌که بخواهید آرزوهای دنیایی‌تان برآورده شود و برای تحقق آن آرزوها به فال‌گیر و رمّال پناه ببرید و او هم به شما بگوید بخت‌تان را بسته‌اند باید پول بدهید تا باز کنم و از این طریق خود را در مقابل پروردگارتان روسیاه کنید.