آنچه در این بحثِ مختصر خواستم برای عزیزان عرض کنم آن است که بدانند فقیه در فرهنگ شیعه كسی است كه با آن روش و با سابقهی هزار ساله بر روی احكام تحقیق میکند تا تكالیف دینی ما را در حال حاضر از متون دین استخراج كند، از طرفی ما در این جهان وقتی میتوانیم درست زندگی كنیم كه دینی زندگی كنیم و وقتی بخواهیم دینی زندگی كنیم باید حكم دین را بیابیم و فقها در این امر کمک شایانی به ما میکنند.
ملاحظه فرمودید که دین، مشتمل بر «احكام» و «اخلاق» و «عقاید» است.(43) عقاید را باید با تحقیق و تعقل بهدست آورد لذا شما هرگز نمیتوانید توحید و نبوّت و معاد را تقلید كنید، باید با سرمایهی عقل و فكر به آن دست یابید، بههمینجهت آغاز هر رسالهای نوشته شده؛ «اصول دین تحقیقی است نه تقلیدی» و اخلاق را نیز با توجه به سیرهی اهل البیت(ع) میتوانیم بهدست آوریم. امّا در مورد کشف احکام و عمل به آنها یا باید خودمان فقیه باشیم و یا باید به فقیه رجوع کنیم. اگر بخواهیم در این دنیا منطبق بر فطرت الهی خود زندگی كنیم، ضروری است که از فقیه كمك بگیریم تا احكام الهی را كه هماهنگ بر فطرت و نظام عالم است از متون دینی استخراج كرده و با اجتهادِ خود تكلیف امروز ما را برای ما روشن کند و برای اینكه بتوانیم احكام الهی را از قرآن و حدیث استخراج كنیم نیازمند یك روش تحقیق دقیقی هستیم که مربوط به «علم فقه» است و فقها آن را به عهده گرفتهاند. بنابراین فلسفهی تقلید از فقه بر این مبنا است كه میخواهیم حكم خدا را در زندگیِ فردی و اجتماعی خود پیاده كنیم تا مخالف نظام هستی و فطرت خود عمل نکرده باشیم. برای اینكه حكم خدا را در زندگی پیاده كنیم، باید در دین تفقّه كنیم و آن احکام را بیابیم، حال كه خودمان - بهجهت وسعت و عمق دین- نمیتوانیم این كار را بكنیم از فقیهی تقلید میكنیم که توانایی چنین کاری را دارد.
کتابی را که فقیه در آن، احکام خدا در امور فردی را ارائه میدهد، «رسالهی عملیّه» مینامند. انصافاً برای آن که یك مجتهد یک رسالهی عملیه بدهد به اندازهی چندین دكترا باید وقت و انرژی و فکر صرف كند تا به كمك سرمایهی فقاهتِ هزارساله و تفكّر و ملكهی اجتهادش، حكم خدا را به ما اعلام كند.
این یک روش عاقلانه است كه در هر امری باید به کارشناس مربوط به آن امر رجوع کنیم، همانطور که برای بیماری خود باید به متخصّص علم طب رجوع كرد، در همین رابطه برای اطلاع از احكام الهی نیز باید به كارشناس آن احکام كه همان فقیه است رجوع كنیم. زیرا ما فطرت داریم و فطرت انسانها دین میطلبد و دین، قانون صحیح زندگی كردن در حیات زمینی است و مسلّم است كه نظام این عالَم فقط با قانون خدا با شما مدارا میكند و چون فقیه از طریق تدبّر در دین، حكم خدا را برای ما معلوم میکند تا در زندگی زمینی، درست زندگی كنیم، پس باید از فقه و فقاهت و فقیه در این راستا استفاده كنیم. زیرا ما نمیتوانیم در مسیر دینداری به سلیقهی خودمان عمل کنیم. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «إنّی اُحبّ أنْ اطاعَ مِن حیثُ اُرید»(44) دوست دارم همانطور که اراده کردهام اطاعت شوم.
آنچه عرض كردیم، كلیّاتی در مورد ضرورت تقلید از فقیه و فقه و فقاهت بود. وگرنه در جای خود بحثهای زیادی مطرح شده است که میتوانید رجوع فرمائید.
سؤال: ممكن است ما فكر كنیم كه فلان مجتهد «اعلم» است و از او تقلید كنیم، ولی در واقع اعلم نباشد و در نتیجه حكمش مطابق حكم خدا نخواهد بود، در آن صورت چه میشود؟!
جواب: باید توجّه داشته باشید که علم فقه مثل سایر علوم الهی، نور است، در عین این که ممکن است مثل نور شدت و ضعف داشته باشد ولی در درون خود تضاد ندارد و به همین جهت هرگز اینطور نیست كه در دستگاه فقاهت مثلاً یك مجتهد بگوید «تراشیدن ریش حرام است» و دیگری بگوید: «واجب است» زیرا فقیه براساس مبانی قرآن و سنّت و عترت، فتوا میدهد و همهی فقها در این مبانی مشتركاند و در فتوا دادن در ذیل یك نظام، اجتهاد میكنند. بله ممكن است در مورد یك موضوعی یكی بگوید:«حرام است» و دیگری بگوید: «احتیاط واجب در ترك آن است» و این دو نظر مقابل هم نیستند تا جهت اصلی اعمال شما را تغییر دهند و به همینجهت هم اگر شما به فتوای هر كدام عمل كنید، به حكم خدا تن دادهاید و خدایِ مدیر عالم؛ عمل شما را با انجام همین احكامی كه از فقیه گرفتهاید، میپذیرد و محافظت میكند؛ زیرا پذیرفتن و نپذیرفتن اعمال ما در دست خداست و خداوند بندگی ما را به اندازهی وسعمان از ما میپذیرد. مواظب باشید شیطان شما را در این وسوسهها گرفتار نکند که تصور کنید ممکن است فقیهی در ذیل اجتهاد قرآن و حدیث، حکمی بدهد که مطابق حق نباشد. این را بدانید كه دستگاه فقه با آن نظم فوقالعاده و آن سرمایهی تاریخی و آیات و روایات مشخص، حتماً ما را به سوی احکام الهی هدایت میكند و به همین جهت در روایت عمر بن حنظله داریم که حضرت صادق(ع) میفرمایند: به کسانی رجوع کنید که احادیث ما را روایت میکنند و نظر در حلال و حرامی دارند که ما مشخص کردهایم ... پس چون کسی به حکم ما حکم کرد و کسی از او قبول نکرد به واقع حکم خدا را سبک شمرده است.(45) پس اگر بنده به این نتیجه رسیدم كه این فقیه، مجتهد اَعلم است - حال یا با مشورت با افراد صاحبنظر و یا با تحقیقات خودم- پس دیگر جای وسواس نیست و با عمل به دستور او مأجور خواهم بود و سرنوشتم در نظام عالم به خطر نمیافتد و این جهان به ضدّ بنده نمیشورد. ولی اگر كسی، نه خودش فقیه باشد و نه اهل تقلید، باید بداند نمیتواند در این جهان زندگی با ثمری داشته باشد و صحیح زندگی كند و انتظار داشته باشد جهان هستی با او مدارا كند، چنین آدمی در این دنیا هرروز مشكلی دارد و در قیامت در عذاب گرفتار است، در حالیکه مطابق آنچه در ابتدا بحث شد، روحیهی تقلید در احكام دین، روحیهی تأمین است و برای اینكه انسان روی زمین امن باشد باید حكم خدا را بگیرید و عمل كند تا نسبت به فطرت خود و نظام هستی درست برخورد کرده باشد و با همان فطرت به برزخ و قیامت منتقل شود. در روایت از حضرت امام حسن عسگری(ع) داریم: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا یَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم»(46) و امّا آن كسى از فقهاء امّت ما كه نگهبان نفس خود و حافظ دین خدا و مخالف هوا و هوس و مطیع أمر حضرت مولاى خود بود، بر عموم مردم لازم است از او تقلید کنند. و بعد حضرت در ادامهی روایت میفرمایند: و البته بعضی از فقهای شیعه متّصف به این صفتند و نه جمیع آنها.
با توجه به روایت فوق است که گفته میشود اگر کسی که مجتهد نیست، مرجع تقلید خود را مشخص نکند همهی اعمالش باطل است، چون بدون توجه به دستگاه فقهی به سلیقهی خود عمل کرده و از ذیل ولایت الهی خارج شده است.
وقتی به این بصیرت رسیدید که باید در احکام دین از فقیه تقلید کنید دیگر دلیل چگونگی احکام به عهدهی ما نیست. نمیدانیم چرا طلا برای مرد حرام است ولی میدانیم فقیه از متن دین این حكم را درآورده؛ عمده آن است كه بدانیم دین، مصالح دنیائی و آخرتی ما را در نظر گرفته و احكام خود را بیان كرده و عاقلانهترین کار آن است كه بر حكم دین كه توسط شخص متخصّص به ما رسیده، سرتسلیم فرود آوریم.