خاتم ولایت همهی آنچه را كه بشر براى ولیاللهشدن نیاز دارد در وجود خود متجلّى ساخته و همهی ابعاد باطنى انسان را از بیگانگى به یگانگى میکشاند.
همانطور كه نتیجهی کارِ تمام انبیاء بهصورت کامل در مقام خاتم نبوّت جلوه كرده و همهی آنچه بشر در رابطه با نبوّت نیاز دارد در خاتم نبوّت موجود است، تمام آنچه انسان براى ولىُّاللّه شدن نیاز دارد در وجود مبارك خاتم ولایت متجلّى است. اگر انسان با حقیقتِ خود ارتباط نداشته باشد با جنبههایی مرتبط میشود که با او بیگانهاند و لذا خوشىهایش خوشىهایی است که دشمن او محسوب میشوند. انسانى كه به ولىُّاللّه نزدیك نشده و با نظر به آن حضرت راه نظر به حقیقتِ جان خود را هموار نکرده ناخودآگاه در بیگانگى با خود بهسر مىبرد و از اصلِ اصیلِ خود دور میافتد، چون اصالتهاى هر انسانى در وجود مبارك امام زمان(عج) مجتمع شده، همان چیزهایى كه انسانها با آن چیزها انساناند و بدون آنها انسان نیستند. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) شبیه مردان هستند(74) ولی مردانگی در شخصیتشان نیست. هرچه مىخواهند باشند، انسانیت در آنها گمشده و در نتیجه از خود گمشدهاند، زیرا نفهمیدند گمشدهی هر انسانى حجت الهی است و نظر به امام، بهمعنی پیداكردن خود است. کربلا نشان داد وقتی زندگی مردم از درک حقیقت امام جدا شد هیچیک از گرایشهای آنها حتی نماز خواندن و قرآن خواندن آنها فایدهای برای آنها بهبار نمیآورد تا آنجا که امکان ارتکاب بدترین جنایات برای آنها سهل میشود، یا باید بگوییم اسلامیت آنها چنین اقتضایی را داشت که مسلمانان با امام خود آن كار را انجام دادند و یا باید بپذیریم اسلامِ منهای امام، هیچ نتیجهای ندارد و بدون ولایت امام معصوم انسان به هر باطلی تن میدهد.
خداوند طوری دنیا را ساخت تا مسلمانان در چشمهی ولایتِ ائمهی هدی(ع) به مقام ولىّالهى برسند و از اولیاءالله شوند، ولی آنطور که شایسته بود به امامان نظر نکردند و اهدافى كه خداوند براى مسلمانان در نظر گرفته بود براى آنها بیوَجه شد. انسانِ بی امام به چیز دیگری دل میبندد که نیاز اصلی او نیست و نمیفهمد آنچه نزد ائمه(ع) است همهی آن چیزی است که نیاز دارد. راستى وقتى بشریّت از ائمهی خدا(ع) روى گرداند جز این میماند كه باید مدتى در کورهی تاریخ، عذابِ دورى از ولایت اولیاء معصوم را تجربه كند؟ به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله»:
«همین محدودیتهایى كه امروز به شكل پنهان ارادهى انسانها را به زنجیر مىكشند، اینها یكروز بهصورت آشكار بوده است. این تور احاطهكنندهى بر اراده، حركت و حیات انسان، امروز ریزتر بافته شده، از خیوط و نخهاى باریكترى استفاده شده و با مهارت بیشترى به آب انداخته مىشود. آن روز این مهارتها نبود؛ اما آشكارتر و قلدرمآبانهتر بود. پس نیازهاى بشر تفاوتى نكرده است.»
اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كیفى متناسب و درست، انجام مىگرفت، امروز بشر این نیازها را گذرانده بود (نیازهاى فراوان دیگرى ممكن بود براى بشر پیش بیاید كه امروز ما آن نیازها را حتىّ نمىشناسیم) آن نیازها ممكن بود باشد؛ امّا دیگر اینقدر ابتدایى نبود. امروز ما و جامعهى بشرى، همچنان در دوران نیازهاى ابتدایى بشرى قرار داریم. در دنیا گرسنگى هست، تبعیض هست - كم هم نیست؛ بلكه گسترده است، به یك جا هم تعلق ندارد؛ بلكه همهجا هست- زورگویى هست، ولایت نابحق انسانها بر انسانها هست؛ همان چیزهایى كه چهار هزار سال پیش، دو هزار سال پیش به شكلهاى دیگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزهاست و فقط رنگها عوض شده است. «غدیر» شروع آن روندى بود كه مىتوانست بشر را از این مرحله خارج كند و به یك مرحلهى دیگرى وارد كند. آن وقت نیازهاى لطیفتر و برترى، و خواهشها و عشقهاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشكیل مىداد.»(75)
انسان خلق شده است تا به مقام قرب الهی برسد و ولىّاللّه شود. تا در ابدیت خود مسیر «اِلَیهِ راجِعُون» را بهراحتی طی کند. در قرآن به انسان خطاب شده «اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَاللَّهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُونَ»(76) بدانید اولیاء الهی را نه خوفِ از آینده تهدید میکند و نه غمِ برای گذشته. به این معنی که اگر شما از اولیاء الهی بشوید خوف و حزنی بهسوى شما نمیآید. سپس میفرماید: کسانی به این مقام میرسند که «آمنوا و کانوا یتَّقُون» ایمان بیاورند و اهل تقوی بوده باشند که مصداق کامل تقوی امامان معصوماند. پس راه ولىّاللّه شدنِ انسان ائمهی معصومین(ع) هستند اما وقتى بشریّت مقام امامان را بهعنوان مسیر اُنس با خدا نشناخت و عملاً آنها را از متن زندگی خود به حاشیه راند و به غیبت فرستاد، دوران غیبت شروع شد. چقدر سخت است كه امامِ انسان غایب باشد، و راه ولىّاللّهشدن در حجاب رود. از وقتی که راه متصّلشدنِ انسانها به آسمان در غیبت فرو رفت سرگردانی بشر شروع شد و با انواع محرومیتها روبهروگشت، بدون آنکه منشأ آنها را بشناسد.
در زمان غیبت اگر بشر بفهمد چه چیزی را باید بخواهد و با پشت كردن به اولیاء الهى چه چیزی را از دست مىدهد، به مقام انتظار و آمادگى خواهد رسید. در مقام انتظار است كه نه از آنچه باید بیابد چشم برمىدارد، و نه به آنچه هست و حاصل دورى از مقام ولایت است دلخوش مىكند.
مقام انتظار مقامى است كه انسان مىفهمد بدون ولایتِ اولیاء چه اندازه از حقیقت دور است و چگونه از مسیر اُنسِ با عالم غیب بیرون است و با ظهور ولایت حضرت بقیة الله(عج) به چه درجاتی مىرسد، و این حداقل تجربهاى است كه بشر باید در دورهی غیبت كسب كرده باشد تا برایش روشن شود بهواقع جانِ جانش در پردهی غیبت است و از این تنگنا به تنگ آمده و آه و فریادش از این غیبت به آسمان بلند است.