تربیت
Tarbiat.Org

خودشناسی برای خودسازی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

راه قرب

همه موجودات عالم، مخلوق خدای متعال و در وجود و شؤون وجودی، نیازمند به او هستند و هیچ گونه استقلالی از خود ندارند:
«ذلِکُمْ اللّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْء.»**غافر/ 62. ***
او «الله»، پروردگار شما، آفریننده هر چیز است.
«اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُ الْحَمیدُ.»**فاطر/ 15. ***
شمایید نیازمندان به خدا و خدا است بی نیاز ستوده.
وحقیقت وجود آن ها، عین ربط وتعلق ومحض مملوکیت وعبودیت است.
«کُلُّ شَیْء هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ.»**قصص/ 88.***هر چیزی فانی است جز روی او.
﴿ صفحه 81﴾
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ.»**طه/ 111. ***
همه چهره‌ها در برابر (خدای) حی قیوم (با کمال ذلت) خضوع کرد.
«اِنْ کُلُّ مَنْ فی السَّمواتِ وَالاَرْضِ اِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً.»**مریم/ 93. ***
هیچ کس در آسمان‌ها و زمین نیست جز این که بندهوار به پیشگاه الهی خواهد آمد.
و افعالی که از آن‌ها سر می‌زند، آثار وجود تعلقی و نشانه مملوکیت و فقر است، پس هر موجودی تکویناً بندگیِ خدا می‌کند:
«وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالاَرْضِ.»**آل عمران/ 83. ***
هر کس در آسمان‌ها و زمین است تسلیم او شد.
«وَللّهِ یَسْجُدُ ما فی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرْضِ.»**نحل/ 49. ***
و برای خدا سجده می‌کند هر چه در آسمان‌ها و هر چه در زمین است.
«وَ اِنْ مِنْ شَیْء اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لکِن لا تَفْقَهُون تَسْبیحَهُمْ.»**اسراء/ 44. ***
هیچ چیز نیست جز این که تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح ایشان را درنمی یابید.
انسان نیز از این قاعده کلی، مستثنا نیست؛ ولی معمولاً از بندگیِ تکوینیِ خویش آگاه نیست و به عبارت دیگر، در این جهان، طوری آفریده شده که خود و اشیای دیگر را مستقل در وجود می‌پندارد:
«بَناُهمْ بُنَیَةً عَلَی الْجَهْلِ.»**بحارالانوار، ج 3، ص 15، ح 2.***خدا آفریدگان را بر جهل بنیان کرد.
یعنی وجود خود را وابسته به خدا نمی‌یابد و هم چنین کمالات خود را
﴿ صفحه 82﴾
از آنِ خود می‌بیند و خود را در انجام کارها مستقل می‌شمارد. و این استقلال در وجود و آثار وجودی را برای موجودات دیگر نیز قایل می‌شود و پیوسته می‌کوشد که دایره وجودیِ خود را توسعه دهد و کمالات بیش تری را واجد شود و قدرت بر کارهای زیادتری پیدا کند و پایه استقلال خود را محکم تر سازد. در میان ادراکات و میل‌های آگاهانه او چیزی که با این «استقلال پنداری» منافات داشته باشد، وجود ندارد. البته ادراکی ناآگانه فطری به نیازمندیِ ذاتی و عدم استقلال وجودیِ خویش دارد؛ ولی غلبه جنبه مادی و حیوانی، مانع از این می‌شود که آن درک فطری، به سرحد آگاهی برسد، مگر در شرایط استثنایی.
بشر پس از رسیدن به رشد عقلانی می‌تواند از راه فعالیت‌های ذهنی و استدلال‌های عقلی، کم و بیش از فقر وجودیِ خویش آگاه شود و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد و تدریجاً با تکامل عقل و ورزیدگی در استدلال، آگاهیِ بیش تری از نیازمندی‌های ریشه‌ای و عدم استقلال ذاتیِ خود کسب کند تا این که در نهایتِ سیر عقلانی، به عین ربط خود، علم حصولی پیدا کند؛ ولی این سیر ذهنی، خود به خود، نتیجه شهودی به بار نمی‌آورد، و تسلط غرایز و احساسات و کشش امیال و عواطف، غالباً جایی برای ظهور و تجلّیِ معرفت فطری باقی نمی‌گذارد، مگر این که انسان تصمیم بگیرد جلوی طغیان آن‌ها را بگیرد تا قدری به خویش آید و راهی در اعماق روان خود باز کند و یک سیر معنوی را به سوی حق آغاز کند؛ یعنی دل خویش را متوجه خدا سازد و با ادامه و تقویت توجهات قلبی، معرفت فطری را صیقل دهد و خود را به خدا نزدیک کند.
در چنین حالی است که سیر تکاملیِ انسان به سوی مقصد حقیقی و مقصود فطری آغاز می‌شود؛ یعنی با اختیار و انتخاب آزاد، تلاشی آگاهانه برای یافتن ارتباط خود با خدا انجام می‌دهد و به نیاز و عجز و ذلت، و
﴿ صفحه 83﴾
سرانجام، به فقر و فقدان ذاتیِ خود اعتراف کند و مملوکات خدا را که به ناحق به خود و دیگران نسبت می‌داد، به مالک حقیقی اش برمی گرداند و ردای کبریای الهی را مسترد می‌دارد:
«اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا.»**احزاب/ 72. *** همانا او (انسان) ستمگر و نادان بود.
و این سیر، هم چنان ادامه می‌یابد تا «عبد خالص» گردد.
بنابراین، می‌توان گفت که کمال نهاییِ انسان، بنده خالص شدن یا مشاهده فقر ذاتی و کامل خویشتن است و راه رسیدن به آن، بندگی کردن و طالب خشنودیِ او بودن است؛ یعنی خواست خدا را جای خواست خود نهادن:
«اِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَعْلی.»**لیل/ 20. ***جز به خاطر جستجوی روی پروردگار برترین.
پس مسیر اصلیِ تکاملی و صراط مستقیم انسانیت و راه صحیح قرب به خدا، بندگی کردن و الغای استقلال‌های پنداری و اعتراف به نیاز کامل و همه جانبه خویش است:
«وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِنْسَ اِلاّ لِیَعبُدُونِ.»**ذاریات/ 56. ***
جن و انس را نیافریدم جز برای این که مرا پرستش کنند.
«وَ اَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ.»**یس/ 61.*** و مرا پرستش کنید، این است راه راست.
و تلاش و کوششی را می‌توان در راه قرب به خدا و در مسیر تکامل حقیقی و به عبارت دیگر، تلاش و کوشش انسانی به شمار آورد که دارای رنگ بندگی و پرستش حق معبود باشد و هیچ کار و فعالیتی را جز عبادت خدا نمی‌توان موجب کمال حقیقی دانست.
﴿ صفحه 85﴾