تربیت
Tarbiat.Org

چه نیازی به نبی
اصغر طاهرزاده

بالاترین ارزش و مهم‌ترین شخص

شخصی نزد امام جعفر صادق(ع) آمد و عرض نمود: یابن رسول الله نافله‌های زیادی از من ترک شده است، ولی به تمام واجبات کاملاً عمل کرده‌ام. امام فرمودند: «نافله‌هایت را قضا کن!» آن شخص گفت: یابن رسول الله(ص) این‌قدر زیاد است که حساب آن در دستم نیست. امام فرمودند: «تخمین بزن و قضا کن!» یعنی امام زمان شما می‌فرمایند: نه‌تنها باید واجباتتان را انجام دهید، بلکه باید با انجام نافله‌ها به اندازه‌ی ظرفیت خود داغِ بندگی را بر خود بزنید.
گاهی اوقات نمازمان را سریع می‌خوانیم، در حالی که هیچ کاری نداریم و پس از آن در گوشه‌ای می‌نشینیم. علت این امر آن است که مقصد بودنمان در این دنیا را گم کرده‌ایم و چیزهایی که مقصد اصلی ما نیست برای ما مهم شده است. اُنس با خدا را که سرمایه‌ی اصلی ما در قیامت است به چیزی نمی‌گیریم.
پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: «اَفضلُ النّاسِ مَن عَشَقَ العبادة فَعانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلبِهِ و باشَرَها بِجَسدهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لایُبالی عَلی ما اَصبَحَ مِنَ الدُّنیا عَلی عُسرٍ اَم عَلی یُسر»(26) برترین مردم آن‌کسی است که عاشق عبادت است و آن را در آغوش می‌گیرد و با تمام قلب آن را دوست دارد و با بدن خود همراهِ آن است و خود را برای عبادت از بقیه‌ی کارها فارغ می‌کند، چنین کسی اصلاً نگران نیست که امروزش به سختی بگذرد یا به آسانی.
ملاحظه کنید در نظام ارزشی که رسول خدا(ص) برای بشریت آورده‌اند، برترین فرد، کسی است که به عبادت خدا عشق بورزد و مسیر زندگی خود را در جهت عبادات خدا تعیین کند، ولی ممکن است جامعه با ارزش‌‌هایی که از خود ساخته، چیزهایی را در نظر ما ارزشمند سازد که هرگز در پایان زندگی به کارمان نیاید و ما را در تنهایی طاقت فرسایی رها کند. نکته‌ای که نباید فراموش شود این است که بندگی، غیر از نماز خواندن صِرف است، زیرا ممکن است بسیاری نماز بخوانند، ولی بنده نباشند. مگر شیطان نماز نمی‌خواند؟ بندگی یعنی جریان‌دادن عبودیت خدا در زندگی، یعنی سامان‌دادن تمام زندگی براساس شریعت الهی، نه فقط انجام برخی از دستورات دینی آن هم از روی عادت و بدون حضور. در یک کلام، دین؛ یعنی پذیرش و حضور ولایت خدا در تمامی شئون زندگی. این است آن بندگی که زندگی دنیایی انسان را کاملاً به ثمر می‌رساند.
اگر با معرفتِ کامل حقیقتاً دین را انتخاب کنیم و به آن علاقه‌مند شویم و خوب به آن عمل کنیم، نوع انتخاب و ارزش‌گذاری‌هایمان در زندگی به کلی عوض می‌شود. مناسبات ما با همدیگر در مسیر کمک به بندگی همدیگر می‌شود. شیطان قسم خورده هر کاری، به غیر از بندگی خدا را برای ما زیبا جلوه دهد و ما را به انجام آن امور دعوت کند، فکر نکنیم ما از دسترس شیطان بیرون هستیم. باید تلاش کنیم تا بیرون بیاییم. قرآن می‌فرماید: شیطان گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»(27) پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من آنچه را در زمین هست در نظر آن‌ها زینت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت‏.
چقدر شیطان تلاش می‌کند تا به ما وانمود کند وظایف دینی بی‌ثمر و سخت است مثلاً به عده‌ای القاء می‌کند مسیر شما تا محل نماز جمعه دور است، ولی خوش‌گذرانی‌های لغو را برای انسان زینت می‌دهد تا فکر سختی و دوری محل را نکنیم.
باید متوجه باشیم در مواردی که علاقمند به انجام وظایف دینی نیستیم شیطان دنیا را برای ما زیبا کرده و اهداف دنیایی را با اهمیت جلوه داده، ما وظیفه داریم با یادآوری ابدیتی که در پیش داریم نقشه‌ی شیطان را خنثی کنیم، در آن صورت است که اهمیت نبی و نبوت برایمان معلوم می‌شود. چون از طریق شریعت الهی که پیامبر خدا(ص) برای ما آورده است می‌توانیم ابدیت خود را آباد کنیم. دائماً باید متوجه باشیم شیطان نمی‌گذارد ما توفیق دینداری داشته باشیم و باید با این بی‌توفیقی مبارزه کنیم و هیچ راهی جز این نداریم که بدانیم در راه دین‌داری لازم است با نفس اماره و شیطان مبارزه کرد. اگر می‌خواهید از اضطرابی که جهان را فرا گرفته است آزاد شوید باید دینداری کنید. مراحل دین‌داری عبارت است از اولاً: خدا را یافتن و ثانیاً: از طریق بندگی خدا مطابق شریعت الهی، با خدا مأنوس‌شدن. گفت:
اوّل قدم آن است که او را یابی

دوم قدم آن است که با او باشی

نه این‌که فقط خدا را قبول داشته باشید بلکه لازم است دل را به خدا بدهید و تا آخر با او باشید، این کار غذای جان انسان‌ها است، ولی همّت می‌خواهد تا وارد چنین حالی شویم. گفت:
گر تو خواهی حُرّی و آزادگی

بندگی کن، بندگی کن، بندگی

از خودی بگذر که تا یابی خدا

فانی حق شو که تا یابی بقاء

از بس دل به خدادادن آسان است و مطابق فطرت ما است که باورمان نمی‌آید در عمل دینی این همه برکت و رحمت هست. در روایات داریم اگر در نماز جماعتی که تعداد آنها بیش از ده نفر بود شرکت نمودید، ملائکه نمی‌توانند ثواب آن را حساب کنند. چون عملی است مطابق فطرت و در این حالت نظام عالم با جان انسان هماهنگ می‌شود. وقتی پرده‌ی دنیا عقب رفت می‌فهمیم چه خبر بوده است. خداوند از طریق پیامبران خود آن‌چه را فردا آشکار می‌شود به ما خبر داد و شیطان همین امروز را برای ما با اهمیت جلوه داد و ما را وارد هزاران مشکل کرد، مشکلاتی که با رجوع به دین خدا و رعایت دستورات الهی، تماماً برطرف می‌شود. اما نه با دین نیم‌بند، بلکه با دین جدّی و دین‌داری جانانه. دینی که تنها منحصر به انجام بعضی عبادات نباشد. دینی که تمام ابعاد زندگی را در همه‌ی حالات در بربگیرد. با عمیق‌کردن معارف الهی است که می‌توان جدّی دین‌داری کرد تا پریشانی‌ها تمام شود و نتیجه بگیریم که شریعت الهی چه نعمت بزرگی است. بندگی کردن به این معنا است که قبله‌ی جانتان خدا باشد نه فرزند و همسر و خانه و پول.
گاهی اوقات انسان حرف‌هایی را از کسانی می‌شنود که هرگز انتظار شنیدن چنین حرف‌هایی را از انسان عاقل ندارد. می‌گویند ما دنیا را برای فرزندانمان می‌خواهیم! پس بفرمایید از یک طرف فرزندان شما، مقصد و مقصود شما هستند و از طرف دیگر شما خدای فرزندانتان هستید که سرنوشت فرزندانتان را تعیین می‌کنید! به من بگویید کدام یک از شما هستید که پدرتان توانست مشکلات اصلی شما را حل کند؟ زندگی ما و فرزندانمان تماماً در دست خداست، هرگز نباید این چیزها جای خدا را بگیرد. نه ما می‌توانیم با تلاش‌های دنیایی سرنوشت فرزندانمان را مدیریت کنیم و فکر کنیم وقتی دنیا را برای فرزندانمان خواستیم کار تمام است و نه باید مقصد و مقصود خود را فرزندان خود قرار دهیم. قرآن می‌فرماید در بعضی مواقع همسران و فرزندان شما دشمن شما خواهند شد و شما را از مسیر بندگی جدا می‌کنند، در این صورت «فَاحْذَرُوهم» از آن‌ها فاصله بگیرید.(28)
زندگی یعنی راهی برای عشق به خدا و دین نعمتی است برای تحقق صحیح چنین عشقی. وقتی خداوند به پیامبرش می‌فرماید: «قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً الّا المَوَدةَ فِی القُربی»(29) ای پیامبر! به مردم مؤمن بگو: من از اجر رسالتم چیزی نمی‌خواهم مگر این‌که به نزدیکان من مودّت و دوستی کنید. می‌خواهد مسیر دینداری را با عشق به اولیاء معصوم نورانی کند.
ملاحظه بفرمائید که این دوستی قسمتی از شریعت الهی است و وقتی می‌فرماید: اجر رسالت من مودت و محبت به نزدیکانم است به این معنا است که می‌خواهد به شریعت الهی درست جواب دهید و بهترین نتیجه را بگیرید. باید مسیر دینداری را به محبت اهل بیت پیامبر(ص) که انسان‌های معصومی هستند بکشانید، به همین جهت در تبیین آیه‌ی فوق می‌فرماید: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»(30) بگو آن‌چه از جهت اجر رسالتم از شما خواستم به نفع شما است و دینداری شما را کامل می‌کند. با رجوع به اهلِ‌ بیت رسول خدا(ع) همه‌ی دین را قبول کرده‌ایم و به فرموده‌ی حضرت رضا(ع) تا تمام زندگی ما دینی نشود، مزه‌ی دین‌داری را نمی‌چشیم. چرا نباید تا آن جا که ممکن است زندگی خود را به دین نزدیک کنیم و در تفقّه در دین و دین‌فهمی سستی به خود راه ندهیم و به سوی علمایی برویم که دین را می‌فهمند و می‌خواهند بفهمانند؟
در راستای رجوع به علماء است که حضرت صاحب الزمان(عج) در جواب کسی که تکلیف خود را در زمان غیبتِ حضرت پرسید فرمودند: «اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‏»(31) در پیش‌آمدهاى دینى به راویان اخبار و احادیث ما مراجعه كنید زیرا ایشان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدایم بر ایشان. و یا حضرت امام عسکری(ع) می‌فرمایند: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه‏»(32) هركس از فقیهان كه نفس خود را پاس دارد، و دین خود را حفظ كند، و به مخالفت با هواهاى خویش برخیزد، و فرمان خداى را اطاعت كند، بر عوام است كه از او تقلید كنند.
چقدر استکبار جهانی تلاش می‌کند روحانیت را از ما بگیرد، پس معلوم می‌شود در بین روحانیت خبری هست که آن‌ها از آن فرهنگ و محتوایی که روحانیت حامل آن هستند، نگران‌اند. از خود بپرسید اگر فرهنگ موجود در روحانیت چیز مهمّی نیست، پس چرا دشمنانِ ملّت تلاش می‌کنند جوانان ما را از روحانیت دور کنند؟ مسلّم بدانید نظر به روحانیت، نظر به شریعت است. امام حسین(ع) می‌فرمایند: «مَجارِی الاُمور و الاَحکامِ عَلی أیدِی الْعُلماء بِالله الاُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ»(33) بعد از امام معصوم باید مجاری امور به دست علمای الهی باشد که حلال و حرام شریعت را می‌شناسند. حضرت امام خمینی«(رض)» می‌فرمایند: من با تمام این جناحهایى كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، چه جناح‌هاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كرده‏اند و چه جناح‌هاى دیگر، از سیاسیون، از روشنفكرها كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، من به همه‌ی این‌ها علاقه دارم و از همه‌ی این‌ها هم گلایه دارم. اما علاقه دارم چون وقتى انسان ببیند گروه‌هایى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانیت هستند، در خدمت اسلام كه انسان‏ساز است هستند، چاره ندارد الاّ این‌كه علاقه داشته باشد به آن، از آن طرف گلایه هم هست براى این‌كه مى‏بینم در بعضى نوشته‏هایشان، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها یك قدرى زیاده‏روى كرده‏اند، یك قدرى حرفهایى زده‏اند كه مناسب نبوده است. ما مى‏بینیم این اسلام را در همه‌ی ابعادش روحانیون حفظ كرده‏اند، یعنى معارفش را روحانى حفظ كرده، فلسفه‏اش را روحانى حفظ كرده، اخلاقش را روحانى حفظ كرده، فقهش را روحانى حفظ كرده، احكام سیاسی‌اش را روحانى حفظ كرده. از اول كه زمان پیغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، این علماى شیعه بودند كه جمع مى‏شدند دور ائمه(ع) و احكام را از آن‌ها اخذ مى‏كردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است نوشته‏اند... اینها همه با زحمت علماى شیعه، فقهاى شیعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه درخور فهم بشر است، تمام اینها را این جماعت عمامه به سر- به قول این آقایان، عمامه به سر و ریش دار- این‌ها درست كرده‏اند. تا این‌جا اسلام را این‌ها رسانده‏اند، اسلام بى‏آخوند اصلاً نمى‏شود. پیغمبر هم آخوند بوده؛ یكى از آخوندهاى بزرگْ پیغمبر است. رأس همه‌ی علماء پیغمبر است. حضرت جعفر صادق(ع) هم یكى از علماى اسلام است.(34)
با توجه به رجوع به علماء است که تأکید می‌کنیم ولایت فقیه ادامه‌ی شریعت است و حضور شریعت در زندگی؛ یعنی عمل به دستوراتی که پریشانی و پشیمانی نمی‌آورد.