تربیت
Tarbiat.Org

خودشناسی برای خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نقطه اوج امیال و غایت آمال

نتیجه‌ای که از تأملات گذشته به دست می‌آید، این است که شعاع امیال فطریِ انسان، به سوی بی نهایت امتداد دارد و هیچ کدام از آن‌ها حد و مرزی نمی‌شناسد، و اقتضای محدودیت و توقف در مرتبه معیّنی را ندارند، بلکه همگیِ آن‌ها انسان را به سوی بی نهایت سوق می‌دهند و این از خصایص انسان است که دارای خواسته‌های نامحدود است و به کامیابی‌های موقت و محدود قانع نمی‌شود. بی نهایت بودن خواست‌های فطریِ انسان، حتی از نظر فیلسوفان غیرالهی نیز قابل انکار نیست، بلکه از مهم ترین اختلافات اساسیِ انسان و حیوان به شمار می‌رود. راسل می‌گوید:
«یکی از مهم ترین تفاوت‌های اساسی بین انسان و حیوانات این است که تمایلات بشری، برخلاف تمنیات حیوانی، نامحدود است و اقناع کامل آن‌ها میسر نیست.»**قدرت/ ص 19.***
این امیال با این که به امور مختلفی تعلق می‌گیرند، سرانجام، همه آن‌ها به هم می‌پیوندند و ارضای نهاییِ آن‌ها در یک چیز خلاصه می‌شود، و آن عبارت است از ارتباط با سرچشمه بی نهایت علم و قدرت و جمال و کمال. و این خاصیت مراتب وجود است که هر چه شدت و قوت یابد و کامل تر شود، بیش تر به وحدت و بساطت می‌گراید؛ چنان که قوای انسانی
﴿ صفحه 44﴾
که در مرتبه تعلق به بدن پراکنده است، در حاق نفس با هم اتحاد پیدا می‌کند و نفس در عین وحدت وبساطت، واجد کمال همه قوای انسانی می‌باشد:
«وَالنَّفْسُ فی وَحْدَتِها کُلُّ الْقُوی.»
هم چنین مطلوب هر یک از امیال فطری، که شعاع آن از سویی به طرف بی نهایت امتداد می‌یابد و در آن جا با دیگر مطلوب‌ها متحد می‌گردد و در حقیقت، یک مطلوب است که از دیدگاه‌های مختلف تماشا می‌شود و از جهات گوناگون، مورد جستجو قرار می‌گیرد، و آن عبارت است از وابستگی به موجود بی نهایت کامل، یعنی قرب خدای متعال.
در این مقام است که انسان ارتباط کامل خود را با آفریدگار می‌یابد و خود را متعلق و مرتبط به او، بلکه عین تعلق و ربط به او مشاهده می‌کند و در برابر او برای خود، هیچ نوع استقلال و استغنایی نمی‌بیند. در این مرتبه است که همه اشیا را قائم به ذات اقدس الهی می‌بیند و علم حضوری به حقایق هستی پیدا می‌کند و به اندازه ظرفیت وجودیِ خود، از انوار جلال و جمال الهی بهره مند می‌شود و میل فطریِ او به شناختن حقایق هستی ارضا می‌گردد.
هم چنین در این مرتبه است که به سرچشمه قدرت بی نهایت راه می‌یابد و در اثر ارتباط با آن، توان انجام هر کاری را که در تیررس خواست و اراده اش قرار گیرد، پیدا می‌کند و میل فطریِ قدرت طلبیِ او اشباع می‌شود.
و نیز در این مرتبه است که می‌تواند بالاترین درجه محبت را به والاترین محبوب‌ها پیدا کند و به نهایت قرب و نزدیکی و وصول و ارتباط حقیقی به او نایل شود. و به بیان دیگر، قرب و ارتباط خود را به واضح ترین وجهی مشاهده کند و درنتیجه، به بهترین و پایدارترین لذت‌ها نایل گردد.
«فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلیک مُقْتَدِر.»**قمر/ 55.*** در جایگاهی راستین نزد سلطانی قدرتمند.
﴿ صفحه 45﴾
بنابراین، امیال فطریِ انسان، که از انسانیت سرچشمه می‌گیرند و مقتضای فعلیت اخیر و صورت نوعیه او هستند، همگی، او را به سوی بی نهایت سوق می‌دهند، و ارضای کامل آن‌ها جز با رسیدن به مقام قرب الهی و پیوستن به جهان ابدی میسر نیست.
پس کمال حقیقیِ انسان، همان مقام قرب پروردگار است، و دیگر کمالات بدنی و روحی، همه مقدمه و ابزار رسیدن به چنین مقامی هستند که باید طبق معیاری که قبلا گفته شد، یعنی به اندازه تأثیرشان در رسیدن به کمال حقیقی، مورد بهره برداری قرار گیرند، و هیچ کدام، حتی عالی ترین و لطیف ترین آن ها، از کمالات اصیل انسانی به حساب نمی‌آیند، گرچه از امتیازات انسان باشند و در دیگر حیوانات یافته نشوند.
به عبارت دیگر، هنگامی انسان حقیقتاً و بالفعل انسان می‌شود و پا از مرتبه حیوانات فراتر می‌نهد که در راه تقرب به سوی پروردگار، قدم بردارد و قبل از گام نهادن در این میسر، یا انسان بالقوه است، در صورتی که هنوز استعداد رسیدن به این مقام در او محفوظ مانده باشد، و یا به طور کلی سقوط کرده و در شمار حیوانات و یا پست تر از آن‌ها در آمده است، در صورتی که این استعداد را با سوء اختیار خویش، از دست داده باشد.
از این رو است که قرآن شریف، کافرانی را که استعداد ایمان و خداپرستی را از دست داده اند، بدترین جانداران و در جای دیگر، گمراه تر از چارپایان شمرده است. در سوره انفال می‌فرماید:
«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ.»**انفال/ 55.***
تحقیقاً بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کافر شدند، پس ایشان ایمان نمی‌آورند.
﴿ صفحه 46﴾
و در آیه دیگر می‌فرماید:
«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ.»**انفال/ 22. ***
تحقیقاً بدترین جنبدگان نزد خدا کر و لال‌هایی هستند که به خرد در نمی‌یابند.
و در سوره اعراف می‌فرماید:
«اُوْلئِکَ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُوْلئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ.»**اعراف/ 179.***
آنان مانند چارپایان، بلکه گمراه ترند. آنان همان غافلانند.