یك سؤال مهم و اساسى در فلسفه سیاست این است كه چه كسى حق دارد بر مسند حكومت قرار بگیرد و اداره امور یك جامعه را در دست داشته باشد. به عبارت دیگر، ملاك اینكه فرد یا گروهى حق امر و نهى كردن در امور اجتماعى داشته باشد و مردم ملزم به اطاعت باشند چیست؟ این بحثى است كه ما از آن با عنوان «مشروعیت» تعبیر مىكنیم. همان طور كه در بحث پیشفرضهاى نظریه ولایت فقیه متذكّر شدیم از نظر تفكّر اسلامى حق حاكمیت و حكومت ذاتاً و اصالتاً از آن خداى متعال است و هیچ فرد یا گروهى از چنین حقّى برخوردار نیست مگر اینكه دلیلى در دست باشد كه خداوند چنین حقّى را به او داده است. بر طبق دلایلى كه داریم معتقدیم خداوند این حق را به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و دوازده امام معصوم پس از آن حضرت و به فقیه جامعالشرایط در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) نیز داده است. امّا آیا در مكتب اسلام این حق به همه افراد جامعه نیز داده شده است؟ در پاسخ به این سؤال است كه بحث «مشروعیت و مقبولیت» و «نقش مردم در حكومت اسلامى و نظام ولایت فقیه» مطرح مىشود. به لحاظ اهمیت خاصّ این بحث در اینجا به تفصیل به آن مىپردازیم.
(صفحه 52 )