ممکن است این سؤال برای عزیزان مطرح شود که چرا ما باید در رابطه با دستورات و احکامی که دین خدا داده است از فقیهان تقلید كنیم؟! و فلسفهی تقلید از فقیه چیست؟! چرا نباید خودمان تكلیفمان را از دین بگیریم؟! سؤالكننده در این سؤال، حقّانیتِ دین را قبول دارد ولی میخواهد فلسفهی تقلید در اموری مثل نماز و روزه را بداند.
برای روشنشدن موضوع لازم است متوجه باشیم ما در این دنیا با سه چیز روبهرو هستیم که عبارتند از: «دنیا»، «فطرت» و «دین»، به این معنا که از یکطرف در دنیایی زندگی میکنیم که قواعد و قوانین خاص خود را دارد و از طرف دیگر فطرتی داریم با گرایشها و کششهای مخصوص به خود و دینی که خداوند همراه با عقاید و اخلاق و اعمالی که انسان را به سعادت دنیایی و آخرتی میرساند از طریق پیامبران فرستاده است.
همه میدانیم که عالَم را خدا خلق کرده و اعتقاد داریم خداوند با علم و حکمت خود این عالم را خلق نموده و معتقدیم همان خدای حکیمی که انسان را خلق کرده، بر اساس حکمتش برای هدایت انسان، دین فرستاده تا انسانها به کمال واقعی خود برسند. پس دینداری عبارت است از باور به مجموعهای از حقایق و عمل به دستوراتی كه از طرف خدا آمده است تا انسان در زندگی دنیایی خود بتواند هدف صحیحی را دنبال كند و در اهداف غیر واقعی سرگردان نماند. علاوه بر «دنیا» و «دین»، که از طرف خدا است، «فطرت»ِ انسان نیز حقیقتی است كه خداوند آن را سرشته است و قرآن در این رابطه میفرماید: «فِطْرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها»(37) یعنی اصل وجود انسان سرشتی است الهی كه مردم را بر آن سرشته است و تأکید میفرماید: دین الهی با فطرت انسانی منطبق است. و در ابتدای همین آیه و خطاب به همه ی انسانها میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ»(38) رو کن به دینی که مطابق فطرت تو است، یعنی درست همان چیزی را كه فطرت و ذات انسان میخواهد، «دین» نیز همان را به انسان متذکر میشود. یعنی مطلوب حقیقی ما همان است كه دین به آن دعوت میكند و اگر انسانها معتقد به عقاید و باورهای دینی شوند و دستورات دین را عمل كنند، به مطلوب حقیقیشان میرسند.
انسانها در زندگی دنیایی فراموش میکنند چه میخواهند و مطلوب حقیقی جانشان چیست، مثل اینکه گاهی آنقدر خستهاند که نمیدانند گرسنههستند و یا گاهی آنقدر مریضاند که نمیدانند نیاز به غذا دارند. همین طور که بیماریها باعث میشود ما نیازهای واقعی خود را فراموش كنیم، مشغولیات دنیایی باعث میشود ما از نیازهای فطری خود غافل شویم.
از آنجایی که جان ما در مشغولیات زندگی دنیایی از مطلوب حقیقیاش غافل میشود و نیازهای حقیقیاش را فراموش میکند، خداوند از طریق رسولانِ خود ما را متوجّه این مسئلهی مهم میكند و میفرماید: «دین»، غذایِ فطرت و جان شما است و اگر فطرت الهی در زندگی مورد غفلت قرار نگیرد، دقیقاً انسان دینخواه و دیندار خواهد بود.
پس اوّلاً؛ طبق عقایدی که دارید خدا جهان را آفریده و بر اساس دلایل توحیدی متوجهاید كه چون خداوند علیم و حکیم است نظام عالم را به کاملترین شکل خلق کرده است. ثانیاً؛ بر اساس مطالبی که در بحث نبوت بیان شده خداوند دین حقّی را برای بشر ارسال فرموده كه شدیداً نیاز بشر است. ثالثاً؛ فطرت انسان، سرشتی است الهی و بر اساس توحید و رجوع به خداوند شکل داده شده است. این نكتهی اخیر را، هم خودِ انسان به طور وجدانی میتواند متوجه شود و هم انسانی كه به حقّانیت قرآن پی برده است از تذکرات قرآن متوجه میشود که قرآن تماماً غذای جان ما است و یادآور اموری است که جان ما با آنها به آرامشِ لازم میرسد.