یکی از بزرگترین حقوقی که باید از آن دفاع کرد، حقوق انسانیت است و از جمله این حقوق، که دفاع از آن لازم است، امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا با اقامه این فریضه است که جامعه انسانی، یک جامعه شایسته و سالم خواهد بود. اما اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، جامعه بهتدریج، به تباهی سوق داده خواهد شد و انسانها از این حق خود محروم خواهند گردید. پس برای اینکه انسانها از حق داشتن یک جامعه سالم و شایسته محروم نشوند، باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و اگر کسانی مانع از آن میشوند باید با آنها جهاد کرد. جهاد سیدالشهدا(علیه السلام) بر این اساس تبیین میشود. قیام ایشان بدین جهت شکل گرفت که زمینهای در جامعه مسلمانان فراهم شده بود که دیگر اقامه امر به معروف و نهی از منکر میسور نبود، و بدتر از آن، زمینهای فراهم کرده بودند که اصلاً منکر تبدیل به معروف شود و معروف نیز منکر تلقی گردد.
( صفحه 168 )
البته علی(علیه السلام) پیش از این وقایع، چنین چیزی را پیشبینی فرموده بود: وَإِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ أَخْفَی مِنَ الْحَقِّ وَلَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَلَا أَکثَرَ مِنَ الْکذِبِ عَلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَلَیْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِک الزَّمَانِ سِلْعَه أَبْوَرَ مِنَ الْکتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَلَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَلا فِی الْبِلادِ شَیْءٌ أَنْکرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَلا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْکرِ فَقَدْ نَبَذَ الْکتَابَ حَمَلَتُهُ وَتَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ؛(91)«همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسید که چیزی پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد؛ و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند؛ و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چیزی ناشناختهتر از معروف و شناختهتر از منکر نیست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش میکنند». بنابر این فرمایش، ممکن است روزی فرا رسد که معروفی مصداق منکر و منکری مصداق معروف معرفی شود و محتمل است که در چنین وضعیتی، جهاد تبدیل به منکرترین منکرات شود؛ امر به معروف و نهی از منکر دخالت در امور دیگران تلقی گردد؛ و اقامه احکام دین واپسگرایی و ارتجاع تلقی گردد!
مختصر آنکه، انسانها حق دارند در جامعهای زندگی کنند که معروف، یعنی آنچه خدا میپسندد، در جامعه رواج داشته باشد و منکرات، یعنی آنچه شیطان میپسندد، در آن جامعه، متروک، منفور و
( صفحه 169 )
مطرود باشد. اگر کسانی جلوی امر به معروف و نهی از منکر را بگیرند، درواقع، حق انسانیت را تضییع کردهاند. ازاینروی جهاد با چنین اشخاصی، یکی از موارد جهاد واجب در قانون اسلام است.
بدون تردید، آن معروف و منکری که در اسلام مطرح است، آن معروف و منکری است که ارتباط با دین دارد؛ والا افراد اگر چیزی برای دنیایشان ضرر داشته باشد، با جدیت برای مقابله با آن اقدام میکنند؛ مثلاً اگر کسی بخواهد بهداشت عمومی را با خطر مواجه سازد، یا احتمال مبتلا شدن مردم به امراض مسری وجود داشته باشد، گروههای مختلف عکسالعمل نشان میدهند. ازاینروست که در بسیاری از کشورهای غربی سیگار کشیدن در مجامع عمومی و در ساختمانهای سرپوشیده ممنوع است؛ چه، ضرر سیگار را برای بدن و برای زندگی مادیشان درک کردهاند. اما آنچه ضرر برای دین و روحشان دارد، درک نمیکنند و به آن اهمیتی نمیدهند. در همان کشورهای غربی مشروبات الکلی همچون آب مصرف میشود؛ اعتیاد، دامان درصد فراوانی از آنان را گرفته است؛ جنایت در هر روز بلکه در هر ساعت به وقوع میپیوندد؛ و مفاسد اخلاقی، کانونهای خانوادگی را بهشدت به خطر انداخته است. این نمونهها، بلایای خانمانسوز عمومی است که بسیاری به آن مبتلایند، ولی برای جلوگیری از آنها اقدامی نمیکنند؛ چراکه لازمه زندگی مدرن را در همین میدانند. گاهی ممکن است مشابه همین سخنان در داخل یک کشور اسلامی همچون کشور ما هم زده شود. مثلاً وقتی برای مسئولانی، در مقاطعی از تاریخ
( صفحه 170 )
کشور، مفاسد موجود را برمیشمردند، آنان پاسخ میدادند که اینها بهایی است که باید برای آزادی بپردازیم.
امروزه شاهد آنیم که برخی از معروفها تبدیل به منکر شده و برخی از منکرها تبدیل به معروف گردیده است. برای نمونه، اکنون در برخی از مناطق کشورمان، اگر کسی را امر به معروف و نهی از منکر کنند، نهتنها توجهی به آن نمیکند، بلکه آن را فضولی و دخالت در امور دیگران میشمرد. از دید بسیاری از مردم، تکلیفِ واجبِ امر به معروف و نهی از منکر، خود تبدیل به یکی از منکرات در جامعه گردیده، دخالت در امور شخصی دیگران محسوب میشود. متأسفانه این امر ناشی از برخی سیاستهای اشتباهی بوده است که برخی از مسئولان ما در پیش میگرفتند و گاهی برخی از روحانینماها هم آنان را تأیید و از دولت تقدیر میکردند که در جهت توسعه آزادیها میکوشد! درنتیجه، آزادی تبدیل به یک ارزش و معروف در جامعه گردید؛ و حالآنکه به اسم همین آزادی، آن فسادی که انبیا(علیهم السلام) برای ریشهکن کردن آن قیام کردند، امام(علیه السلام) برای مقابله با آن انقلاب کرد، و ملت ما صدها هزار شهید برای برطرف شدن آن داد، تبدیل به یک ارزش گردید، و کار بدانجا کشیده شد، که این ایده مطرح گردید که نهتنها نباید با آن مفاسد مبارزه کرد، بلکه ایجاد آنها خدمت به جامعه است. طرح و ترویج مباحثی همچون جامعه چند صدایی، آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و اموری ازاینقبیل در جامعه تبدیل به معروف گردید.
برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی باید این
( صفحه 171 )
فرهنگ وارداتی اصلاح شود و این، کار یک روز و دو روز، یا کار یک نفر و دو نفر نیست؛ بلکه یک عزم ملی و همت والای همگانی را میطلبد. حال ای کاش! در برخی مقاطع عمر نظام جمهوری اسلامی، که هیچ اقدام ارزندهای از سوی دولتیان در اصلاح فرهنگ جامعه صورت نگرفت، دستکم، از سوی همانان چراغ سبز به بزهکاران نشان داده نمیشد. ای کاش! به مروجین فحشا و منکر، سیمرغ بلورین نمیدادند. متأسفانه در سالهایی، در کشور ما، برخی مسئولان نهتنها درصدد نبودند تا فرهنگ جامعه را بهگونهای بسازند که امر به معروف و نهی ازمنکر رواج پیدا کند، بلکه با اقدامات خود، کاری کردند که آمرین به معروف و ناهیان از منکر، بهراحتی مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند و بعضاً به شهادت میرسیدند. در همان زمان، اگر در جایی، روزنامهای به دلیل اهانت به مقدسات و به مخاطره انداختن نظام جمهوری اسلامی بسته میشد، اکثر نیروهای سیاسی و جناحها بهکار میافتادند و این عمل را اجحاف به حقوق بشر معرفی میکردند، اما زمانی که آمرین به معروف و ناهیان از منکر را در روز روشن و در وسط شهر میکشند، هیچ سروصدایی از آنان بلند نمیشد و کسی، از آن وزیر و نماینده مجلس گرفته تا آن روزنامهها و نشریات، اعتراضی نمیکرد. در این وضعیت، مشخص است که امر به معروف و نهی از منکر رواج نخواهد یافت و اگر هم کسانی درصدد اجرای آن برآیند، محکوم به دخالت در کار دیگران میشوند، و همین کار آنان، ضد ارزش و منکر معرفی میشود. در مقابل، به نام آزادی، فحشا و منکر تبدیل به ارزش و معروف میگردد.
( صفحه 172 )
ازاینروی مراسم چهارشنبهسوری و رقص دختر و پسر در خیابانها و احیای فرهنگ ملی و باستانی تبدیل به معروف و ارزش میشود.
در مقابل چنین وضعیتی، همه موظفیم بهمنزله کسانی که با فرهنگ اسلامی آشناییم، بکوشیم تا این فرهنگ را به حال اول خود برگردانیم و بالاترین و نخستین وظیفه این است که منکر را منکر و معروف را معروف کنیم. بهعبارتدیگر، بکوشیم تا مردم مصادیق منکر و معروف واقعی را تشخیص دهند. بالاترین امر به معروف و نهی از منکری که بر ما واجب است، این است که این فکر و بینش مردم را عوض کنیم؛ والا تا این فکر و بینش بر جامعه حاکم است، هیچ فعالیت عملی به جایی نمیرسد. در این بینش، آمر به معروف و ناهی از منکر مزاحم تلقی میشود و هرکس که بخواهد، برای حفظ ارزشهای اسلامی قدمی بردارد، متهم به خشونت طلب، فضول، مخالف آزادی و صفاتی ازاینقبیل میگردد، و همین قبیل القاب کافی است تا مردم به آمر و ناهی بدبین شوند؛ چون مردم عادی تا این اندازه بینش عمیق ندارند که بتوانند دراینزمینه قضاوت کنند؛ بهویژه نوجوانان و نسلی که تازه بر سر کار میآید، هنوز با فرهنگ اسلامی، به گونه کامل، انس نگرفته است؛ ازاینروی، با همین حرفها و ادعاها، برای ایشان فرهنگ میسازند. در این فرهنگ ساختگی، دفاع از اسلام یعنی خشونت طلبی و امر به معروف و نهی از منکر یعنی دخالت در کار مردم و سلب آزادی و محروم کردن آنان.
کار به آنجایی رسیده که عدهای، با صراحت میگویند که معروف یعنی آن چیزی که مردم آن را معروف بدانند و منکر هم همان چیزی
( صفحه 173 )
است که مردم آن را نپسندند! با این برداشت، ممکن است در جامعهای همجنسبازی تبدیل به معروف گردد، که البته در برخی از کشورها چنین نیز شده است. در این صورت، دیگر همجنسبازی منکر نخواهد بود، بلکه به دلیل پذیرش آن توسط افراد یک جامعه، تبدیل به معروف گردیده است. بر اساس این دیدگاه، معروف و منکر، متغیر است و ما معروفهای ثابتی نداریم.
دراینزمینه، تمام مسلمانان وظیفه دارند؛ اما وظیفه روحانیت دراینزمینه، وظیفه خاصی است. روحانیت به منزله قشری که با قرآن و سنت، معلومات اسلامی، میراث انبیا و اولیا و ائمه اطهار(علیهم السلام) سروکار دارد، یک وظیفه بالاتر از دیگران دراینزمینه دارد. نخستین وظیفهای که روحانیت، در مقام قشری از مردمی که علاقهمند به اسلام و مدافع آن قلمداد میگردند، بر عهده دارد، این است که بکوشد این فرهنگ غلط را اصلاح کند. البته این کار، آسان نیست و تلاش جدی و مجاهدت میخواهد. در انجام این وظیفه، هر روحانی نخست باید این مسائل را برای خود حل کند که اصلاً کلام معروف و منکر چیست و ملاک حقوق و تکالیف چیست. در مرحله بعد نیز موظف است معروف و منکر را به مردم معرفی کند، و جلو این سیل فرهنگ الحادی را، که جامعه را از لحاظ ارزشها و اخلاق به سمت ویرانی میبرد، بگیرد. البته، این کار، سخت است، اما ناشدنی نیست. ازاینروی باید کمر همت را بست؛ اراده را قوی ساخت؛ و خود را برای تحمل سختیها و مشکلات آماده کرد. چنین کار سنگین و سختی را با حرکتهای ساده و آرام نمیتوان به
( صفحه 174 )
سرانجام رساند. پس روحانیت موظف است بهگونهای جدی وارد عمل شود، و مسائل را از نظر علمی برای خود حل کند، و در مرحله بعد، کیفیت تفهیم مطلب و راه بیان آن را برای دیگران فرا گیرد.