و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المومنین.(316)
(ذاالنون (یونس) را (به یاد آور)، در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (ولی هنگامیکه در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ی متراکم) فریاد میزد: خداوندا، جز تو معبودی نیست، منزهی تو، همانا من از ستمکاران بودم. ما دعای او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و همین گونه مؤمنان را نجات خواهیم داد.)(317)