پارهاى از آیههاى قرآنى(18) مانند آیه 21 و 22 سوره نجم، مىفرماید: «أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الاُْنْثى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزى؛ آیا پسر خاصّ شما است و دختر خاص او [=خداوند ]این قسمتى ظالمانه است». مفاد این آیهها این است كه به هرحال، زن از مرد پستتر است؛ زیرا در این آیهها، مشركان سرزنش مىشوند كه چرا در حالى كه خود پسران را دوست مىدارند، فرشتگان الاهى را دختران خداى متعالى مىانگارند. اگر دختر، همعرضِ پسر مىبود، چرا خداوند این تقسیم را نمىپذیرد و آن را ستمگرانه مىداند؟
قرآن كریم، روش محاوره و گفتوگوى جدلى را مىپذیرد و خود، از این شیوه كه براى ساكت كردن خصم و مخالف است، بر مبناى آنچه خودِ وى پذیرفته، استفاده مىكند. آنچه در آیههاى مذكور آمده، در واقع سخنانى جدلى است نه برهانى؛ یعنى محكومیّت مشركان را براساس آنچه نزد خودشان مسلّم است، معلوم مىدارد، نه بر پایه آنچه از دیدگاه خودِ قرآن درست است.
برترى پسر و مرد بر دختر و زن، اصلى است كه نزد مشركان مسلّم بوده، نه قرآن. قرآن كریم به مشركان نشان مىدهد كه بر مبناى این اصل مسلّمشان، محكوم هستند و سخنى ظالمانه مىگویند وگرنه چنانچه گذشت، قرآن ناقصتر بودن زن از مرد را به لحاظ انسانیت و لوازم آن مردود مىداند.
﴿ صفحه 284 ﴾