تربیت
Tarbiat.Org

تأملی در نشانه های حتمی ظهور
نامشخص

نام یمانی

در مورد نام واقعی یمانی حدیثی از پیشوایان معصوم(ع) به دست ما نرسیده است. عدم تصریح به نام این شخصیت بزرگ بتواند در زمان مقرر، رسالت مقدس خود را به انجام رساند. اما در کلمات غیر معصومان و در منابع اهل سنت اشاره هایی به نام این شخصیت شده است، از جمله:
علامه مجلسی از کتاب مشارق الانوار برسی از کعب بن حارث از سطیح کاهن چنینروایت می کند:
....ثم یخرج من صنعا الیمن البیض کالقطن اسمه حسین او حسن فیذهب بخروجه غمر الفتن فهناک یظهر مبارکا زکیا و هادیا مهدیا؛(73)
....سپس از صنعای یمن مردی سفید، بسان پنبه به نام حسین یا حسن قیام می کند و با قیام او سختی فتنه ها پایان می یابد. در این هنگام شخصیت مبارک و پاک و هدایت کننده و هدایت شده ظهور می کند.
ابن حجر در شرح حدیث: نلاتقوم الساعه حتی یخرج رجل من قحطان»(74) از پیامبر (ص) می نویسد:
نام این شخصیت را پیدا نکردم، لیکن قرطبی احتمال داده است که نام وی جهجاه باشد، زیرا مسلم پس از نقل روایت فوق با سند دیگری از ابوهریره از پیامبر چنین نقل کرده است:
«لا تذهب الایام و اللیالی حتی یملک رجل یقال له جهجاه؛ روزها و شب ها به پایان نمی رسند تا مردی که به او جهجاه گویند به حکومت رسد.»(75)
ابن حجر در جای دیگر در مورد نام قحطانی (یمانی) می نویسد:
در کتاب التیجان ابن هشام مطالبی یافتم که نشان می دهد نام و سیره قحطانی و زمان قیام او مشخص بوده است. ابن هشام می نویسد: عمران بن عامر، کاهن و پادشاهی بزرگ بود که عمری طولنی داشت. وی هنگام مرگ به برادرش عمر بن عامر، معروف به مزیقیا گفت: خداوند دو غضب و دو رحمت برای اهل یمن دارد: غضب اول: ویران شدن سد مآرب ودر نتیجه خراب شدن شهر ها بود، غضب دوم: تصرف یمن توسط حبشه. اما رحمت اول: مبعوث شدن پیامبری از تهامه با نام محمد است که به رحمت مبعوث می شود و بر مشرکان پیروز می گردد، رحمت دوم: زمانی است که خانه خدا ویران شود. در آن حال خداوند مردی را که به او شعیب بن صالح گفته می شود بر می انگیزد و ویران کنندگان را از آن جا بیرون کرده و نابود می نماید، تا این که در دنیا جز در سرزمین یمن ایمان یافت نشود.(76)
مسعودی نیز پس از این که سر بر تافتن عبدالرحمان بن محمد بن اشعث را از فرمان عبدالملک مروان نقل می کند، می گوید:
او خود را ناصر المومنین نام نهاد و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظارش هستند. اوست که زمام داری را به اهل یمن باز می گرداند. وقتی به او گفته شد که نام قحطانی بر سه حرف است، در پاسخ گفت: نام من عبد است و «الرحمان» جزو اسم من نیست.(77)
آن چه گذشت، تنها برای آشنایی با دیدگاه دانش مندان و محدثان در مورد نام یمانی بود، اما از نظر ضوابط علمی نمی توان به مطالب یاد شده اعتماد کرد، زیرا از معصوم صادر نشده و از اسناد متقنی برخوردار نیستند، بنابراین، در مورد نام یمانی نمی توان اظهار نظر قاطعانه ای کرد.
حال سوال اساسی این است که اگر در روایات نام این شخصیت نیامده، با چه واژه هایی به او اشاره شده و درباره او سخن گفته شده است؟ در پاسخ باید گفت، واژه هایی که برای اشاره به این شخصیت به کار رفته اند، عبارت اند از:
1. یمانی: در اکثریت قریب به اتفاق روایات ائمه(ع) این واژه به کار رفته است، مثلا وقتی از امام باقر(ع) سوال شد که قائم شما چه زمانی ظهور خواهد کرد، فرمودند:
اذا تشبه الرجال بالنسا ... و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء....؛(78)
هنگامی که مردان شبیه زنان شوند... و سفیانی از شام و یمانی از یمن قیام کند و فرورفتن در سرزمین بیداء رخ دهد... .
2. منصور الیمانی و منصور: از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی، خرج الترک و الروم فظهر علیهم السفیانی؛(79)
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم قیام می کنند و سفیانی بر آن ها پیروز می شود.
در حدیث دیگری فرموده اند:
....ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده؛(80)
....سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش از سوی صنعا به سوی آن ها رهسپار می شود.
در روایتی از خروج مردی از یمن که یاری دهنده جانشین پیامبر است، با عنوان منصور یاد می شود. پیامبر اکرم(ص) در این روایت در وصف اهل یمن فرموده اند:
قوم رقیقه قلوبهم راسخ ایمانهم و منهم المنصور یخرج فی سبعین الفا ینصر خلفی و خلف وصیی؛(81)
مردم سرزمین یمن قلب هایی رقیق و ایمان هایی استوار دارند. منصور که با هفتاد هزار نفر قیام می کند و جانشین من و جانشین وصی مرا یاری می دهد، از آن هاست.
عبدالله بن عمر بن عاص نیز خطاب به اهل یمن چنین گفته است:
ای اهل یمن! شما گمان می کنید منصور از شماست؟ سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، چنین نیست، بلکه پدر او قریشی است.... .(82)
به نظر می رسد منظور عبدالله از منصور همان مرد یمنی معروف (قحطانی) باشد که ابوهریره درباره اش از پیامبر (ص) چنین روایت کرده است:
لاتقوم الساعه حتی یخرج رجل من قحطان؛(83)
همچنان که خواهد آمد، قحطانی تعبیر دیگری از یمانی است. واژه منصور نیز به همین شخصیت اشاره دارد.
البته نمی توان ادعا کرد که واژه منصور در تمامی روایات به یمانی اشاره دارد، اما این مطلب حداقل در بخشی از روایات پذیرفتنی است و آن چه در این میان معیار قضاوت است، قراین داخلی و خارجی روایت است.
3. الخلیفه الیمانی: از ارطاه چنین نقل شده است:
علی یدی ذلک الخلیفه الیمانی الذی تفتح القسطنطنیه و رومیه علی یده یخرج الدجال و فی زمانه ینزل عیسی بن مریم(ع)؛(84)
در زمان آن پیشوای یمانی که استانبول و روم به دست او فتح می شود، دجال ظهور می کندو عیسی بن مریم(ع) از آسمان نزول می نماید.
واژه یاد شده در کلمات پیشوایان دینی به کار نرفته است.
4. قحطانی: به جز واژه «یمانی» و «منصور الیمانی» و «الخلیفه الیمانی» که به مردی از اهل یمن تصریح دارند، به احتمال قوی واژه «قحطانی» که در روایات متعددی خصوصا در منابع اهل سنت آمده نیز به هیمن شخصیت اشاره دارد، زیرا قحطانی تعبیر دیگری از یمانی است.
ابن منظور می نویسد: «قحطان پدر اهل یمن است و منسوب به آن طبق قیاس قحطانی است.»(85)
طریحی نیز می نویسد: «یعرب بن قحطان اولین کسی اتس که به عربی سخن گفته و او پدر تمام یمنی هاست.»(86)
ابن حجر نیز در این باره می نویسد: «نسب تیره های مختلف یمن از حمیر، کنده، همدان و دیگران به قحطانی منتهی می شود.»(87)
علاوه بر آن چه گذشت، از روایات متعددی نیز مطلب یاد شده اثبات می شود. برای نمونه، در روایتی قحطان و یمن در کنار هم ذکر شده و شخصیت مورد نظر به هر دو نسبت داده شده است: ابن حماد به سند خود از کعب چنین روایت می کند:
یکون بعد المهدی خلیفه من اهل یمن من قحطان اخوالمهدی فی دینه یعمل و هو الذی یفتح مدینه الروم؛(88)
بعد از مهدی حکم رانی از اهل یمن از قحطان خواهد بود که در دین داری شبیه مهدی خواهد بود. مانند او رفتار خواهد کرد. او همان کسی است که روم را فتح خواهد کرد.
مناوی از بسطامی چنین نقل می کند: «قبل از نزول عیسی(ع) مردی که به او اصهب گفته می شود در منطقه جزیره خروج می کند و مردی از شام به نام جرهم بر او می شورد. پس از آن مردی از یمن به نام قحطانی خروج می کند. نام او معاویه بن عنبسه است... اولین کسی که با او مقابله می کند، قحطانی است ولی او شکست می خورد.»(89)
باز از کعب چنین روایت شده است:
«اولین کسی که خروج می کند و مناطق مختلف را به تصرف در می آورد، اصهب است. او از منطقه جزیر قیام خود را آغاز می کند. پس از او جرهمی از شام و قحطانی از یمن خروج می کنند. در حالی که این سه نفر با ستم درصدد تسلط بر مواضع خود هستند، سفیانی از دمشق قیام می کند.»(90)
روایت یاد شده از معصوم صادر نشده اند و در جزئیات مسئله با آن چه بعد اثبات خواهد شد تفاوت دارند، لیکن این مسئله را ثابت می کنند که بر اساس برداشت محدثان و راویان، قحطانی همان یمانی است، چون خصوصیات یمانی هم چون قیام از یمن، هم زمانی با سفیانی، جنگ و درگیری با سفیانی و برخورداری از شخصیتی مثبت که در روایات اهل بیت(ع) از خصوصیات یمانی شمرده شده، در این روایات به قحطانی نسبت داده شده است. بنابراین، به نظر می رسد در ترسیم ابعاد مختلف جنبش یمانی می توان از روایات قحطانی نیز بهره جست. این برداشت را برخی از نویسندگان معاصر نیز تاید کرده اند.(91)
علی رغم دیدگاه برخی از نویسندگان معاصر و نیز قراینی که بر اتحاد قحطانی و یمانی دلالت می کردند، در میان مجموعه سخنان پیشوایان دینی یک حدیث نیز وجود دارد که بر تفاوت شخصیت یمانی و قحطانی دلالت می کند. روایت یاد شده بدین قرار است:
امام صادق(ع) فرمودند:
اول من یخرج منهم رجل یقال له اصحب بن قیس....ثم یخرج الجرهمی من الشام و یخرج القحطانی من بلاد الیمن و لکل واحد من هولاء شوکه عظیمه فی ولایتهم و غلب علی اهلها الظلم و الفتنه منهم فبیناهم کذلک یخرج علیهم..... السفیانی من الوادی الیابس.... و قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و شهر واحد و سنه واحده. فاول من یقاتل السفیانی القحطانی فینهزم و یرجع الی الیمن و یقتله الیمانی.... فینهض الیمانی لدفع شره فینهزم السفیانی بعد محاربات عدیده و مقاتلات شدیده فیتبعه الیمانی فتکثر الحروب و هزیمه السفیانی فیجده الیماهنی فی نهر اللو مع ابنه فی الاساری فیقطعهما اربا اربا ثم یعیش فی سلطنته فارغا من الاعداء ثلاثین سنه ثم یفوض الملک بابنه السعید و یاوی مکه و ینتظر ظهور قائمنا(عج) حتی یتوفی فیبقی ابنه بعد وفاه ابیه فی ملکه و سلطانه قریبا من اربعین سنه وهما یرجعان الی الدنیا بدعا قائمنا علیه السلام. قال زراه: فسئلته عن مده ملک السفیانی قال(ع): تمد عشرین سنه؛(92)
اولین فردی که خروج می کند، مردی است که به او اصهب بن قیس گفته می شود....سپس جرهمی از شام و قحطانی از مناطق یمن به پا می خیزند. هر یک از این سه در سرزمین های خود دارای شوکت و عظمت اند و به مردم سرزمین خشک خروج می کند... . پس از آن سفیانی از سرزمین خشک خروج می کند... . خروج او با خروج یمانی از یمن با پرچم های سفید در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود. اول کسی که با سفیانی جنگ می کند، قحطانی خواهد بود، اما قحطانی شکست می خورد و به یمن می گریزد و به دست یمانی کشته می شود... پس یمانی برای دفع شر سفیانی قیام می کند و سفیانی پس از جنگ های فراوان و درگیری های شدید می گریزد. در نهایت که جنگ ها و گریختن سفیانی بسیار می شود، یمانی، او و پسرش را نزد رود «لو» در میان اسیران می یابد و آن ها را قطعه قطعه می کند. سپس یمانی فارغ از دشمنان، سی سال حکومت می کند و پس از آن، حکومت را به فرزندش سعید واگذار می نماید و در مکه سکنا می گزیند و منتظر ظهور قائم ما خواهد بود تا این که در آن جا رحلت می کند. حکومت فرزند او نیز نزدیک به چهل سال طول می کشد و آن دو به دعای قائممان(عج) به دنیا بازمی گردند. زراه می گوید: از آن حضرت در مورد مدت حکومت سفیانی پرسیدم؛ فرمودند: حکومت او بیست سال طول می کشد.
روایت شده تنها در کتاب مختصر اثبات الرجعه فضل بن شاذان وجود دارد. علاوه بر تردیدی که در انتساب کتاب مختصر اثبات الرجعه موجود به فضل بن شاذان وجود دارد، این روایت از نظر محتوایی، به دلیل تعارض با مجموعه های مختلفی از روایات، مناقشه پذیر است؛ از جمله:
1. بر اساس روایت یاد شده، سفیانی حداقل هفتاد سال پیش از ظهور، به دست یمانی کشته می شود، در حالی که بر اساس روایات متعدد در زمان ظهور زنده است و یکی از دشمنان سرسخت امام مهدی (عج) است.(93)
2. بر اساس روایت یاد شده حکومت سفیانی بیست سال طول می کشد، در حالی که طبق روایات معتعددی که در میان آن ها حدیث معتبر نیز وجود دارد، مدت حکومت او هشت یا نه ماه بیشتر به طول نمی انجامد.(94)
3. بر اساس این روایت، قیام سفیانی حداقل نود سال پیش از ظهور خواهد بود، در حالی که بر اساس روایت متعدد، قیام سفیانی از نشانه های متصل به ظهور خواهد بود.(95)
به دلیل نکات یاد شده، روایت مورد نظر اطمینان پذیر نخواهد بود و به مضمون آن نمی توان اعتماد کرد. از این رو شواهدی که بر اتحاد یمانی و قحطانی دلالت می کردند، هم چنان پابرجا خواهند بود.
با توجه به آن چه گذشت، ما از این پس در ترسیم تصویر شخصیت یمانی و جنبش او، از روایاتی بهره خواهیم برد که در آن ها واژه های «یمانی»، «المنصور الیمانی»، «الخلیفه الیمانی»، «قحطانی» و یا «منصور» به کار رفته باشد.