آنچه پیوستگی و ربط این تصورات خیالی و الفاظ طبیعی را با آن معنای عقلی بهخوبی روشن میكند، این حقیقت است كه اگر شما در ضمن صحبت، آن ملكة عقلی خود را به یكباره از دست بدهید همة تصورات و الفاظ شما از نظم و روال عقلی خود خارج میشود و از بیان ادامة مطلب باز میمانید.
از طرفی این الفاظ كه از خزینة عقلی شما صادر میشود، مثل صادر شدن قطرات باران از ابر نیست كه پس از مدتی خزینة آن یعنی ابر از بین برود (چون ریزش باران بهطور تجافی است و نه تجلّی) اما خزینة عقلی كه معانی خیالی و لفظی از آن صادر میشود، هرگز كاستی نمیپذیرد و شما پس از بیان یك معنای علمی، فاقد آن معنا نمیشوید، حتی اگر هزار بار آن مطلب علمی را بیان كنید هیچ اندازه از منبع آن كاسته نمیشود، چون صدور آن به صورت تجلّی است و نه تجافی.
از طرفی آن ملكة علمی با مظاهر گوناگون خود در صورت خیالی و لفظی، دارای یك وحدت حقیقی است و چون رابطة بین آن معنی و لفظِ مربوط به آن معنی، یك رابطة حقیقی است و واقعاً بین آنها وحدت جاری است، وقتی هم كسی آن الفاظ را شنید، همان معنا را كه مورد نظر شماست میفهمد، درحالیكه وقتی به صورت تجافی از مبدء خود صادر شده باشد دیگر چنین وحدتی بین شیء و مبدء آن حاكم نیست.
و این حالت بین نفس و صورت ذهنی و صورت الفاظِ آن شبیه نسبت صدوری و ایجادی نَفَس رحمانی با اجزاء عالم است و شاهد گویایی برای اظهار كیفیت وحدتی است كه در مراتب مختلف فیض منبسط و نَفَس رحمانی وجود دارد(21). كیفیت صدور كثرت از وحدت، ما را متوجه این نكته مینماید كه فیض منبسط با كیفیتِ وحدتی كه دارد، واحد حقیقی بودن جهان را تضمین میكند، چون در تمام مراتب ظهور، وحدت حقیقی حاضر است و این ظهورات نه تنها معلول نَفَس رحمانی است، بلكه مانع حضور نَفَس رحمانی در سرتاسر عالم ظهور، نمیباشد.