کسانی که معتقد به مسئولیت افراد در برابر یکدیگرند به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ یک دسته معتقدند مسئولیت هر فردی در برابر جامعه، فقط در حد نیازهای ضروری مادی جامعه است. پس فقط در زمان
( صفحه 34 )
قحطی، زلزله، شیوع بیماری واگیر و مواردی ازاینقبیل باید به کمک مردم شتافت. این دسته، در برابر امور اخلاقی و معنوی مسئولیتی قائل نیستند. این همان گرایش سوسیالیستی است که کمابیش در بعضی از کشورها امروزه نیز طرفدارانی دارد. در برخی کشورهای غربی نیز که احزاب سوسیالیست یا سوسیالدموکرات حکومت را اداره میکنند این مباحث مطرح میگردد؛ برخلاف آن کشورهای غربیای که به دست لیبرالها و لیبرالدموکراتها اداره میشوند؛ چراکه آنان اینچنین، دغدغه مسائل اجتماعی را ندارند.
دسته دیگر معتقدند که انسانها نهتنها در برابر نیازهای مادی جامعه، بلکه نیازهای معنوی هم مسئولاند و حتی مسئولیتشان در برابر امور معنوی بیش از نیازهای مادی است. طرفداران این دیدگاه، عمدتاً پیروان ادیان الهیاند که بارزترین مصداقشان، پیروان اسلام هستند. فرق اساسی جهانبینی اسلامی با جهانبینیهای غربی، اعم از لیبرال و سوسیال، این است که مسلمانان بر اساس تعالیم دینی معتقدند که هر فردی افزون بر اینکه موظف است نیازمندیها و منافع خود را تأمین کند تا سربار دیگران نباشد، باید به فکر تأمین نیازمندیهای دیگران نیز باشد و این نیازمندیهای دیگران هم منحصر به نیازمندیهای مادی نیست، بلکه نیازمندیهای معنوی، روحی و اخلاقی را هم شامل میشود.
پس بر اساس نظام ارزشی اسلام، هر مسلمانی، همانگونه که در برابر نیازهای مادی مسلمانهای دیگر مسئولیت دارد، در برابر مسائل اخلاقی آنها هم مسئول است. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبعانا
( صفحه 35 )
وَجَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛(15) «کسی که شب سیر بخوابد، درحالیکه همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است». از منظر اسلام، فقط دولت وظیفه ندارد گداخانهای در جایی ایجاد کند و به وضع فقرا برسد، بلکه افراد هم دراینزمینه مسئولاند: کسی که پدر و مادر ناتوانی دارد باید از آنها دستگیری کند؛ پدر و مادری که فرزند تهیدستی دارند، باید نیازمندیهای او را تأمین کنند؛ و همسایگان هم باید به حال یکدیگر رسیدگی کنند. بعضی از این دستورها، در حد مستحبات و سفارشهای اخلاقی، اما بعضی دیگر در حد وجوب است و کسانی که دراینزمینه کوتاهی کنند، مرتکب معصیت میگردند. تا این مرحله سخن از نیازهای مادی بود که ممکن است در نظامهای دیگر نیز کمابیش وجود داشته باشد؛ اما امتیازی که نظام اسلامی بر دیگر نظامها دارد این است که نهتنها افراد در برابر نیازمندیهای مادی مردم دیگر مسئولاند، بلکه در برابر نیازمندیهای معنوی و اخلاقی آنها نیز باید پاسخگو باشند. نام کلی این نظارت و مسئولیت «امر به معروف و نهی از منکر» است.
غربیها گاهی در مسائل مادی رفتارهای تحسینبرانگیزی از خود نشان میدهند؛ برای نمونه، آنان نظم و انضباط را بهخوبی رعایت میکنند، یا در رعایت بهداشت و نظافت شهرها، اهتمام بیشتری در قیاس با کشورهای دیگر دارند. اما آنجا که مسائل اخلاقی و معنوی مطرح میشود از خود ضعف نشان میدهند. اینان نهتنها هیچ احساس مسئولیتی در قبال یکدیگر ندارند، بلکه اگر کسی دخالتی در امور دیگری کند، آن را بیادبی تلقی
( صفحه 36 )
میکنند. از این منظر، اگر از کسی رفتاری غیراخلاقی سر زد، کسی حق ندارد در جایگاه یک برادر مسلمان و با کمال مهربانی و ادب، به او تذکر دهد که کاری غیراخلاقی و ناروا انجام داده و در دنیا و آخرت دچار خسران شده است. اگر هم کسی این تذکر را بیان کند، با ناراحتی، از او روی برمیتابانند، یا به دلیل دخالت در امور دیگران، به او اعتراض میکنند. اما اسلام تأکید دارد که افراد، همانگونه که در برابر بهداشت محیط خود مسئولیت دارند، در رفتار دیگران هم مسئولاند و همانگونه که کسی حق ندارد آب شهر را مسموم کند، حق ندارد فضای فرهنگی یک شهر اسلامی را مسموم کند. اگر کسی برخلاف این مسیر گام برداشت، باید تحت تعقیب قرار گیرد. تمام افراد جامعه در زمان ایجاد یک ناهنجاری اخلاقی در جامعه مسئولیت دارند و موظفاند بنابر مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر، به وظیفه خود عمل کنند.
بنابراین عمل به امر به معروف و نهی از منکر، یک ویژگی مهم جامعه اسلامی است که بر اساس فرهنگ اصیل دینی شکل گرفته است و عنصری محوری شمرده میشود: فریضه عظیمه بها تُقام الفرایض.(16) بر اساس این روایت، این فریضه، از هر واجبی واجبتر است و قوام دیگر واجبات هم بستگی به انجام آن دارد؛ درصورتیکه به این واجب عمل گردید، دیگر واجبات هم جایگاه خود را پیدا خواهند کرد. حفظ امنیت، سلامت و بهداشت، جلوگیری از بحرانهای اقتصادی و فقر، تأمین
( صفحه 37 )
نیازمندیهای مادی و معنوی جامعه، و اموری ازایندست، همه و همه، مترتب بر انجام این فریضه است. حاصل آنکه، از دیدگاه اسلام، همه مردم در برابر یکدیگر مسئولیت دارند؛ هم باید نیازمندیهای ضروری یکدیگر را تأمین کنند و هم نظارت مستمر داشته باشند تا فساد در عرصه اخلاق و معنویت، رایج نشود، و اگر کسانی به چنین فسادی گرفتار شدند، آنها را معالجه کنند. بنابراین امر به معروف و نهی از منکر جایگاه بسیار مهمی در اسلام دارد و اهمیت آن در تأمین نیازمندیهای معنوی انسانها بر کسی پوشیده نیست.
حاصل آنکه، اقتضای فردگرایی این است که هرگاه نفع و ضرر کار یک فرد به ما مربوط نباشد، او را رها کنیم. این نگرشی است که امروزه کموبیش در غرب حاکم است. اما جامعه گرایانِ غربی، نظارت بر کار دیگران را صحیح میدانند، اما فقط در امور مادی، و در جایی که اعمال افراد مربوط به امور معنوی ـ مانند کفر، ایمان، حق و باطل ـ میشود، دخالت را مجاز نمیدانند. بهعبارتدیگر، در غرب، آنجا که اعمال افراد به دین، اخلاق و معنویاتِ افراد دیگر باز میگردد به هیچکس اجازه دخالت داده نمیشود.
اما اسلام با هر دو نگرش درباره عدم لزوم نظارت در امور معنوی و بعضی از امور مادی که به فرد مربوط میشود، مخالف است. اسلام مردم را بهگونهای تربیت میکند که همیشه به فکر دیگران باشند؛ حتی در نماز که فرد در حال برقراری رابطه با معبود خویش است، مسلمانان باید از ضمیر جمع استفاده کنند نه مفرد. نظارت اجتماعی هم فقط به امور مادی
( صفحه 38 )
محدود نمیشود، بلکه مسلمانان باید به امر معنوی نیز توجه داشته باشند. اگر کسی کاری انجام میدهد که سبب فساد معنوی جامعه میشود، باید وی را از آن کار نهی کرد. بلکه در امور معنوی نهی از منکر لزوم بیشتری دارد؛ زیرا آنچه به روح انسان و امور معنوی او باز میگردد، مهمتر از مادیات و اموری است که به جسم و دنیای او مربوط میشود. مادیات، فانی و تمامشدنی، اما امور معنوی، باقی و پایدارند؛ همانگونه که صحیح نیست در مقابل کسی که میخواهد خود را درون چاهی بیندازد، بیاعتنا بود، یا کسی که میخواهد خود را از بالای پلْ درون رودخانه اندازد تا غرق شود، یا در آتش بیندازد و خود را بسوزاند؛ زیرا وجدان انسان برنمیتابد که بگذارد شخصی، فقط به این دلیل که خودش خواسته است، برضد خود هر کاری بکند:
چو میبینی که نابینا و چاه است-----اگر خامـوش بنشینی گناه است(17)
درحالیکه نهی دیگران، از امور دنیایی و مادی، که ضرر و درد آنها موقتی و تمامشدنی است، ضرورت دارد، درباره گناه، که سبب عذاب ابدی میشود، بهطریقاولی لازم است. خداوند متعالی در قرآن میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَزِیزًا حَکیماً؛(18) «کسانی که به آیات ما کافر شدند بهزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوست تن آنها بریان شود و بسوزد، آن را با پوستهای دیگری جایگزین سازیم تا عذاب الهی
( صفحه 39 )
را بچشند». بنابر فرمایش خداوند متعال، این روند که کافران در جهنم میسوزند و پوست آنها بر اثر سوختن خاکستر میشود و دوباره بر بدن ایشان پوست جدیدی میروید، تمامشدنی نیست. اینان افرادی هستند که از فرمان خدایْتعالی سرپیچی کرده و مرتکب گناه شدهاند. وقتی کسی چنین گناهی مرتکب میشود که سرانجام آن، صدها مرتبه بالاتر از این است که آن فرد خود را در آتش این دنیا بیندازد و بسوزاند، آیا با وجدان انسان سازگار است که دست این فرد را نگیرد و او را از گناه دور نسازد؟ ازاینروی، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام فقط به ضررهای مادی باز نمیگردد، بلکه اسلام میگوید جلو گناه را هم بگیرید؛ زیرا گناهکار به عذاب ابدی آخرت دچار میشود.
در فرهنگ غرب چنین حقی به کسی نمیدهند تا بتواند مانع ارتکاب گناه دیگران شود یا در امور معنوی دیگر افراد جامعه دخالت کند. اگر کسی نیز چنین کاری کند، او را سرزنش میکنند. ولی در اسلام، اینگونه نیست. در مکتب اسلام همه مؤمنان بهمنزله یک پیکرند؛ همانگونه که خود را از گناه دور میسازند، وظیفه دارند دیگران را نیز از گناه دور کنند. در اسلام، افزون بر بینش اخلاقی و عاطفی که انسان را وامیدارد تا مانع از سوختن دیگری بر اثر گناه شود، امر الهی و دستور خداوند نیز وجود دارد که مؤمنان نگذارند افراد جامعه بر اثر گناه بسوزند. این کار از مهمترین واجبات است و همانگونه که ذکر گردید، در روایات، فریضه عظیمی خوانده شده است که دیگر فرایض بهواسطه آن پایدارند. اگر در جامعه به امر به معروف
( صفحه 40 )
عمل شود، به واجبات دیگر نیز عمل خواهد شد، و اگر این کار ترک شود، بقیه واجبات نیز ترک میشوند.
حاصل آنکه، دستکم، به همان اندازه که ما در برابر شخص خود مسئولیت داریم، در برابر خانواده، فرزندان، همسایگان، شهروندان و تمام مسلمانان روی زمین نیز مسئولیم. حتی بالاتر از این، ما در برابر تمام انسانهای روی زمین مسئولیم. درواقع، اسلام و قرآن رحمت برای جهانیان است(19) و ما بهمنزله کسی که این رحمت جهانی را به امانت در دست داریم، باید آن را به دیگران برسانیم: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا؛(20) «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید». سنت الهی بر این قرار گرفته که بعد از انبیا(صلی الله علیه و آله)، پیروانشان، معارف ایشان را به دیگران برسانند؛ ازاینرو بر ماست که اسلام را به دیگران بشناسانیم و اگر کسانی نیز پیش از این، اسلام را شناخته و داخل آن شدهاند، و نیازمند راهنمایی ما هستند، به ایشان یاری رسانیم. بدیهی است که دراینزمینه، مسئولیت ما در قبال مسلمانانی که وارد حوزه اسلام گردیدهاند، در قیاس با کسانی که هیچ شناختی از دین اسلام ندارند، جدیتر است؛ چه رسد به شیعیانی که افزون بر اسلام، مذهب حق یعنی تشیع را شناختهاند، اما برای اجرای دینشان و تحقق بخشیدن به اهداف مذهبیشان، نیازمند کمک و راهنمایی ما هستند. بنابراین برای احیای دین در عالم، موظفیم اول در خانه خود، سپس شهر
( صفحه 41 )
و پس از آن کشور خویش در این امر به کسانی که نیاز دارند، کمک و راهنمایی رسانیم و آنگاه در کشورهای اسلامی، و سرانجام، در سایر کشورها به این مسئولیت خود عمل کنیم.
پس به یک معنا انتظار دین از ما این است که پیش از هر چیز، ما خود، به دین عمل کنیم، و در مرحله بعد، دین را به دیگران معرفی کنیم تا آنها هم مشمول این رحمت الهی شوند؛ چون این، رحمتی است که خدا برای تمام انسانها نازل کرده است و به ما هم دستور داده که به اشخاص بیاطلاع، آگاهی رسانیم. بنابراین در جامعه اسلامی، فرد، تنها مسئول رفتار خود نیست، بلکه مسئولیت جلوگیری از گمراهی دیگران را هم بر عهده دارد. هر فرد در جامعه اسلامی یک مسئولیت نظارتی دارد و باید برای عملی شدن قوانین دینی در جامعه تذکر لازم را داده، اقدامات جدیای را دراینزمینه انجام دهد. خداوند متعالی، در ایران، افزون بر نعمتهای فراوانی که در طول تاریخ به مردم ما داده، میراث گرانبهای اهلبیت(علیهم السلام) را نیز برای ما حفظ کرده است که در هیچ جای دنیا چنین نعمتی با این وسعت و فراوانی وجود ندارد. این معارف والای الهی به قیمت فدا شدن خونهای پاک سیدالشهدا(علیه السلام) و یارانش و دیگر ائمه اطهار(علیهم السلام) به دست ما رسیده است. افزون بر همه این برکات، خدای متعال در این عصر، نعمت بینظیری را نصیب ملت ایران کرد و مسلمانان این خطّه را توفیق داد تا با یاری علمای دین، بهویژه امام خمینی(رحمهَ الله) حکومتی بر اساس دین تأسیس کنند؛ چیزی که تا پیش از آن تصور میشد که تا زمان ظهور ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف) امکان وقوع ندارد؛ و وضع
( صفحه 42 )
کشور به گونهای بود که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شهرهای دینی و مذهبی هم، تعداد مشروبفروشیها بیش از کتابخانهها بود. یک دانشجو در محیط دانشگاه خجالت میکشید نمازش را بخواند؛ و کمکم کار به جایی میرسید که دخترها حتی با روسری مجاز نباشند وارد دانشگاه شوند.
حداقل وظیفهای که هریک از ما در برابر این نعمت بزرگ داریم این است که بکوشیم این نعمتها و این عظمت و عزت را حفظ کنیم؛ و این، جز با درک بیشتر اهمیت وظایف اجتماعی خود و تلاش برای مصون نگه داشتن جامعه از آفاتی که ممکن است این نعمت را از ما باز پس گیرد به دست نمیآید. حتی اگر هیچ دلیل شرعی هم دراینزمینه وجود نداشت، همین حکم عقل به لزوم شکر نعمت در این مسئله کافی است؛ علاوه بر دلایل نقلی و بهویژه آیات و روایاتی که دلالت دارد که شکر نعمت سبب حفظ نعمت میگردد. ازاینروست که متکلمان در بحث ضرورت رفتن به سمت دین، تصریح میکنند که شکر مُنعِم واجب است و به سبب شکر نعمتهایی که مُنعِمی به ما داده، باید در درجه نخست بکوشیم او را بشناسیم و آنگاه اطاعت و عبادت او را بهمنزله شکر او به جای آوریم. پس با چنین حکمی که عقل به وجوب شکر مُنعِم دارد، دیگر نیازی به دلیل تعبدی نیست؛ هرچند دراینزمینه، دلیلهای خاص شرعی و تعبدی از کتاب و سنت هم وجود دارد که ما را وادار میکند تا درباره دین بیندیشیم و وظیفهمان را در برابر دیگران انجام دهیم.
( صفحه 43 )