وقتی یک درخت را با یک پاره سنگ یا یک توده خاک مقایسه کنیم،
﴿ صفحه 15﴾
می بینیم که درخت، بالفعل واجد نیروهای خاصی است که در سنگ و خاک یافت نمیشود، و علی رغم مشابهتی که میان اتمها و ملکولهای آنها وجود دارد، آثاری از درخت ظاهر میشود که از سنگ و خاک پدید نمیآید.
این حقیقت را به این صورت بیان میکنیم که در درخت، کمال بالفعلی وجود دارد که همان صورت نباتی و مبدأ ظهور افعال و آثار مخصوص به نباتات است.
هم چنین نباتات بالقوه دارای کمالاتی هستند که جمادات استعداد رسیدن به آنها را ندارند؛ چنان که نهال یک درخت میوه دار، استعداد دارد که خروارها میوه شیرین به بار آورد؛ ولی چنین استعدادی در سنگ و چوب وجود ندارد.
بدیهی است نبات با دارابودن فعلیت و قوه مزبور، نه تنها صفات جسمانی و نیروهای طبیعی را از دست نمیدهد، بلکه با استفاده از آنها کارهای خود را انجام میدهد و مسیر تکاملش را میپیماید. پس میتوان نتیجه گرفت که یک موجود نباتی، برای رسیدن به کمالات خود، نیروهای طبیعی را استخدام میکند و البته به آنها نیازمند است؛ ولی در حدی که بتواند برای تکامل نیاز خود از آنها بهره برداری کند.
هم چنین یک حیوان، واجد نیروهای نباتی است به اضافه حس و حرکت ارادی که لازمه صورت حیوانیِ آن است و به همان ترتیب، نیروهای نباتی را برای رسیدن به کمالات حیوانی استخدام میکند، و در حدی که برای تکامل حیوانی اش مفید باشد، به آنها نیازمند است. هم چنین انسان، واجد نیروهای طبیعی و نباتی و حیوانی است به اضافه نیروهایی که از انسانیت سرچشمه میگیرد و همه نیروهای مادون را به
﴿ صفحه 16﴾
سود تکامل انسانیِ خود استخدام میکند و از این رو، به همه آنها در حدی که برای رسیدن به کمالات انسانی اش مؤثر باشد، نیازمند است؛ ولی همانگونه که شاخ و برگ زیاد، برای درخت سیب، مطلقاً مفید نیست، نمیتوان بهره برداریِ بی قید و شرط از نیروهای نباتی و حیوانی را برای انسان مفید دانست.
از این بحث چند نتیجه میتوان گرفت:
الف) موجودات مادی را به حسب کمالات وجودی میتوان درجه بندی کرد و در میان موجوداتی که ما با آنها آشنا هستیم، جمادات در درجه نازل تر و نباتات و حیوانات به ترتیب در وسط، و انسان در درجه عالی تر قرار دارد. بدیهی است در این درجه بندی، نوع و ارزش کمال منظور است نه حجم و مقدار آن. بنابراین، گفته نشود که اگر انسان از دیگر حیوانات کامل تر است، چرا نمیتواند به اندازه گاو بخورد و به اندازه آهو بدود و به اندازه شیر بدرد؟! چنان که در برتریِ نباتات بر جمادات گفته نمیشود که اگر درخت بر سنگ و خاک برتری دارد، چرا یک درخت به اندازه کوه هیمالیا سنگینی ندارد و چرا در درون آن، معادن طلا و نفت یافته نمیشود؟!
ب) هر موجود مادی که دارای درجه عالی تری از وجود باشد، واجد قوای نازل تر نیز هست تا آنها را در راه تکامل خود استخدام کند.
ج) بهره برداری از نیروهای نازل تر باید در حدی باشد که برای رسیدن به کمالات عالی تر مفید باشد وگرنه موجب رکود و توقف سیر تکامل و احیاناً موجب تنزل و سقوط میگردد.
د) با توجه به بحث سابق، نتیجه گرفته میشود که کمال حقیقیِ هر موجودی عبارت است از آن چه آخرین فعلیتش اقتضای رسیدن به آن را
﴿ صفحه 17﴾
دارد، گو این که خود این کمال، دارای مراتب مختلف باشد؛ چنان که سیب دادن برای درخت سیب، کمال است؛ ولی دارای مراتبی میباشد؛ اما دیگر کمالاتی که با این کمال، اختلاف ماهوی دارند و طبعاً در درجه نازل تری قرار دارند، در حقیقت، کمال این موجود به شمار نمیآیند، مگر به عنوان مقدمه و آلت.
پس کمال را میتوان به کمال اصیل و آلی یا حقیقی و نسبی تقسیم کرد و برای کمالات اصیل نیز مراتبی قائل شد.
هـ) لازم است برای تعیین میزان بهره برداری از نیروهای مادون، کمال حقیقی و اصیل را در نظر گرفت. به عبارت دیگر، اوصاف وجودیِ نازل تر را در صورتی میتوان حتی به عنوان کمال آلی و مقدّمی برای یک چیز شناخت که مقدمه رسیدن به کمال عالی و حقیقی باشند و از این جا بار دیگر، لزوم شناختن کمال حقیقیِ انسان تأکید میگردد.