از میان روایات متعددی که از زوایای مختلف به بحث امر به معروف و نهی از منکر پرداختهاند، چندین نمونه را ذکر کرده، شرحی اجمالی از آنها بیان خواهیم کرد:
الف) مرحوم کلینی در اصول کافی روایت کرده است که امام باقر(علیه السلام) به جابر میفرماید: یَکونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَیَتَنَسَّکونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ، لَا یُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَلَا نَهْیاً عَنْ مُنْکرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ، یَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَالْمَعَاذِیرَ، یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَفَسَادَ عَمَلِهِمْ، یُقْبِلُونَ عَلَی الصَّلَه وَالصِّیَامِ وَمَا لَا یَکلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَلَا مَالٍ، وَلَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَه بِسَائِرِ مَا یَعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَبْدَانِهِمْ لَرَفَضُوهَا کمَا رَفَضُوا
( صفحه 53 )
أَسْمَی الْفرایض وَأَشْرَفَهَا. إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکرِ فَرِیضَه عَظِیمَه بِهَا تُقَامُالْفرایض. هُنَالِک یَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیْهِمْ فَیَعُمُّهُمْ بِعِقَابِهِ فَیُهْلَک الْأَبْرَارُ فِی دَارِ الْفُجَّارِ وَالصِّغَارُ فِی دَارِ الْکبَارِ. إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَمِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ، فَرِیضَه عَظِیمَه بِهَا تُقَامُ الْفرایض وَتَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَتَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَتُعْمَرُ الْأَرْضُ وَیُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَیَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ، فَأَنْکرُوا بِقُلُوبِکمْ وَالْفِظُوا بِأَلْسِنَتِکمْ وَصُکوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَلَا تَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَه لَائِمٍ، فَإِنِ اتَّعَظُوا وَإِلَی الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ هُنَالِک فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِکمْ وَأَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِکمْ غَیْرَ طَالِبِینَ سُلْطَاناً وَلَا بَاغِینَ مَالًا وَلَا مُرِیدِینَ بِظُلْمٍ ظَفَراً حَتَّی یَفِیئُوا إِلَی أَمْرِ اللَّهِ وَیَمْضُوا عَلَی طَاعَتِهِ قَالَ وَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی شُعَیْبٍ النَّبِیِّ ص أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِک مِائَه أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَسِتِّینَ أَلْفـاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ(علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَلَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی؛(31)«در آخرالزمان مردمی خواهند بود که از گروه خاصی پیروی میکنند که ریاکارند و تظاهر میکنند که قاری و اهل عبادت اند. آنان تازه کار و ساده لوح اند، نه امر به معروفی را بر خود واجب میدانند نه نهی از منکری را، مگر زمانی که از ضرر و زیان محفوظ باشند؛ پیوسته در این راه برای خود عذر و بهانه میتراشند. اینان اشتباهات و لغزشهایی را که در رفتار و گفتار
( صفحه 54 )
عالمان حقیقی رخ داده است، پی میگیرند؛ در انظار مردم به نماز و روزه، و اعمالی که برای مال و جانشان خطری ندارد، روی میآورند. اگر زمانی شرایطی پیش آید که نماز خواندن هم سبب بروز مشکلی برای مالها و بدنهایشان شود، نماز را نیز ترک میکنند؛ همانگونه که کاملترین و والاترین فرایض را ترک کردند. همانا امر به معروف و نهی از منکر فریضه عظیمی است که اقامه دیگر فرایض به آن وابسته است. زمانی که مردم اینگونه شدند و دنباله رو چنین افرادی گشتند، غضب خدا بر آنان کامل میشود و خداوند همه مردم را عقوبت میکند؛ بدینترتیب نیکوکاران همراه با فاسقان و کودکان نیز همراه با بزرگترها هلاک خواهند شد. امر به معروف و نهی از منکر راه و روش و شیوه صالحان و فریضه بزرگی است که اقامه واجبات دیگر نیز در گرو عمل به آن است. امنیت راهها در سایه امر به معروف حاصل میشود، کسبها در سایه آن حلال میگردند. حق به صاحبش برمیگردد و سبب عمران و آبادانی زمین میشود. در سایه امر به معروف و نهی از منکر، دشمنان نیز به رعایت انصاف وادار میشوند و کارها به سامان میرسد. با قلب خود انکار کنید و با زبانتان با آنان سخن گویید و به پیشانی آنها بزنید و از ملامت ملامتگران نهراسید؛ اگر بهسوی حق برگشتند و از گناهان خود توبه کردند، دیگر سرزنش آنان سزاوار نیست. همانا اشکالْ متوجه کسانی است که به مردم ستم روا میدارند و در روی زمین به ناحق سرکشی میکنند. در اینجا با آنان جهاد کنید، آنان را از عمق دل، دشمن بدارید و در این امر، نه در پی کسب قدرت و مال باشید، و نه بخواهید از روی
( صفحه 55 )
سرکشی بر دیگران پیروز شوید تا سر به فرمان خدا بگذارند، و بر اساس طاعت الهی سلوک کنند. (ایشان در ادامه) فرمود: خداوند به شعیب پیامبر(علیه السلام) وحی کرد: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد که چهل هزار نفرشان اهل معصیت و گناهاند و شصت هزار نفرشان هم از خوبان قوم تو هستند. شعیب(علیه السلام) عرض کرد: خداوندا، [برای] آن اشرار جز این انتظار نیست؛ اما چرا آن خوبان عذاب میگردند؟ پس خداوند وحی فرمود: چون در مقابل اهل معصیت مماشات به خرج دادند و به دلیل غضب من، غضبناک نشدند».
بر اساس این روایت، آن گروه خاص که مردم به رفتار و گفتارشان اعتماد میکنند، کسانیاند که مردم آنان را با عنوان عالم و شخصیتهایی موجّه میشناسند و سخنشان را میپذیرند. این اشخاص دارای صفات مشخصی هستند. آنان تظاهر به عبادت میکنند: یَتَقَرَّؤُونَ ویَتَنَسَّکونَ. «یتقرّؤون» از ماده قرأ است. در صدر اسلام، کسانی دارای مرتبه علمی بالا بهشمار میآمدند که قرآن و علوم قرآنی را خوب میدانستند و میتوانستند به دیگران تعلیم دهند. این افراد را «قرّاء» مینامیدند. برای مثال، هنگامی که میخواستند برای شهری، کشوری یا گروهی که تازه مسلمان شده بودند، مبلّغ بفرستند، یکی از این قُرّاء را میفرستادند، و آنان قرآن را به مردم تعلیم میدادند و تفسیر میکردند و بهاینترتیب، آنان را با معارف اسلام آشنا میکردند. ازاینروی قرّاء، عالمان و دانشمندان برتر صدر اسلام بهشمار میآمدند. اما دراینمیان، افرادی نیز بودند که خود را به لباس قرّاء در میآوردند، درحالیکه صلاحیت این
( صفحه 56 )
عنوان را نداشتند. آنان تنها به این کار تظاهر میکردند. امروزه، «روحانی نما» معادل مناسبی برای اصطلاح قرّاء میتواند باشد. همچنین این افراد تظاهر به عبادت میکنند: «یتنسّکون»؛ این واژه از ماده «نُسک» است و ناسک کسی است که عبادت میکند. تنسُّک یعنی تظاهر به عبادت کردن. کسانی که چندان اهل عبادت نیستند، اما در حضور مردم بهگونهای رفتار میکنند که مردم میپندارند آنان اهل عبادتاند.
از دیگر صفات این افراد، تازهکاری و سطحینگری است: حُدَثاء وسُفَهاء. همچنین این افراد که مردم از آنها تبعیت میکنند، خود را به امر به معروف و نهی از منکر مکلف نمیدانند و از وجوب امر به معروف و نهی از منکر در میان مردم سخنی به میان نمیآورند، مگر جایی که برای آنان ضرری نداشته باشد. آنان اینگونه به مردم القا میکنند که امر به معروف و نهی از منکر فقط هنگامی واجب است که عمل به آن برای انسان مشکلی ایجاد نکند. ویژگی دیگر چنین کسانی این است که یَطْلُبُونَ لأِنْفُسِهِم الرُّخَصَ وَالمَعاذِیرَ؛ این متظاهران به تقوا، پیوسته در پی بهانهاند که از زیر بار تکلیف شانه خالی کنند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، خواه ناخواه، مشکلات و تبعاتی در پی دارد و کسانی که نهی از منکر میشوند، از گِرد شخص نهیکننده پراکنده شده، رفتار دوستانهای با او در پیش نخواهند گرفت. درواقع، چنین کسانی به بهانه ضرر به مال و جان، فرایض خود را ترک میکنند؛ و یک روز امر به معروف و نهی از منکر را، با اینکه کاملترین و شریفترینِ فریضهها بهشمار میرود، به کناری میزنند و روزی دیگر نیز نماز و سایر واجبات شرعی خود را به بهانه حفظ مال و
( صفحه 57 )
جان ترک میکنند. در اینجاست که امام(علیه السلام) هشدار میدهد که اگر چنین وضعی پیش آمد، باید از عقاب خدا بترسید؛ زیرا عذابی که نازل میشود، تر و خشک، و نیز بزرگ و کوچک را با هم میسوزاند.
امام(علیه السلام) نخستین وظیفه برای رهایی از عذاب الهی را در این میداند که اگر کار ناروایی در جامعه دیده شد، در دل باید در قبال آن احساس نفرت و انزجار داشت، نه آنکه در دل خود گفت هرچند گناهی انجام شد، گناه بدی هم نبود! در مرحله بعد هم باید آن نفرت و انزجار را به زبان آورد و لب به اعتراض گشود. در مرحله زبانی هم نخست باید با نرمی باشد، اما اگر گنهکار با حرف نرم، آرام نگرفت و رودرروی شما ایستاد، اینجا دیگر جای نرمی و ملاطفت نیست. البته در این مسیر حتی دوستان هم به ملامت انسان میپردازند و آمران و ناهیان را متهم به خشونتطلبی میکنند، اما نباید از ملامت ملامتکنندگان هراسی به دل راه داد. باید در امر به معروف و نهی از منکر تا آنجا پیش رفت که حتی ممکن است جان به خطر افتد تا کسانی به امر خدا تن دردهند و از پیروی دستور شیطان دست بردارند.
در پایان روایت، امام باقر(علیه السلام)، باز برای تأکید بیشتر و بالا بردن انگیزه انجام این تکلیف، داستانی را از شعیب(علیه السلام) نقل میفرماید. بر این اساس، امام(علیه السلام) فرمودند: خداوند به شعیب(علیه السلام) وحی کرد که من صد هزار نفر از قوم تو را هلاک خواهم کرد، چهل هزار نفرشان اهل معصیت و گناهاند و شصت هزار نفر هم از خوبان. شعیب(علیه السلام) تعجب کرد؛ زیرا آنهایی که اهل گناهاند، حقشان است اما چرا خوبان هم باید عذاب شوند؟! خداوند در
( صفحه 58 )
پاسخ فرمود: خوبان را به این دلیل عقاب میکنم که با اهل معصیت مماشات میکنند؛ یعنی برای اینکه اصطکاکی میان افراد جامعه ایجاد نشود و همیشه روابطشان با هم خوب باشد، در امور یکدیگر دخالت نمیکنند. پس آن خوبان هم باید مجازات شوند؛ چون با اهل معصیت با نرمی و سازش رفتار کردند؛ امر به معروف و نهی از منکر را کنار نهادند؛ و در آنجا که خداوند غضبفرمود، آنان غضبناک نشدند. پس، گاه امکان دارد که به سبب غضب نکردن، کسی مستوجب عذاب گردد؛
ب) روایاتی در مذمت ترک امر به معروف و نهی از منکر وارد شده است که هریک از آنها میتواند تکاندهنده باشد. بر اساس برخی از روایات، اگر این فریضه ترک گردد، بلایی بر افراد نازل خواهد شد که دیگر اگر خوبان هم دعا کنند، دعایشان مستجاب نمیشود. برای نمونه، در روایتی نقل گردیده است: لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکرِ أَوْ لَیُسْتَعْمَلَنَّ عَلَیْکمْ شِرَارُکمْ فَیَدْعُو خِیَارُکمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ؛ «یا امر به معروف و نهی از منکرکنید، یا بدان شما بر شما چیره میگردند و خوبان شما دعا میکنند، اما مستجاب نمیگردد».(32) گفتنی است درباره هیچ تکلیفی، اینگونه تهدیدات به چشم نمیخورد و این نشانه اهمیت فوقالعاده این فریضه الهی است؛
ج) ماجرای اصحاب سَبت نمونه سرانجام ترک امر به معروف و نهی از منکر است که روایات فراوانی را نیز به خود اختصاص داده است.(33)
( صفحه 59 )
بر اساس روایات مربوط به اصحاب سبت، صید روز شنبه در شریعت موسی(علیه السلام) حرام بود و اکنون نیز یهودیان سنتگرا و پایبند به احکام تورات، شنبه ها آتش روشن نمیکنند؛ چیزی نمیپزند؛ ذبح نمیکنند؛ و به صید نمیروند. گروهی از یهودیان، که کنار دریا یا رودخانه زندگی میکردند، در روزهای شنبه میدیدند ماهیان احساس امنیت میکنند و تا کنار ساحل هم میآیند، درحالیکه روزهای دیگر چنین نبود. سرانجام گروهی از آنان نتوانستند تحمل کنند و برای استفاده از این فرصت حیلهای بهکار بستند؛ به اینگونه که در کنار ساحل حوضچه هایی کندند، و روز شنبه راه حوضچه ها را باز میگذاشتند و زمانی که آب رودخانه همراه با ماهیان وارد حوضچه ها میشد، جلو آب را میبستند و درحقیقت ماهیها را در آن حوضچه ها حبس میکردند، تا روز شنبه بگذرد و سپس آنها را صید کنند. خدایْتعالی به سبب این کار، آنان را مسخ کرد و بهصورت میمون درآورد.
در آیات شریفه قرآن کریم، این ماجرا چنین نقل گردیده است: وَسْئََلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَه الَّتِی کانَتْ حَاضِرَه الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیَوْمَ لاَ یَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِیهِمْ کذَلِک نَبْلُوهُم بِمَا کانُوا یَفْسُقُونَ * وَإِذَ قَالَتْ أُمَّه مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَه إِلَی رَبِّکمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکرُواْ بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کانُواْ یَفْسُقُونَ * فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُـواْ عَنْهُ قُلْنَـا لَهُمْ کونُـواْ قِرَدَه خَـاسِئِینَ؛(34) «و از ایشـان
( صفحه 60 )
درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود، بپرس؛ زمانی که آنها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی خدا) میکردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (بر سطح آب) ظاهر میشدند، اما در غیر روزهای شنبه به سراغ آنها نمیآمدند. اینگونه آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی میکردند، و (به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز میدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! گفتند: (این اندرزها) برای اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ افزون بر آن، شاید آنها تقوا پیشه سازند. اما هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، نهیکنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند به سبب نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم. (آری)! هنگامی که در برابر آنچه از آن نهی شده بودند سرکشی کردند، به آنها گفتیم به شکل میمونهای طردشده درآیید».
آیات کاملاً گویاست که تمام افرادی که به عذاب الهی دچار شدند، از جمله کسانی نبودند که برخلاف نهی خداوند صید میکردند، بلکه همچنین در میان عذابشدگان کسانی بودند که در روز نهیشده صید نمیکردند. بهطور کلی، این مردم به سه دسته تقسیم میشدند: دسته اول کسانی بودند که برخلاف نهی خداوند در روز شنبه صید میکردند؛ دسته دوم، کسانی که خود در روز شنبه صید نمیکردند، ولی صیدکنندگان و گناهکاران را نیز از این منکر باز نمیداشتند؛ و دسته سوم
( صفحه 61 )
کسانی بودند که نهتنها خود صید نمیکردند، دیگران را نیز از این کار منع، و گناه آنان را گوشزد میکردند. دسته دوم که خود، گناهکاران را از صیدِ روز شنبه نهی نمیکردند، به دسته سوم میگفتند: نهی کردن آنان سودی ندارد؛ ازاینروی آنان را به حال خود رها کنید تا خداوند، در موعد خود، آنها را هلاک سازد. بههرحال از میان این سه گروه، دستهای که نهی از منکر میکردند، بهرغم بیتأثیر بودن عملشان، نجات یافتند، و دو دسته دیگر دچار عذاب الهی شدند.
پس بر اساس آیات و روایات موجود درزمینه سرگذشت اصحاب سبت، مشخص گردید که: اولاً امر به معروف و نهی از منکر، منحصر به اسلام نیست و در تمام ادیان الهی دیگر نیز مطرح بوده است؛ ثانیاً در هنگام نزول عذاب، تنها کسانی که به این تکلیف عمل میکردند، نجات مییافتند.
د) علی(علیه السلام) در خطبه 192 نهج البلاغه، در توصیهای، به عبرتگیری از سرنوشت گذشتگان و یادآوری دور شدن آنان از رحمت الهی به سبب ترک امر به معروف و نهی از منکر توجه میدهند: وَإِنَّ عِنْدَکمُ الْأَمْثَالَ مِنْ بَأْسِ اللَّهِ وَقَوَارِعِهِ وَأَیَّامِهِ وَوَقَائِعِهِ، فَلَا تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلًا بِأَخْذِهِ وَتَهَاوُناً بِبَطْشِهِ وَیَأْساً مِنْ بَأْسِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکمْ إِلَّا لِتَرْکهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکرِ، فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکوبِ الْمَعَاصِی وَالْحُلَمَاءَ لِتَرْک التَّنَاهِی. أَلَا وَقَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلَامِ وَعَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَأَمَتُّمْ أَحْکامَهُ. أَلَا وَقَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْیِ وَالنَّکثِ وَالْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ؛(35) «مردم، از مثلهای قرآن درباره کسانی که عذاب و کیفر شدند، و روزهای سخت آنان، و
( صفحه 62 )
آسیبهای شدیدی که دیدند آگاهید؛ پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید، و به عذر اینکه آگاهی ندارید، خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک و خود را از کیفر الهی ایمن مپندارید؛ زیرا خدای سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف و نهی از منکر. پس خدا بیخردان را برای نافرمانی، و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه لعنت کرد».(36)
بنابراین باید تا راه چارهای باقی است این اندرزها را بهکار بست تا دیگر چنان سرنوشتی برایمان پیش نیاید. امیر مؤمنان(علیه السلام) در این بیان خود، بر نکتهای تأکید کردهاند که برای امروز ما نیز کاربرد دارد و حتی میتوان ادعا کرد که در دوره حاضر، بیش از هر دوره دیگری، ابتلای به آن عذابها وجود دارد؛ زیرا خداوند به این دلیل گذشتگان را لعن کرد که امر به معروف و نهی از منکر را به سبب سستی و تنبلی ترک میکردند. اما امروزه با بهانههای دیگری این فریضه ترک میشود. برخی معتقدند که دوران عمل به برخی احکام الهی سپری گشته و در این زمان، جا ندارد تا از قصاص، ارتداد، حدود و اموری ازاینقبیل سخن گفت؛ چراکه ترویج این احکام، ترویج خشونت در جامعه است و مردم متمدن امروزین، چنین احکامی را برنمیتابند! به این بهانه، احکام الهی به تعطیلی کشانده شد و افسارگسیختگی در جامعه اسلامی حاکم گردید.
( صفحه 63 )