1 - المزار الكبیر (لابن المشهدی)، ص 352.
2 - كامل الزیارات، ص134.
3 - من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 219.
4 - كامل الزیارات، ص132.
5 - وسائل الشیعه، ج14، ص 421.
6 - وقتی سر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) را به دارالحکومه کوفه آوردند عثمان برادر عبیدالله بن زیاد گفت: دوست داشتم همه فرزندان زیاد تا قیامت ذلیل باشند و حسینبنعلى كشته نشود. (طبرى، ج 4، ص 375 و حماسه حسینى، ج 3، ص 216) مرجانه، مادر ابنزیاد به پسرش گفت: «یا خَبیث! قَتَلْتَ ابْنَرَسُولِالله، وَالله لا تَرَى الْجَنَةَ ابَداً» (تذكرة سبط، ص 259) اى خبیث؛ فرزند رسول خدا را كشتى؟ به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهى دید. پس از شهادت حسین(ع) ابنزیاد در مسجد كوفه منبر رفت و گفت: «الْحَمْدُلله اظْهَرَ الْحَقَّ وَ اهْلَهُ وَ نَصَرَ امِیرَالْمُؤْمِنین یزِیدَ وَ حِزْبَهُ، وَ قَتَلَ الْكَذّابَإبْنَ الْكذّاب الحُسَینَ وَ شِیعَتَهُ» حمد خدا را كه حق را و اهل حق را پشتیبانى كرد و امیرالمؤمنین یزید و گروه او را یارى رساند، و دروغگوى، پسر دروغگو یعنى حسین و یارانش را به قتل رساند. كه در اینجا «عبدالله بن عفیف ازدى غامدى» با چشمهاى نابینا، به پا مىخیزد و مىگوید: «پسر مرجانه! دروغگوى پسر دروغگو، تویى و پدرت و كسى كه تو را به حكومت عراق فرستاده است.»، عاقبت هم به دستور عبیدالله كشته مىشود ولى اجازه نداد عبیدالله جوّ جامعه را به نفع امویان تغییر دهد. (الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 117). و در شام یحیىبنالحكم، برادر مروان، در دربار یزید گفت: بین شما و پیامبر خدا در روز قیامت جدایى افتاد، من دیگر در هیچ كارى با شما شركت نمىكنم. (طبرى، ج 5، ص 359 و حماسه حسینى، ج 3، ص 352). هند زن یزید وقتى خبر شهادت امام حسین(ع) را شنید، خود را در لباس مخصوص مستور كرد و از اندورن به مجلس مردان آمد و گفت: آیا این سر حسین فرزند فاطمه است؟! یزید به او گفت: تو براى او گریه و عزادارى كن، خدا بكشد ابنزیاد را كه در كشتن او تعجیل كرد. (طبرى، ج 3، ص 354). پسر یزید خود را از خلافت خلع كرد و بر یزید و معاویه لعنت فرستاد و حق را به جانب حسین و على(ع) داد و از همه مهمتر؛ نتیجهی كربلا این بود كه پردهى نفاق حاكمان دریده شد و حساب سلطنت از دین جدا گشت. امام(ع) در روز عاشورا فرمود: «ایمُ اللَّهِ إِنِّى لَأَرْجُو أَنْ یكْرِمَنِى رَبِّى بِالشَّهَادَةِ بِهَوَانِكُمْ ثُمَّ ینْتَقِمُ لِى مِنْكُمْ مِنْ حَیثُ لَا تَشْعُرُونَ.»(مقتل خوارزمى، ج 2، ص 32. بحار الأنوار، ج 45، ص 52) به خدا قسم من امیدوارم كه پروردگارم مرا به وسیلهى شهادت گرامى بدارد و انتقام مرا از شما از طریقى كه ندانید بگیرد. پس از شهادت امام حسین(ع)، بنىامیه به جاى حمله در حالت دفاع قرار گرفتند، و این اوّلِ سقوط یك حكومت است. نهضتها و خونریزىها ادامه یافت و پس از آن همان خانهاى كه در زمان حسین(ع) كسى درِ آن را نمىزد، با مختصر آرامشى كه در زمان امام پنجم(ع) بهوجود آمد، مسلمانان از اطراف و اكناف مانند سیل به همان خانه رجوع كردند و پس از آن؛ روز به روز به آمار شیعیان اهلالبیت افزوده و حقّانیت و نورانیتشان در هر گوشه از جهان اسلام نمایان شد، حقّانیتى توأم با مظلومیت، و این زندهماندن آثار کربلا را روشن مىكند.
7 - به صفحه 13 رجوع شود.
8 - به کتاب «تحلیلى از نهضت امام خمینى«رضواناللهتعالیعلیه»»، از آقای سید حمید روحانى رجوع شود.
9 - بحارالأنوار، ج 66، ص 238.
10 - اللهوف على قتلى الطفوف، سیدبن طاوس، ص 99.
11 - اللهوف على قتلى الطفوف، سیدبن طاوس، ص 128.
12 - مقتل الحسین(ع)، خوارزمى، ص 39 تا 42، نقل از كتاب« امام حسین(ع) » از محمدجعفر طبسى، ترجمهی عبدالحسین بینش، ص 381.
13 - در زیارت اربعین اظهار میدارید: «السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ» تا آنجا که میگویید: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ». خطاب به خداوند میگویی: سلام بر امامی که خون خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت از جهالت و گمراهی بیدار شوند و به خود آیند.
14 - در روایت داریم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه» (جامع الأخبار، ص: 94) هرکس چهل روز خود را برای خدا خالص کند چشمههای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میشود
15 - خداوند به رسول خود(ص) میفرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(انفال/17) آنگاه که نیزه میاندازی تو نیستی که نیزه میاندازی، بلکه خدا است که نیزه میاندازد.
16 - الكافی، ج2، ص 116.
17 - تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 356.
18 - دکتر رضا داوری اردکانی معتقد است: بنیانگذاران تجدد، تجدد را جهانی میدیدهاند اما تجدد، منطقهای شدهاست. به کتاب «مسائل تاریخی و قدرت سیاست» ص 11 رجوع شود. ایشان در این جمله متذکر میشود که چگونه فرهنگ مدرنیته با غفلت از نگاه جهانیاش گرفتار استعمار سایر ملل شد و با انحطاطی که از این جهت پیدا کرد زمینه سقوط خود را فراهم نمود.
19 - صحیفهی امام، ج1، ص 303.
20 - شهید هاشمینژاد از علمای عالم به مسایل اجتماعی بود كه در طول دوران زندگی خود سراسر در حال تعالی تعالیم اسلامی و مبارزه با طاغوت بود. سیر مبارزاتی وی از سال 1342 به اوج رسید و تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانیهای پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است. در تعقیب و گریزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواك با زیركی خاصی عمل نموده كه به ظاهر تسلیم اما در باطن استوار و پرخروش بود كه همه اینها عامل برآشفتگی رژیم منحوس پهلوی و دستگاههای اطلاعاتی شاه شده بود. از طرفی نقشی ارزنده در شكلدادن مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی ایران داشته است. ترور شهید هاشمی نژاد از درون سازمان منافقین طرح ریزی شد و صبح روز هفتم مهر ماه 1360 همزمان با شهادت حضرت جواد الائمه(ع) طبق معمول در كلاس درس حضور یافته و ساعت 8 صبح هنگامی كه در حال خروج از حزب بودند در محل درب خروجی حزب جمهوری اسلامی به خیل شهدا پیوست و پیكر پاكش در حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به خاك سپرده شد.