تربیت
Tarbiat.Org

تأملی در نشانه های حتمی ظهور
نامشخص

دلایل اول: روایات

ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری می گوید:
کنا عند ابی جعفر محمد بن علی الرضا(ع) فجری ذکر السفیانی و ما جاء فی الروایه من ان امره من المحتوم. فقلت لابی جعفر(ع): هل یبدو لله فی المحتوم؟ قال: نعم. قلنا له: فنخاف ان یبدو لله فی القائم. فقال: ان القائم من المیعاد و الله (لایخلف المیعاد)؛(25) نزد امام جواد(ع) بودیم. از سفیانی و روایاتی که بر آن اساس قیام او حتمی خواهد بود، سخن به میان آمد. به حضرت عرض کردم: آیا خداوند در حتمی ها هم بدا روا می دارد؟ فرمود: آری. عرض کردیم: می ترسیم در ظهور قائم نیز بدا روا دارد! فرمود: قیام قائم(عج) از وعده های الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.
یکی از طرفداران این دیدگاه می نویسد: گویا در آن اخبار، محتوم به معنای تغییر نا پذیر نیست، بلکه چه بسا مراد مرتبه ای است از تاکید در آن که منافاتی با تغییر در مرحله ای از انحای وجود آن نداشته باشد.(26)
نقد و بررسی: به استدلال فوق پاسخ های مختلفی داده شده است؛ از جمله نویسنده مکیال المکارم می گوید:
1. تغییر ناپذیر دانستن تمام علایم ظهور، با روایات بسیار بلکه متواتر که به حتمی و تبدیل ناپذیری برخی از علایم تصریح دارند، منافات دارد.
2. تغییر تمام علایم، مستلزم نقض غرض خواهد بود، و خداوند محال است که نقض غرض کند؛ زیرا غر ض و منظور از قرار دادن علایم و نشانه ها، آن است که مردم به وسیله آن ها امام غایب خود را بشناسند و از هر کسی که به دروغ ادعای امامت می کند، پیروی ننمایند. پس هرگاه تمام نشانه ها تغییر کند و هیچ یک از آن ها برای مردم آشکار نگردد، نقض غرض لازم می آید و خداوند محال است غرضش را نقض کند.
3. هیچ گونه شاهد و مویدی بر حمل محتوم بر نوعی تاکید و انصراف آن از معنای حقیقی محتوم، وجود ندارد.(27)
به پاسخ های پیشین می توان پاسخ دیگری افزود:
4. سند روایت یاد شده، ضعیف است. بنابراین، روایات متعدد و معتبری که بر اساس ظاهر آن ها و نیز سایر قراینی که گذشت بر قطعیت، تغییر ناپذیری و حتمی بودن برخی از نشانه های ظهور دلالت دارند، معارضی نخواهند داشت.
حل تعارض ظاهری این روایت با روایاتی که تعدادی از نشانه های ظهور و از جمله سفیانی را از حتمیات می شمارند، راه دیگری نیز دارد که خواهد آمد.(28)
ب) امام باقر(ع) در تفسیر آیه (ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ) فرمودند:
انهما اجلان: اجل محتوم و اجل موقوف. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی الله فیه المشیئه. قال حمران: انی لارجوا ان یکون اجل السفیانی من الموقوف. فقال ابوجعفر(ع): لا و الله انه لمن المحتوم؛(29)
آن ها دو اجل اند: اجل محتوم و اجل موقوف. حمران پرسید: اجل محتوم چیست؟ حضرت فرمود: آن چه اراده خداوند به آن تعلق گرفته است. حمران گفت: من امید دارم سفیانی از علایم موقوف باشد. امام فرمود: به خدا سوگند که چنین نیست، او از حتمیات است.
برخی با استناد به روایت یاد شده، بدا در حتمیات را ممکن شمرده اند؛ به این توضیح که: امام(ع) در این روایت، اجل محتوم را از اجل هایی دانسته اند که وابسته به اراده و مشیت خداوند است (الذی لله فیه المشیئه). بنابراین، ممکن است خداوند اراده تحقق آن را نماید و ممکن است اراده بدا در آن باره کند.(30)
نقد و بررسی: روایتی که به آن استدلال شده، از کتاب الغیبه نعمانی است. البته همین روایت، در کتاب شریف بحارالانوار از کتاب الغیبه نعمانی به شکل دیگری نقل شده است؛ متن روایت طبق نقل علامه مجلسی که در بحارالانوار، چنین است:
عن ابی جعفر محمد بن علی(ع) فی قوله تعالی: (ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده) قال: انهما اجلان: اجل محتوم و اجل موقوف. قال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لا یکون غیره. قال: و ما الموقوف؟ قال: هو الذی لله فیه المشیئه. قال حمران: انی لارجوا ان یکون اجل السفیانی من الموقوف. فقال ابوجعفر(ع): لا و الله انه من المحتوم؛(31)
امام باقر(ع) در تفسیر آیه (ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده) فرمود: آن ها دو اجل اند: اجل محتوم و تغییر ناپذیر و اجل موقوف و مشروط. حمران عرض کرد: اجل محتوم چیست؟ فرمود: اجلی که جز آن نخواهد شد. حمران پرسید: اجل موقوف و مشروط چیست؟ فرمود: آن چه اراده خداوند در آن راه دارد و قابل تقدیم و تاخیر و بر طرف شدن است. حمران عرض کرد: امیدوارم قیام سفیانی از علایم موقوف و مشروط باشد. امام فرمود: به خدا سوگند چنین نیست، او از علایم حتمی است.
آشکار است که طبق این روایت، جمله «هوالذی لله فیه المشیه» تفسیر اجل موقوف است، نه اجل محتوم. بنابراین، سفیانی از اجل هایی نیست که تقدیم و تاخیر پذیرد و بر طرف شدنی باشد. بلکه از اجل هایی است که جز آن نخواهد شد.
و البته از آن جا که علامه مجلسی نسخه شناس شایسته ای بوده است، به نسخه ای که او از آن حدیث یاد شده را نقل کرده، بیشتر می توان اعتماد کرد. و یا دست کم، احتمال صحت آن نیز وجود دارد، «و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.»