حال یك مثلث را در نظر بگیرید كه دارای سه زاویه است؛ یكی زاویهی «تشریع» و یا شریعت و دین الهی و دیگری زاویهی «اَحسنبودن خلقت دنیا» و یكی هم زاویهی «فطرت انسانی»؛ اگر ملاحظه كنید میبینید که اجزاء این مثلث به هم گره خوردهاند و هركدام مكمل و لازمهی دیگری هستند. سه واقعیتاند با یک حقیقت. اگر آن حقیقت بر قلب پیامبر خدا(ص) نازل شود، اسمش میشود شریعت الهی؛ همان حقیقت وقتی در كلّ عالم جلوه كند، اسمش نظام تكوین میشود؛ كه همان عالَم وجود است و همان حقیقت وقتی در بنیان انسان جلوه كند اسمش میشود فطرت؛ در حالیکه همه دارای یک حقیقتاند که در ظروف مختلف ظهور کردهاست. مثل نور بیرنگی که به شیشههای رنگین برخورد کند و به رنگ همان شیشهها در آید و ظهور نماید.
اگر متوجه نکتهی فوق باشید و بدانید «عالَم هستی» و «جان انسان» و «دین خدا» همه از خدا صادر شده و همه دارای یک حقیقت میباشند، میفهمیم انسانها تنها وقتی در سلامت روحی و جسمی بهسر میبرند که در عالمی که خداوند خلق کرده، از طریق عمل به شریعت، به فطرت خود جواب مثبت دهند و از این طریق با عالَم تكوین و جهان هستی هماهنگ شوند.
همه معتقدیم عالَم، مخلوق خداوند است و دارای استعدادها و ظرفیتهای خاصی است که اگر ما بر اساس دین خداوند در عالم زندگی کنیم آن ظرفیتها در اختیار انسان قرار میگیرند و اگر انسانها با قوانین شریعت الهی- كه قوانین حق است- در عالم زندگی كنند، در واقع هماهنگ با جهان هستی زندگی كردهاند و در این حالت جهان و قوای عالم با تمام امکانات و استعدادهایش در اختیار آنها است. چنین آدمهایی كاری نمیكنند كه نظام عالم هستی با آنها درگیر شود و آنها از رسیدن به اهداف متعالیشان محروم گردند. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ»(39) و اگر اهل شهرها و آبادیهایی که هلاک شدند، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىكردند، بركات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم؛ ولى آنها حق را تكذیب كردند؛ ما هم آنان را به كیفر اعمالشان مجازات نمودیم.