تربیت
Tarbiat.Org

فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع‏الایام‏
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

وقایع و اعمال ماه ربیع‏الاول‏

ش 1:
حضرت رسول(ص) هجرت فرمود از مکه معظمه بسوی مدینه و در آن شب در غار ثور پنهان شد و حضرت امیرالمومنین(ع) جان شریف خود را فدای جان مقدس برادر و پسر عم خود، حضرت رسول(ص)، نموده و در فراش آنحضرت خوابیده از شمشیرهای قبایل مشرکین پروا نکرد و فضل خود و مواسات و برادری را بر جمیع عالم ظاهر گردانید و شرافت دنیا و آخرت را خرید و حق تعالی با ملائکه سموات بآنحضرت مباهات نمود و آیه کریمه:
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ‏
در شان او نازل شد.
چون حق تعالی آن دو جان کلید مقدس را از کلید کافران، حفظ کرد، گفته اند که روزش را که روز اول ماه است، مستحب است که برای شکر سلامتی رسولخدا(ص) و امیرالمومنین(ع) روزه بدارند و هر چند، علماء در اینروز، زیارت ذکر نکرده‏اند، اما زیارت این دو بزرگوار در اینروز، مناسب است و سید در اقبال برای اینروز، دعائی نقل فرموده است.
در این روز، بقول شیخ و کفعمی، حضرت عسکری(ع) وفات کرده و مشهور هشتم و لکن و در چنین روز، اول مرض آنحضرت بوده.
در این روز، سنه 258، معتمد عباسی برادر خود موفق را با مفلح به بصره فرستاد بجهت محاربه با صاحب زنج و در آنواقعه، مفلح کشته گشت و موفق نیز از محاربه دست کشید و گذشت تا ماه صفر، سنه 267، که باز موفق بجنگ صاحب زنج بیرون و در بصره با او جنگ کرد، تا او را بکشت و مدت ایام تسلط قهر صاحب زنج چهارده سال و چهارده ماه بوده و در این مدت قلیل بسیار از مردم را بکشت و بر زن و طفل، رحم نمیکرد و ایشان را بقتل میرسانید و خانه‏های بسیار، خراب کرد و آتش زد و مردم در حق مقتویلن او، بر دو نوعند: مکثر و مقلل. مکثر گفته‏اند که جز عالم‏الغیوب نداند عدد آن کسانی را که صاحب زنج از بلاد و امصار و قری بکشت، چه از کثرت بمرتبه ایست که ممکن نیست در شمار آید. مقلل گفته‏اند که فانی کرد از مردم پانصد هزار نفس و کلام هر دو فرقه، مبتنی بر ظن و حدس است.
نقل شده که در یک واقعه در بصره سیصد هزار نفس از مردم بکشت و فتنه او بر مردم بصره سخت عظیم بود و مرد بصره در ایام او، بغیر از قلیلی که سالم ماندند، بعضی مقتول و بعضی غریق گشتند و بسیاری از ایشان مخفی پنهان شده بودند.
مردم بصره، روزها پنهان بودند و شبها بیرون میآمدند و سگها و گربه‏ها را میگرفتند و از گرسنگی میخوردند، تا آنکه سگ و گربه و موش را تمام کردند. پس هر گاه یک نفر از ایشان می‏مرد، گوشت او را بر خود قسمت میکردند و میخوردند و چنان کار بر مردم تنگ شد که گفته‏اند: زنی را دیدند که سری بر دست گرفته و میگرید. سبب پرسیدند. گفت: مردم دو خواهرم جمع شدند تا بمیرد تا گوشت او را بخوردند. هنوز خواهرم جان نداده بود که او را پاره پاره کردند و گوشت او را قسمت کردند و از گوشت او قسمت بمن نداند جز سرش را و در این قسمت بر من ظلم نمودند.
فقیر گوید: امیرالمومنین(ع) در اخبار غیبیه خود مکرر اشاره فرموده به خرج صاحب زنج و قتل مردم بصره و گرسنگی و گرفتاریهای ایشان و در نهج‏البلاغه است که فرموده:
فتن کقطع اللیل المظلم لا تقوم لها قائمة الی ان قال علیه‏السلام فویل لک یا بصرة من جیش من نقم الله لار هج له و لا حس و سیبتلی اهلک بالموت الاحمر و الجوع الاغبر. ‏
و نیز در این روز، سنه 562، وفات کرد در مرو، ابوسعید عبدالکریم بن محمد سمعانی مروزی شافعی، مورخ نساب صاحب انسان و تواریخ مشهور و تذئیل تاریخ بغداد و غیرها و سمعان بطن من تمیم.
ر 2:
در این روز، سنه 1260، وفات یافت در اصفهان سید سند و فقیه نبیه و عالم جلیل جناب آسید باقر رشتی حجة الاسلام رضوان الله علیه. جلالت شأنش زیاده از آنست که ذکر شود و آن جناب را مؤلفات نفسیه است در فقه و غیره.
ر 3:
در این روز، سنه 64، واقعه احراق مکه شد. بدانکه چوم مسلم بن عقبه بالشکر شام بقصد قتل اهل مدینه آهنگ کرد و به مدینه آمد و کرد آنچه کرد چنانچه در روز 28 ذیحجه بآن اشارت رفت. پس از آنکه از کار مدینه پرداخت بقصد دفع عبدالله بن زبیر به امر یزید آهنگ مکه برداشت و ابن زبیر از کسانی است که بعد از مرگ معاویه سر در بیعت یزید در نیاورد و ملازمت کعبه را اختیار کرده و مردم را به بعیت خویش میخواند.
چون ابن عقبه بموضع معروف بقدید رسید، بدرکات دوزخ شتافت(60) حصین بن نمیر پس از او، امیر لشکر شد و با آن گروه به مکه رفت و دور مکه را احاطه کرد. عبدالله بن زبیر با مختار بن ابی‏عبیده و جمعی دیگر که باوی بعیت کرده بودند، پناه بخانه خدا بردند.
لشکر شام در بالای کوههای مکه که مشرف بر خانه‏ها و مسجدالحرام است، اجتماع کردند و تعبیه منجنیق نمودند و پیوسته سنگ و نفط بر مکه و مسجد میافکندند و جامه‏ها از پنبه و کتاب به نفط آلوده میساختند و بر خانه خدا می‏انداختند تا آنکه کعبه معظمه بسوخت و بنای آن منهدم گشت و دیوارهای آن بر هم ریخت و شاخهای گوسفندی که بجهت فدای اسماعیل(ع) آمده بود و بر سقف آویخته بودند، هم سوخته شد.
ابوحره مدینی گفته:
ابن نمیر بئس ماتولی - قد احرق المقام والمصلی‏‏
بالجمله، خداوند منتقم قهار، یزید را مهلت نداده بجهنم پیوست. خبر مرگش به مکه رسید. ابن نمیر دست از جنگ برداشت و در طریق مهاربه با ابن زبیر پانگذالشت و با لشکر خویش بجانب شام روانه شد.
در این روز، سنه 449، وفات کرد، احمد بن عبدالله ابن سلیمان معروف به ابوالعلاء معری شاعر، ادیب ماهر، اعجوبه دهر. گفته‏اند که در سن سه سالگی یا چهار سالگی بود که چشمش از آبله نابینا شد و در باب کوری او گفته شده:
ابوالعلاء بن سلیمانا - ان‏العمی اولاک احسانا
لوابصرت عیناک هذا الوری - لم یرانسانک انسانا‏
و کان علی المشهور مرمیا بالزندقة و الالحاد و مکث مدة خمس و اربعین سنة لایاکل اللحم تدینا و مناظرته مع السید المرتضی و حکایات جودة فهمه و علمه مشهورة.
و نقل انه دخل ذات یوم علی السید فعثر برجله فقال الرجل من هذالکلب فقال ابوالعلاء الکلب من لا یعرف للکلب سبعین اسما فقر به المرتضی فوجده علامة ثم انه قدجری فی بعض الایام ذکر المتنبی فی خدمة السید فتنقصه المرتضی و ذکر معایبه فقال المعری لولم یکن للمتنبی من الشعر الاقوله لک یا منازل فی القلوب منازل لکفاه فضلا و شرفا فغضب المرتضی و امر باخراجه من مجلسه ثم قال اتدرون ای شئی اراد بذکر هذه القصیده فان للمتنبی اجود منها انما اراد قوله و اذا اتتک مذمتی من ناقص فهی الشهادة لی بانی کامل و بالجمه کان المعری نسیج وحده فی العربیة ضربت اباط الابل الیه و کان یقول اتمن ان اری المآء الجاری و کواکل السماء حیث کان اعمی‏.
والمعری نسبة الی معرة النعمان و هی قریة من قری ارض الشام بالقرب من حماه‏.
ش 4:
حضرت رسول(ص) از عار ثور بیرون آمد و بجانب مدینه حرکت فرمود. مدت مکثش در آن جبل، سه روز و سه شب بوده.
ر 4:
بقولی، روز وفات حضرت عسکری(ع) است، لکن مشهور هشتم است.
در این روز، سنه 1186، وفات کرد عالم اجل و شیخ افقه اعظم عالم ربانی شیخ یوسف بن شیخ احمد(61) آل عصفور بحارنی، صاحب کتاب الحدائق الناظره فی احکام العترة الطاهرت و در النجفیه و لؤ لوة البحرین و کشکول سلاسل الحدید فی تقیید ابن ابی الحدید و کتاب النفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه.
قبر شریفش در روضه مطهره در رواق پائین پای شهداء واقع است، قریب بقبر استاد اکبر وحید بهبهانی و سید اجل اکمل آسید علی صاحب ریاض رضوان الله علیهم.
ر 5:
در این روز، سنة 117، عقیله قریش، حضرت سکینه(ع)(62) دختر امام حسین علیه‏السلام، در مدینه وفات یافت.
و اتفاقاً در همان سال، خواهرش جناب فاطمه نیر وفات یافت. ابوالفرج گفته که جناب سکینه در شب وفات کرد. حرکت جنازه از شب تا صباح تأخیر افتاد، محمد بن عبدالله نفس زکیه، چهار صد دینار، عطاری را داد و عطر وعود خرید و در پیرامون سریر سکینه در مجمره‏ها گذاشت و سوزانید و هم روایت کرده از آن مخدره که فرموده: پدرم با عمم حسن در حق من و مادرم فرمود:
لعمرک اننی لاحب دارا - تکون بها سکینة و الرباب‏
احبهما و ابذل جل مالی - و لیس لعاتب عندی عتاب‏‏
والده‏اش رباب دختر امرءالقیس(63) است که او نیز مادر همان طفل رضیع است که در کربلا، بزخم تیر، شهید گشت و رباب را بعد از شهادت امام حسین(ع)، اشراف قریش، خواستگاری کردند که ابداً اجابت نکرد و گفت: من بعد از مواصلت با پیغمبر با کس دیگر، مواصلت نکنم و بعد امام حسین(ع) شوهری دیگر نخواهم و در مجلس ابن زیاد چون نظرش بر سر شوهرش افتاد، بی‏تاب شده و آن سر را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرائی کرد و گفت:
واحسینا فلا نسبت حسینا - قصدته اسنةالا عدآء
غادروه بکربلا صریعا - لاسقی الله جانبی کربلاء‏
بعد از واقعه کربلا، یکسال زیاده زنده نماند و لایزال در گریه و سوگواری گذرانید و از آفتاب، به سایه نیامد تا وفات یافت.
ابن اثیر در کامل گفته که قولی است که رباب یکسال سر قبر امام حسین(ع) اقامت نمود و پس آن، عود کرد به مدینه و از غصه و حزن بر آنحضرت وفات یافت.
ر 7:
در این روز، سنه 342، وفات کرد علی بن محمد ابوالقاسم تنوخی انطاکی عالم باصول معتزله و نجوم، قاضی بصره و اهواز و بجهت کثرت علم و فضل او وزیر مهلبی او را بسیار احترام میکرد و بمجلس منادمه او را می‏طلبید و او را ریحانةالندماء و تاریخ‏الظرفاء میگفتند و سیف‏الدوله نیز او را بزیارت احترام میکرد و او جد محسن بن علی قاضی تنوخی امامی است و همان کس است که بر ابن معتز عباسی زد کرده قصیده او را در مفاخر بنی عباس.
ر 8:
در این روز، سنه 260: بنابر مشهور، وفات کرد سید ما حضرت ابی محمد حسن بن علی - عسکری سلام الله علیه و آن در ایام خلافت معتمد علی الله احمد بن جعفر متوکل بوده و در وقت وفات از سن شریف آنحضرت، بیست و هشت و سال گذشته بود و آنجناب را دفن نمودند در همان خانه که پدر بزرگوارش حضرت هادی علیه‏السلام، مدفون ست و صدمات و گرفتاریها که برای جواری و زنان آنحضرت روی داد از حبس و اعتقال و شدت صعوبت طلب سلطان زمان در پیدا کردن حجةبن‏الحسن زمام علیه‏السلام و تفتیش خانه‏ها و اخافه شیعیان و تشرید ایشان به سعایت جعفر کذاب در ارشاد مفید و غیره مسطور است.
شیخ صدوق در حدیث احمد بن عبدالله خاقان ناصبی که از جانب خلفاء والی اوقات و صدقات بوده در قم، روایت کرده، گفت: بخدا سوگند در هنگام اوقات حسن‏بن‏علی(ع) حالتی بر خلیفه دیگران عارض شد که من گمان نداشتم که در وفات هیچکس چنین امری تواند شد و این واقعه چنان بود که روزی برای پدرم که وزیر خلیفه بود خبر آوردند که ابن‏الرضا(ع) رنجور شده. پدرم بسرعت تمام بنزد خلیفه رفت و خیر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را او همراه کرد، یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آنحضرت باشند و بر احوال آنحضرت مطلع گردند و چند نفر طبیب را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آنجناب بروند و از احوال با خبر باشند.
بعد از دو روز برای پدرم، خبر آوردند که مرض آنحضرت، صعب شده است و ضعف بر او مستولی گردیده است، پس بامداد سوار شد و نزد آنحضرت رفت و اطباء را امر کرد که از خدمت آنحضرت دور شوند و قاضی القضاة را طلبید و گفت: ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آنحضرت باشند(64) و پیوسته ایشان ملازم خانه آنحضرت بودند تا آنکه بعد از گذشتن از ایامی از ماه ربیع‏الاول، سنه 260، آن حضرت وفات کرد.
چون خبر وفات آنحضرت در شهر سامره منتشر شد، قیامتی در آن شهر برپا شد. از جمیع مردم، صدای ناله و شیون بلند گردید. خلیفه در صدد تفحص فرزند سعادتمند آن حضرت در آمد. جمعی را فرستاد که بر دور خانه آن حضرت حراست نمایند و جمیع حجره‏ها را تفحص کنند و - مهر نمایند، شاید آن حضرترا بیابند و زنان قابله را فرستاد که کنیزان آن حضرترا تفحص کنند که مبادا، حملی در ایشان باشد، پس یکی از زنان گفت که یکی از کنیزان آن جناب را احتمال حملی هست. خلیفه، نحریر خادم را بر او موکل گردانید که بر احوال او مطلع باشد، تا صدق و کذب آن سخن، ظاهر شود.
بعد از آن، در تهیه جنازه بر آمدند و جمیع بازارها بسته شد، صغیر و کبیر، وضیع و شریف خلایق در جنازه آن برگزیده خالق جمع آمدند. پدرم با سایر وزراء و نویسندگان و اتباع خلیفه و بنی هاشم و علویان به تجهیز آن جناب حاضر شدند و در آنروز، سامره مانند صحرای قیامت بود از کثرت ناله و شیون و گریه.
مردم چون از غسل و کفن آن جناب فارغ شدند، خلیفه ابوعیسی را فرستاد که بر آن جناب نماز کند، چون جنازه شریف را برای نماز بر زمین گذاشتند ابوعیسی نزدیک آمد و کفن را از روی مبارک آن حضرت دور کرد و برای رفع تهمت خلیفه، جماعت حاضرین را نزدیک طلبید و گفت: بیائید و نظر کنید، این حسن بن علی، فرزند زاده امام رضا است که بر فراش خود، بمرگ خود مرده است و کسی آسیبی باو نرسانیده است و در مدت مرض او، اطباء و قضاة معتمدان و عدول حاضر بوده‏اند و بر احوال او مطلع گردیده‏اند و بر این معنی، شهادت میدهند، پس پیش ایستاد و بر آن حضرت نماز کرد و بعد از نماز، آن حضرت را در پهلوی پدر بزرگوار خود دفن کردند.
بعد از آن، خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند آن حضرت شد، زیرا که شنیده بود که فرزند آن جناب بر عالم، مستولی خواهد شد و اهل باطل را منقرض خواهد کرد. چندانکه تفحص کردند، خبری از آن حضرت نیافتند و آن کنیز را که گمان حمل باو میبردند، تا دو سال تفحص احوال او میکردند و اثری ظاهر نشد.
فقیر گوید که موافق روایت ابوالادیان: در وقت نماز بر جنازه امام حسن(ع) جعفر کذاب پیش ایستاد که بر آن حضرت نماز بخواند، چون خواست که تکبیر بگوید، طفلی گندمگون، پیچده موی، گشاده دندان و مانند پاره ماه، بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و او را از آن موقف دور کرد و بر پدر بزرگوارش نماز کرد. چون جعفر این واقعه را برای معتمد خلیفه نقل کرد، معتمد خدمتکاران خود را فرستاد و آنان صیقل کنیز حضرت امام حسن(ع) را گرفتند که آن طفل را بما نشان ده. او انکار کرد و از برای رفع مظنه ایشان، گفت: من حملی دارم از آن حضرت. باین سبب او را به ابن ابی‏الشوارب قاضی سپردند که چون آن فرزند متولد شد، بکشند. بناگاه عبدالله ابن یحیی وزیر، مرد و صاحب الزنج در بصره خروج کرد و ایشان بحال خود، در ماندند و کنیز از خانه قاضی بخانه خود آمد.
در روایت دیگر است که امام حسن(ع) در شب وفات خود، نامه‏های بسیار بدست مبارک، به اهل مدینه نوشت و در وقت وفات، نزد حضرت حاضر نبود، مگر جاریه او صیقل و عقید غلام او و آنکسی که مردم بر او مطلع نبودند، یعنی صاحب الامر(ع).
عقید گفت که در آنوقت، حضرت آبی‏طلبی که با مصطکی جوشانیده بودند و خواست که بیاشامد، چون حاضر کردیم، فرمود که اول آبی بیاورید که نماز کنم، چون آب آوردیم، دستمالی در دامن خود گسترد و وضوء ساخت و نماز بامداد را ادا کرد و قدح آب مصطکلی جوشانیده بودند، گرفت که بیاشامد از غایت ضعف و شدت مرض، دست مبارکش میلرزید و قدح بر داندنهای شریفش میخورد، چون آب را بیاشامید و صیقل قدح را گرفت، روح مقدسش به عالم قدس پرواز کرد. صلوات الله علیه.
در این روز، سنه 984، وفات کرد شیخ بن عبدالصمد والد شیخنا البهائی و عبدالصمد در بحرین در قریه هجر معروف به مصلی بخاک رفت و شیخ بهائی قصیده لطیفه در مرثیه او گفته که در این جا، چند شعر از آن ذکر میشود:
قف با لطلول و سلها این سلماها - ورو من جرع الاجفان جرعاها
یا جیرة هجروا و استوطنسوا هجرا - واها لقلب المفتی بعدکم واها
رعیا للیلات وصل بالحمی سلفت - سقیالا یامنا بالخیف سقیاها
لفقد کم شق حبیب الصبر و انصدعت - ارکانه و بکم ماکان اقواها
یاثا و یا بالمصلی من قری هجر - کسیت من حلل الرضوان اصفاها
اقمت یا بحر بالبحرین فاجتمعت - ثلثة کن امثالا و اشباها
حویت من درر العلیاء ماحویا - لکن درک اعلاها و اغلاها‏
ر 9:
روزی عظیم‏الشأن و روز سرور شیعه و عید بزرگ آنها است. از کتاب مسارالشیعه نقل شده که فرموده این روز، عید بزرگ و روز عید بقر یعنی شکافتن است و از برای آن شرح بزرگی است که در غیر این موضع ذکر شده و حضرت رسول - صلی الله علیه وآله - این روز را عید فرمود و امر کرده که مردم نیز این روز را عید قرار دهند و ترید درست کنند.
شیخ کفعمی از صاحب کتاب مسارالشیعه روایت کرده که هر که در این روز، چیزی انفاق کند گناهایش آمرزیده شود و گفته که مستحب است در این روز، اطعام برادران مؤمن و خوشنود گردانید ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامه‏های نو و شکر و عبادت حق تعالی کردن و این روز، روز بر طرف شدن غمها است و روز روزه داشتن نیست و بالجمه روز بسیار شریفی است و شرح آن مناسب نیست، هر که طالب است، رجوع به زادالمعاد و غیره نماید و چون روز هشتم وفات امام حسن عسکری(ع) واقع شده، امروز، روز اول امامت حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام است و این جهت نیز باعث تعظیم و شرافت این روز شده است.
ر 10:
روزی است که تزویج فرموده در آن، حضرت رسول - صلی الله علیه وآله - ام المؤمنین خدیجه بنت خویلد را در حالیکه آن مخدره چهل ساله بود و سن شریف آنحضرت به بیست و پنج رسیده بود و سید فرموده که مستحب است روزه آن بجهت شکرانه این نعمت.
در این روز، سال هشتم مولد رسولخدا(ص)، حضرت عبدالمطلبدر مکه وفات نمود.
و نیز در این روز، سنه 329، راضی بالله بن مقتدر بعلت استسقاء وفات نمود و در رصافه بخالک رفت. نام مادرش ظلوم بوده و او خلیفه بیستم بنی عباس و مردی ادیب و شاعر و ظریف و سخی وجواد و عارف به ایام ناس بوده و از محاسن کارهای او رد فدک است به ورثه حضرت فاطمه علیها السلام و تا زمان او، نه (9) دفعه فدک غصب شده ورد شده، چنانچه آیة الله علامه رفع الله مقامه در نهج الحق فرموده که ابوهلال عسکری در کتاب اخبار الاوائل گفته که اول کسیکه فدک را به ورثه حضرت فاطمه(ع) رد کرد، عمربن عبدالعزیز بود بعد از آنکه معاویه او را خالصه کرده بود و بر مروان حکم و عمربن عثمان و یزید فرزند خود بخش کرده بود.
پس از عمربن عبدالعزیز دیگر باره فدک را غصب کردند، سفاح رد کرد، دیگر باره غصب کردند و مهدی رد کرد، باز غصب کردند، مأمون بر ایشان رد کرد، ابوهلال گفته که پس از آن بازه مغضوب شد و واثق برگردانید، دیگر باره غصب شد(65)، منتصر رد کرد، باز غصب شد، معتمد رد کرد، باز غصب شد، معتضد رد کرد، دیگر باره مغضوب شد و راضی بالله برگردانید.
فقیر گوید که در احوال مهتدی بالله خلیفه چهاردهم عباسی نوشته شده که او نیز فدک را رد کرد از پس آنکه بعد از منتصر غصب شده بود، پس تا زمان راضی بالله ده دفعه، فدک غصب شده ورد شده است.
و نیز در این روز، سنه 465 بقتل رسید آلب ارسلان محمد بن داود بن میکائیل بن سلجوق و در مرو نزد قبر طغرلبک و پدرش داود بخاک رفت و او همانست که بر قبر ابوحنیفه مشهدی بنا کرده و مدرسه‏ای نیز در بغداد بنا نموده و اموال بسیار صرف آن کرده و آلب ارسلان لفظ ترکی است بمعنی شجاع اسد.
ر 11:
در این روز، سنه 153، بنا بر قولی که در عیون الاخبار است ولادت حضرت امام رضا علیه‏السلام واقع شده ولکن مشهور بین علما، یازدهم ذی القعده است.
و نیز در این روز، سنه 769، وفات کرد قاضی القضاة عبدالله بن عبدالرحمن معروف به ابن ابی عقیل منسوب به عقیل بن ابیطالب شافعی، فقیه نجوی، شارح الفیه و مدفون در نزد شافعی و سیوطی حاشیه بر شرح مذکور نوشته و نامیده آنرا به السیف العقیل علی عنق ابن عقیل و او غیر از ابن ابی عقیل امامی شیخ اقدم افقه است که نامش حسین بن علی معروف به عمانی است.
ر 12:
بقول شیخ کلینی و مسعودی و آقا رضی قزوینی و مشهور بین عامه، روز ولادت با سعادت حضرت رسول - صلی الله علیه وآله - است و مستحب است در این روز دو رکعت نماز، در رکعت اول بعد از حمد سه مرتبه جحد و در دوم، سه مرتبه توحید.
و در این روز نیز آنحضرت به مدینه ورود فرمود و روایت است که در وقت ورود آن جناب به مدینه زنان وصبیان انصار خوشحالی میکردند و می‏گفتند:
طلع البدر علینا من ثنیات الوداع - وجب الشکر علینا مادعالله داع‏
ایها المبعوث فینا جئت بالامر المطاع‏‏
در این روز، سنه 227، وفات کرد معتصم عباسی در سامره که از بناهای او است و او را ثمانی می‏گفتند بجهت آنکه خلیفه هشتم بود و هشت پسر و هشت دختر از او بماند و بیشتر چیزهائیکه بدو نسبت دهند، به هشت میرسد.
در این روز، سنه 241، وفات کرد احمد بن حنبل و در بغداد در باب حرب، مدفون شد و در تشییع جنازه او، دوست و دشمن جمع شده بودند دشمنان، کسی را گماشته بودند که پیوسته، ندا میکرد که ایمردم! لعن کنید این کس را که بضد احکام شریعت حکم میداد و از طرف دوستان او یکی در پیش جنازه، بصوت بلند می‏گفت:
و اظلمت الدنیا لفقد محمد - و اظلمت الدنیا لفقد ابن حنبل‏‏
و احمد چهارم ائمه اربعه اهل سنت است و ایشان: ابوحنیفه و مالک‏بن انس و محمد ابن ادریس شافعی میباشند و مراد از محمد در این شعر، شافعی است که احمد از خواص اصحاب او است و در آخر رجب، سنه 204، وفات کرد و احمد نسبش به ذی الثدیه رئیس خوارج منتهی میشود و لهذا بشهرت پیوسته، انحراف او از شاه مردان.
فان الحب و البغض یتوارثان و هو الذی جمع المسند و قال قدجمعت فی المسند احادیث انتخبتها من اکثر من سبعماة الف و خمسین الفا فما اختلفتم فارجعوا الیه و مالم تجدوا فیه فلپس بحجة ‏
احمد تجویز میکرد لعن یزید را بعکس غزالی.
در این روز، سنه 358، ناصر الدوله حسن بن عبدالله بن حمدان بن حمدون والی موصل و توابع آن، و فات کرد و در موصل بخاک رفت و او برادر سیف الدوله وفات کرد، از مفارقت او، عقلش ضعیف شد، پسرش او را گرفت و حبس کرد و در حبس بود تا وفات کرد.
و در این روز، سنه 1161، متولد شد جناب سید سند آسید علی بن سید محمد صاحب ریاض المسائل فی بیان احکام الشرع بالدلائل شرح نافع، معروف به شرح کبیر مقابل شرح دیگرش که مختصر است آنجناب پسر خواهر استاد اکبر محقق بهبهانی است در سنه 1231 وفات کرد و در رواق مطهر حسینی نزدیک قبر خال ماجدش بخاک رفت.
والعجب انه کان اصولیا و اشتهر کتابه فی الفقه بعکس معاصره المحقق القمی صاحب القوانین‏عغعع.
و نیز در این روز، سنه 1300، وفات کرد سید العلماء و الفقهاء، صاحب تصنیفات رائفه آسید مهدی قزوینی حلاوی شیخ ما، محدث نوری نورالله مرقده، در خاتمه مستدرک ببرخی از جلالت این بزرگوار اشاره فرموده از جمله نقل کرده که بعد از آنکه سید به حله مهاجرت کرد و مشغول شد به هدایت مردم ببرکات انفاس قدسیه او قریب صد هزار نفر، شیعه امامی مخلص شدند و شیعیانیکه از مراسم مخصوص شیعه، چیزی نمیدانستند مگر حمل مردگان به نجف اشرف به برکت هدایت او، صلحاء و ابرار و اتقیاء و علماء شدند.
و قال ایضا فی ترجمته و بالجملة فقد کان فی مراقبة النفس و مواظبة الاوقات و النوافل و السنن و اتقرائة مع کونه طاعنا فی السن ایة فی عصره و قدکنت معه فی - الطریق الحج ذهابا و ایابا و صلینا معه فی مسجد الغدیر و الجحفة و توفی 12 ربیع الاول سنه 1300 قبل الوصول الی سماوه بخمس فراسخ تقریباً و قد ظهر منه عند الاحتضار من قوة الایمان و الطمانینة و الاقبال و الیقین الثابت ما یقضی منه العجب و ظهر منه حینئذکرامة باهرة بمحضر من جماعة من الموافق و المخالف.‏
ر 13:
در این روز، سنه 132، عبدالله سفاح لباس خلافت پوشید و مردم باوی بیعت کردند و آن روز جمعه بود، پس سوار شده بجانب مسجد رفت و بر منبر صعود کرد و ایستاده خطبه جمعه خواند، صدای مردمان بلند شد که احیاء کردی سنت رسول خدا را و از این سخن، کنایتی با بنی امیه بود، چه ایشان نشسته خطبه میخواندند و در اخبارالدول است که در مبایعت سفاح این قدر از بنی امیه و جند ایشان کشته شد که بشمار در نمی‏آید و سفاح امر کرد که قبرهای بنی امیه را شکافتند و مردگان ایشان را از گور در آوردند و سوزانیدند و عدد خلفای بنی عباس، سی و هفت و مدت سلطنت ایشان پانصد و بیست و چهار سال بوده و بقتل مستعصم منقرض شد دولتشان.
ش 14:
و بقولی شب 18، سنه 170: موسی هادی وفات کرد و خلافت ببرادرش هارون الرشید رسید و اتفاقاً در آن شب مأمون نیز متولد شد.
ر 14:
در این روز، سنه 64، یزید بن معاویه بدرکات جحیم شتافت و در حوارین که نام محلی است، بخاک رفت و اشاره به قبر او شده در این شعر:
یا ایها القبر بحوارینا - ضمنت شرالناس اجمعینا‏
و در اخبارالدول است که به مرض ذات الجنب(66) در حوران از دنیا رفت، جنازه‏اش را به دمشق آوردند و در باب صغیر او را دفن کردند و قبرش اینک مزبله میباشد سنین عمرش به سی و هفت رسیده بود و خلافتش سه سال و نه ماه طول کشید.
شرح کفر و زندقه و الحاد یزید و اشعار کفرآمیز او و لعنت کردن ابوالفرج - بن جوزی او را در منبر بغداد در کتب، مشهور است و جماعتی از اهل سنت اعتقاد بکفر او کرده‏اند و احمد بن حنبل و جماعت بسیاری تجویز لعن او نموده‏اند بلکه ابن الجوزی در این باب کتابی نوشته موسوم به کتاب الردعلی المتعصب العنید المانع عن لعن یزید.
احقر در تاریخ خود آنچه شایسته این مقام است نگارش دادم و بس است در کفر او، واقعه حره و انتهاک او حرمت رسول الله (ص) و هتک او کعبه معظمه را چنانچه در این مختصر اجمالاً بهریک از آنها اشاره شد.
مسعودی گفته که فرعون در رعیت خود، اعدال از یزید بود و ولایت او ننگ بزرگی بر اسلام شد.
ابوالعلاء معری گفته:
اری الایام تفعل کل نکر - و ما انا فی العجائب مستزید
الیس قریشکم قتلت حسینا - و کان علی خلافتکم یزید‏
بالجمله، این روز، روز سرور مؤمنین است و سزاوار است بجهت شکر این نعمت آنکه این روز را روزه بدارند.
در این روز، سنه 552، سلطان سنجربن ملکشاه بن آلب ارسلان سلجوقی وفات کرد(67) و سلطنت خراسان و ماوراءالنهر با او بوده و در عراقین بنام او خطبه میخواندند و او را سلطان اعظم معزالدین می‏گفتند و گفته‏اند که در خزانه او چندان اموال جمع شده بد که در خزانه هیچیک از ملوک اکاسره نبوده و بموت او استبداد سلجوقیه بر خراسان تمام شد و خوارزمشاه مستولی شد.
ر 15:
در این روز، سنه 148، ابو محمد سلیمان بن مهران کوفی معروف به اعمش وفات کرد و اعمش با آنکه شیعی مذهب است، علماء جمهور او را تجلیل و تبجیل نموده‏اند و در حفظ و قرائت حدیث مشهور است و او را مقارن ذهری در حجاز گرفته‏اند و از شریک قاضی مرویستکه من در روز آخر عمر اعمش نزد او بودم که ابن شبرمه و ابن ابی لیلی و ابوحنیفه بعیادت او آمدند و احوال او را پرسیدند گفت: ضعف شدیدی در خود می‏بینم، پس یادگناهان خود کرد و گریه او را روی داد، پس قدری گریست. ابوحنیفه گفت: ای ابومحمد از خدا بپرهیز و فکری بحال خود کن، چه آنکه تو در آخر روز از ایام دنیا و اول روز از ایام آخرت میباشی، همانا تو احادیثی در فضیلت علی بن ابیطالب نقل کرده‏ای که اگر از آنها بر میگشتی برای تو بهتر بود گفت: مثل چه یا نعمان گفت: مثل حدیث اناقسیم النار. اعمش گفت از برای مثل من این را میگوئی ای یهودی! اقعدونی سندونی گفت: مرا بنشانید و بجائی تکیه دهید.
پس روایت کرد مسنداً از حضرت امیر المؤمنین علیه‏السلام که فرمود:
انا قسیم النار اقول هذا ولیی دعیه و هذا عدوی خذیه‏‏
و هم گفت: حدیث کرد مرا ابوالمتوکل ناجی در زمان امارت حجاج از ابوسعید خدری که رسولخدا (ص) فرمود: چون روز قیامت شود، از کند خداوند عزوجل، من و علی را که بر صراط بنشینیم و فرماید که داخل کنید در بهشت هر که را که ایمان بمن آورده و شما را دوست داشته و داخل کنید در آتش هر که بمن کافر شده و شما را دشمن داشته، پس ابو سعید گفت که حضرت رسول (ص) فرمود که ایمان بخدا نیآورده کسی که بمن ایمان نیآورد و ایمان بمن نیاورده کسیکه علی را دوست ندارد پس این آیه را قرائت فرمود:
القیا فی جهنم کل کفار عنید‏
ابو حنیفه چون این حدیث را شنید از خود بر سر کشید و گفت: برخیزید، برویم.
لاجئیات ابو محمد باطم من هذا فما امسی الاعمش حت فارق الدنیا رحمه الله‏.
اقول و کان حاضر الجواب لطیف الخلق مزا حاقیل قال له و ولود بن الحائک ما تقول فی الصلوة خلف الحائک فقال الاباس بها علی غیر وضوء قال فما تقول فی شهادة الحائک قال تقبل مع عدلین و حکی انه قیل عنده یوماً قال صلی الله علیه واله من نام عن قیام اللیل بال الشیطان فی اذنه فقال ما عمشت(68) عینی الامن بول الشیطان. و حکی ایضا انه قال له ابو حنیفة یوماً یا ابا محمد سمعتک تقول ان الله سبحانه اذا سلب نعمة عوضه نعمة اخری قال نعم قال فما الذی عوضک بعدان عمش عینیک و سلب صحتهما قال عوضنی ان لااری نعثلا مثلک قیل و کان اصل سلیمان من دماوند.‏
و در این روز، سنه 174: عبد الله بن لهیعة (کربیعة) قاضی مصر وفات کرد.
و در این روز، سنه 323، عبیدالله مهدی وفات کرد و او اول کسی است که از آل اسمعیل در دیار مغرب و مصر خلیفه شدند در زمان دولت بنی عباس و مدت دویست و هفتاد و چهار سال پادشاهی کردند و عدد ایشان چهارده است و ایشان را اسماعیلیه و عبیدیه میگفتند و حضرت امیر المؤمنین علیه‏السلام در اخبار غیبیه خود اشاره بایشان نموده در آنجا که فرموده:
ثم یظهر صاحب القیروان الی قوله من سلالة ذی البداء المسجی باالرداء‏
قیروان همانجاست کهعبیدالله مهدی در حدود آن قلعه بنا کرده موسوم به مهدیه و مراد از ذی البداء و مسجی برداء اسمعیل بن جعفر صادق(ع) است و وجهش(69) هم معلوم است و نسب عبیدالله را خواجه نصیر طوسی باین نحو نگاشته: هوا بن محمد بن عبدالله بن احمد بن محمد بن اسمعیل بن جعفر الصادق علیه‏السلام .
ر 16:
در کامل بهائی است که اهل بیت امام حسین علیه‏السلام ، در این روز، وارد شام شدند و بعد از شهادت امام حسین علیه‏السلام تا ورود ایشان به شام شصت و شش روز طول کشید.
و در این روز، بقول شیخ بهائی، راضی بالله وفات کرد و ما در دهم او را ذکر کردیم.
و در این روز: سنه 1071، ملا عبدالله تونی بشروی ساکن خراسان در کرمانشاهان وفا کرد و در آنجا بخاک رفت و این شیخ، صاحب وافیه در اصول است که سید صدرالدین قمی و سید محسن اعرجی او را شرح کرده‏اند و برادر او شیخ احمد نیز از علماء و صاحب تألیف است.
ش 17:
شب تولد حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و شب بسیار مبارکی است و سید نقل کرده که در مثل چنین شب نیز معراج آنحضرت بوده.
بدانکه آیات و اخبار متواتره از طرق خاصه و عامه دلالت دارد بر آنکه عروج فرمود رسولخدا(ص) در یکشب به همان جسد شریف از مکه معظمه به بیت المقدس و از آنجا تا بآسمانها، تا به سدرة المنتهی رسید و عجایب ملکوت اعلی و پیغمبران و ملائکه آسمانها را مشاهده کرد و انکار معراج یا تأویل آن به عروج روحانی یا به حال منام، ناشی از قلت تدین و ضعف یقین و عدم تتبع در آثار ائمه طاهرین صلوات الله علیهم - اجمعین است.
فعن الصادق(ع) لیس من شیعتنا من انکر اربعة اشیاء المعراج و المسائلة فی القبر و خلق الجنة و النار و الشفاعة‏
ر 17:
بنا بر مشهور بین علمای امامیه، روز ولادت حضرت خاتم الانبیاء، محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله است و معروف آن است.
ولادت باسعادت در مکه معظمه، در خانه خود آنحضرت واقع شد در روز جمعه در وقت طلوع فجر در سال عام الفیل در ایام سلطنت انوشیروان و عام الفیل، همان سالی است که کفار حبشه فیل آوردند برای خراب کردن کعبه معظمه و به حجاره سجیل معذب و هلاک شدند.
روایت شده که در صبیحه ولادت آنجناب، هربتی که بر روی زمین بود، بررو در افتاده بود و ایوان کسری بلرزید و چهارده کنگره از آن ساقط شد و دریاچه ساوه، آبش فرو رفت و در وادی سماوه آب جاری شد و آتشکده فارس خاموش شد و حال آنکه هزار سال بود که خاموش نشده بد و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و منتشر گردید تا به مشرق عالم رسید و سریر هرسلطانی از سلاطین دنیا در آن صبح سرنگون شده بود و در آن روز، هیچ سلطانی نتوانست تکلم کند و تمامی گنگ شده بودند و علم کهنه و سحر سحره باطل شد و هر کاهنی که بود میان او و همزادش - که خبرها به او می‏گفت - جدائی افتاد و ابلیس در آنوقت صیحه زد و ابالسه خود را جمع کرد ابالسه گفتند: ای سید ما! چه ترا بفزع در آورده گفت: وای بر شما همانا حادثه عجیبی در زمین واقع شده که از زمان رفع عیسی(ع) تا بحال واقع نشده: بروید و بگردید به بینید چه واقع شده برای من خبر آرید. برفتند و برگشتند و گفتند: چیزی نیافتیم ابلیس گفت: استعلام این امر، کار من است، پس فرو رفت در دنیا و جولانی کرد تا برحرم مکه رسید: دید که اطراف حرم را ملائکه فرو گرفته‏اند، خواست داخل حرم شود، او را صیحه زدند، برگشت و از طرف کوه حرا داخل شد جبرئیل او را صیحه زد که بر گرد، لعنت خدا بر تو باد گفت: ای جبرئیل! از تو سئوالی دارم، بگو که امشب چه حادثه رو کرده.
فرمود: ولادت محمد صلی الله علیه وآله واقع شده گفت از برای من در او نصیبی هست؟ فرمود: نه گفت: در امت او، من بهره دارم فرمود: بلی گفت: راضی شدم.
روایت شده است که چون آنحضرت متولد شد، بتهائی که بر کعبه گذاشته بودند، همه بر رو در افتادند و چون شب داخل شد، صیحه‏ای از آسمان بلند شد که:
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا‏
در آن شب، جمیع دنیا روشن شد و هر سنگ و کلوخ و درختی که بود بخندید و هر چیزی که در آسمان و زمین بود، تسبیح کرد خدا را و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امت‏ها و بهترین خلایق و گرامی‏ترین بندگان و بزرگترین عالمیان، محمد(ص) است.
بالجمله، امروز، روز بسیار شریفی است و از برای آن چند عمل است:
1 - غسل.
2 - روزه و از برای آن، فضیلت بسیار است و روایت شده که هر که این روز را روزه بدارد، ثواب روزه یکسال برای او، خدا بنویسد و امروز یکی از چهار روز است که در تمام سال بفضیلت روزه، ممتاز است.
3 - زیارت رسولخدا(ص) نزدیک و دور و علماء گفته‏اند که اگر در غیر مدینه طبیه باشی و خواهی زیارت کنی آنحضرت را، غسل بکن و بایست و دل خود را متوجه آنحضرت گردان و بگو: اشهدان لا اله الا الله، الخ.
4 - زیارت امیرالمؤمنین(ع) بهمان زیارتیکه حضرت صادق(ع) کرده و تعلیم محمد بن مسلم فرموده و این دو زیارت در زادالمعاد و دیگر کتب موجود است.
5 - در وقتیکه روز بلند شود، دو رکعت نماز کند در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه اناانزلناه و ده مرتبه توحید بخواند و بعد از سلام در مصلای خود بنشیند و این دعا بخواند اللهم انت حلی لا یموت، الخ.
6 - آنکه مسلمانان اینروز را تعظیم بدارند و تصدق و خیرات بنمایند و مؤمنین را مسرور کنند و بزیارت مشاهد مشرفه روند و سید در اقبال شرحی از لزوم تعظیم این روز ذکر نموده و فرموده که من یافتم طایفه نصاری و جمعی از مسلمین را که تعظیم بزرگی را روز ولادت عیسی(ع) می‏نمایند و تعجب کردم که چگونه مسلمانان قانع شدند که روز مولود پیغمبرشان که اعظم از همه پیغمبران است باین مرتبه از تعظیم باشد که ادون از تعظیم نصاری است مولود عیسی را، انتهی.
و هم در این روز شریف، سنه 83، بروایت جمعی از علماء ولادت حضرت امام جعفر صادق علیه‏السلام واقع شده و باعث مزید فضل و شرافت این روز گردیده. فهو کنور ذر فوق نور .
روایت شده که از حضرت امام زین العابدین علیه‏السلام پرسیدند که امام بعد از تو کیست؟ گفت: محمد باقر که علم را میشکافد شکافتی. پرسیدند که بعد از او، امام که خواهد بود؟ گفت: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است. گفتند: چرا بخصوص او را صادق می‏نمامند و حال آنکه همه شماها، صادق و راستگوئید.
امام فرمود: خبر داد مرا پدرم از پدرش از رسولخدا (ص) که آنحضرت فرمود: چون متولد شود فرزند من: جعفر بن علی بن الحسین او را صادق نامید، زیرا که پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوی امامت خواهد کرد بدروغ از روی افتراء بر خدا و نزد خدا جعفر کذاب افتراء کننده بر خدا است، پس حضرت امام زین العابدین(ع) گریست و فرمود: گویا می‏بینم جعفر کذاب را که برانگیخته است خلیفه جور زمان خود را بر تفتیش و تفحص امام پنهان، یعنی حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام.
والده ماجده حضرت صادق(ع)، ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی‏بکر است و آن، مخدره از پرهیزکاران و نیکوکاران بوده و قاسم از فقهاء شیعه مدینه و از معتمدان و مخصوصان حضرت امام زین العابدین علیه‏السلام و سبط یزدجرد پادشاه عجم است و با جناب علی بن الحسین(ع) پسرخاله است.
در این روز، سنه 377، حسن بن احمد معروف به ابوعلی فارسی فسوی نحوی مشهور، در بغداد وفات کرد و در مقابر قریش بخاک رفت.
و کان ابوعلی امام وقته فی‏النحو و صحب عضد الدولة الدیلمی و علت منزلته عنده حتی قال به اناغلام ابی علی الفسوی فی النحو و صنف له ابوعلی التکلمة فی النحو و قصته فیه مشهورة و کذاقصة مسایر ته مع عضد الدولة فی میدان شیراز و سئوال الملک عنه عن نصب المستثنی و جوابه بجواب میدانی.
ر 18:
در این روز، سنه 1009، وفات کرد سید اجل، شمس الدین محمد بن علی الموسوی الجیعی العاملی صاحب مدارک الاحکام فی شرح عبادات شرایع الاسلام و او پسر خواهر شیخ حسن صاحب معالم است و با هم نزد مقدس اردبیلی تلمذ کرده‏اند و بعد از وفات، صاحب معالم بر قبر او نوشت: رجال صدقوا ماعاعدوالله... و مرثیه هم برای سید گفت و بر قبرش نوشت.
ر 22:
در این روز، سنه 4، غزوه بنی النضیر واقع شد و سوره مبارکه حشر در بیان این غزوه است و مقام گنجایش نقل ندارد.
در شب این روز، سنه 638، وفات کرد قدوةالعارفین ابوعبدالله محمد بن علی المغربی الاندلسی ثم المکلی ثم الشامی الملقب بمحی الدین بن العربی.
کان من ارکان سلسلة العرفاء و اقطاب ارباب المکاشفة و الصفاء مماثلاللشیخ عبدالقادر الجیلانی و المدفون بصالحیة دمشق صاحب فصوص الحکم و کتاب فتوحات المکیة و غیرها و لعلمائنا فیه کلمات فراجع اخر کتاب بشارة الشیعه للمحقق الفیض و کتاب مقامع الفضل و غیره و قیل انه کان له ید طولی فی علم الحروف و من استخراجه اذا دخل السین فی الشین ظهر قبر محی الدین فلما دخل السلطان سلیم الشام تفحص عن قبره و عمره بعد الاندراس‏.
و منه ما انشدفی ظهور القائم علیه‏السلام:
اذا دارالزمان علی حروف - بسم‏الله فالمهدی قاما
و اذدار الحروف عقیب صوم - فاقروالفاطمی منی السلاما‏
و ذکر ففی باب 336 من الفتوحات صفات امامنا المهدی علیه‏السلام و علامات ظهوره فی قوله ان الله خلیفة یخرج من عترة رسول الله صلی الله علیه وآله من ولد فاطمة یواطی اسمه اسم رسول الله و نقله الشیخ سلیمان القشبندی فی ینابیع المودة.
و له فی باب 318 و غیره منها کلام فی الرد علی اهل الرأی و القیاس کابی حنیفة و اضرابه لا یناسب المقام نقله.
ر 25:
در این روز، سنه 438، وفات کرد سید اجل، نحریر ذوالمجدین، ابوالقاسم الشریف علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر علیهماالسلام، مشهور به سید مرتضی و ملقب به علم الهدی.
آنجناب، شریف عراق و مجتهد علی الاطلاق و مرجع فضلای آفاق بوده و علمای امامیه از زمان او تا این زمان از علوم استفاده می‏نمایند و او رکن ایشان و معلم ایشان است و کتابهای بسیار تألیف فرمود و کتاب غررودرر او را علماء عامه تمام توصیف و مدح کرده‏اند چندانکه هیچ کتابی از علماء شیعه را بآن حد، وصف نکرده‏اند و هم علماء عامه تمامی سید را مدح و تجلیل کرده‏اند و او را اعلم مردم بعربیت گفته‏اند و عمری نسابه امامی، بیت پدران سید را اجل بیت بنی الکاظم(ع) گفته و صاحب جامع الاصول آنجناب را مجدد مذهب امامیه را رأس مأة رابعه شمرده.
و ذکر ابن ابی الحدید فی شرحه النهج ان الشیخ المفید رای فی منامه ان فاطمة علیهم‏السلام جاءت بالحسن والحسین علیهم‏السلام وقالت له یاشیخی علم و لدی هذین الفقه ثم جاءت الصباح فاطمة ام السید المرتضی و الرضی بهما الیه و قالت ذلک و هی مشهورة .
و حکی انه کان للسید من الاموال و الاملاک ما یتجاوز عن الوصف و کان یدخل علیه من املاکه فی کل سنة اربعة و عشرون الف دینار و خلف من کل شئی ثمانین حتی ان عمره کان ثمانین شنة و ثمانیة اشهر .
و عن الشهید الثانی قال ذکر ابوالقاسم التنوخی صاحب السید حصرنا کتبه فوجدناها ثمانین الف مجلد من مصنفاته محفوظاته و مقرواته فمن اجل ذلک سمی بالثمانینی‏ .
و بالجمله هو فی جمعه بین الدنیا و الاخرة مصداق قول جده الصادق - علیه‏السلام لا سحق بن عمار و اخیه اسمعیل و قد یجمعهما الله لا قوام یعنی الدنیا و الاخرة و کان رحمةالله نحیف الجسم حسن الصورة و یدرس فی علوم کثیرة و یجری علی تلامذته رزقا کان للشیخ الطوسی ایام قرائته علیه کل شهراثنی عشر دینار و للقاضی ابن البراج کل شهر ثمانیة دنابیر و کان وقف قریة علی کاغذ الفقهاء و تولی ثقابة النقباء و امارة الحاج بعد اخیه الرضی و هو منصب و الدهما.
و قد تلمذ علیه الجم الغفیر من العلماء کالشیخ الطوسی و سلار الدیلمی و ابی الصلاح الحلبی و السید عماد الدین و الشیخ الکر اجگی و الصهر شتی الدوریستی و المفید الثانی و غیر هم من الاجلة رضوان الله علیهم اجمعین‏.
و بالجملة فضائل السید اکثرمن ان یحصر و یعد و کان نصیر الدین الطوسی کما حکی عنه انه اذاجری ذکر السید فی درسه صلوات الله علیه و یلتفت الی القضاة و المدرسین و یقول کیف لا یصلی علی السید المرتضی - و مات السید فی بلدة الکاظمین و دفن فی داره ثم نقل الی جوار جده الحسین علیه‏السلام و دفن عند اخیه المرتضی و ابیه الحسین فی المحل المعروف بابراهیم المجاب وهوجده و ابن الامام موسی الکاظم علیه‏السلام و قبر ابراهیم فی الحاثر مشهور کذا نقل العلامة الطباطبائی بحر العلوم و کانه القبر الواقع فی اواخر رواق فوق الراس من الحرام المطهر.
ر 26:
در این روز، سنه 41، جناب امام حسن علیه‏السلام با معاویه مصالحه فرمود بنحویکه در جای خود بشرح رفته است.
ر 27:
در این روز، سنه 271، بوران دختر حسن بن سهل زوجه مأمون وفات کرد و حکایت تزوج مأمون او را و مخارجی که در عروسی او صرف شده، مشهور است.
ر 28:
در این روز، سنه 407، ابوغالب محمد بن علی واسطی ملقب به فخر الملک وزیر بهاءالدولة بن عضد الدولة دیلمی در اهواز بدست یکی از محاریم خود، بقتل رسید و گفته شده که بعد از ابن ابی عمید و صاحب ابن‏عباد از برای آل بویه وزیری بعظمت فخر الملک نیامده و او مردی باذل و نیکو نهاد و کثیر الصلات و الصدقات بوده و او است اول کسی که در شب نیمه شعبان، قسمت حلوا بفقراء نمود و سور حاثر شریف حضرت امام حسین(ع) را بنا نهاد و نوا در حکایات او بسیار است.
قیل ان رجلا شیخا وقع الی فخر الملک المذکور قصة سعی بهلاک شخص فلما وقف فخر الملک علیها قلبها و کتب فی ظهرها السعایة قبیحة و ان کانت صحیحة فان کنت اجریتها مجری النصح فخسر انک فیها اکثر من الربح و معاذ الله ان نقبل من مهتوک فی مستور و لو لا انک فی خفادة من شیبک - لقا بلناک بما یشبه مقالک - و یردع به امثالک - فاکتم هذا العیب - و اتق ممن یعلم الغیب.
ر 30:
در این روز، سنه 3، بقول شهید و بهائی ولادت امام حسین علیه‏السلام واقع شده ولکن مشهور در ماه شعبان است، چنانچه بیاید.
و در این روز، سنه 450، علی بن محمد بصری معروف به ماوردی فقیه شافعی صاحب حاوی و ادب‏الدین والدین والدنیا و غیره، وفات کرد و گفته شده که تا زنده بود تصانیف خود را ظاهر نکرد، مبادا که نیت قربت او مشوب شود.