دریچههای بهشت و دوزخ(429)
همچنان که در قرآن اشاره شده، بهشت دارای ابواب و دریچههایی است که به عنوان مثال میتوان به آیات زیر توجه نمود. «وَ الْمَلائِكَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ»(430) و ملائکه از هر دری بر آنها وارد شوند و «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»(431) برای آنها درهای آسمان گشوده نمیشود و داخل در بهشت نمیگردند یا میفرماید: «جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ»(432) بهشتهای جاودانی که گشوده شده است برای آنها از هر دری. و دوزخ نیز ابوابی دارد که آیات ذیل به آنها اشاره دارد.
«ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها»(433) ای کافران، جاودانه داخل درهای دوزخ شوید. یا میفرماید: «حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها»(434)هنگامی که کافران به جهنم میرسند و درهای جهنم گشوده میشود و نیز میفرماید: «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(435) جهنم را هفت در است و هر دری را از ایشان بخش جداگانهای است. هرچند در تعیین ابواب جهنم و بهشت اختلاف نظر هست ولی بهترین نظر عبارتست از اینکه ابواب بهشت و جهنم قوای ادراکی هفتگانهی انسان یعنی پنج قوای حسی، بعلاوهی «خیال» و «وهم» است.
«خیال» ادراککنندهی صُوَر بوده و «وَهم» معانی جزئیه را درک میکند. این دریچههای هفتگانه در عین اینکه دریچههای دخول آتشاند، دریچههای دخول به جنت نیز هستند و این در صورتی است که انسان آنها را در جهت طاعات و ادراک خیرات و انتزاع معانی کلّی از محسوسات جزئی به کار گیرد. خلاصه وقتی این قوا را در راستائی که برای آن خلق شده به کار برند دریچههای دخول در بهشتاند و نیز علاوه بر این قوا، بهشت دریچهی هشتمی هم دارد که مخصوص بهشت است و آن «باب قلب» است. - آن هفت قوا، هم دریچهی دخول جهنم هستند و هم دریچهی دخول به بهشت و بستگی به استفادهی ما دارد. ولی قلب فقط انسان را متوجه بهشت می کند.
باید روشن شود هریک از قوا و مشاعر هفتگانه میتوانند دری به سوی شهوات دنیائی باشند که نفس را به آتش سوزان و هیئتهای عذابکننده در آخرت متصل میکنند. همچنان که همین قوا می توانند ما را به ملکوت اعلی متصل گردانند و نفس را داخل در بهشت و همنشین ملائک قرار دهند و این در حالی است که این قوا برای ادراک حقایق و معارف و افعال پاک و نیک به کار گرفته شوند.
خلاصهی سخن اینکه: برای هریک از این قوا و مشاعر، باطنی و ظاهری هست، که باطن آن رحمت و ظاهر آن عذاب است، ظاهر این قوا دریچههایی گشوده شده به عالم جهنم است یا به سوی آنچه استحقاق دخول در آتش را دارد و باطن آنها دریچههایی گشوده به عالم بهشت است و یا آنچه استحقاق دخول در بهشت را دارد. هرگاه دریچههای آتش بسته شد دریچههای بهشت گشوده میشود بلکه بسته شدن آن عین گشوده شدن این است - از یک طرف که باز شد از طرف دیگر بسته میشود - مگر دریچهی قلب که بر اهل حجابِ کلی و اهل کفر همیشه بسته است و مخصوص اهل بهشت است به جهت ایمان و معرفتی که نسبت به حقایق دارند. همچنان که خدا میفرماید: قلب هرگز برای اهل نار گشوده نمیشود «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»(436) خداوند قلبهای اهل کفر را مهر زده و بسته است. یا فرمود: «فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ»(437) پس مهر زده شده بر قلبهایشان و آنها حقایق را نمیفهمند و آتش را توان تصرف و دخول در قلبها نیست، همچنان که باب جنت بر کفار بسته است، دریچهی قلب بر آتش بسته است - مقام قلب مقام ذکر خداست و در چنین مقامی آتش نیست و چنانچه نفس مقامش مقام قلب شد دیگر از آتش مصون است - و اینکه رسول الله(ص) فرمود: «التراب لا یأکل محلّ الایمان»(438) خاک، محل ایمان را که همان قلب باشد، نمیخورد» بدین معنا است که باطن قلب در دنیا سعید است و در آخرت عذاب ندارد، قلب مانند بهشت است که آن را در سختیها پیچیدهاند، باطنش رحمت و ظاهرش عذاب و سختی است و این عذاب و سختی همان آتشی است که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»(439)از قلبها طلوع میکند.
با توجه به موارد فوق، منازل و درکات و روزنههای جهنم را در مقابل منازل و درجات جنت قیاس کن. - هرآنچه دریچهی بهشت است مقابل آن دریچهی جهنم قرار دارد - به طوریکه روزنههای آتش شعبههای کفر و فسق و روزنههای بهشت شعبههای ایمان و طاعت است و هرکس در دنیا نیکی کند در آخرت آن را به عنوان دریچهای گشوده به سوی بهشت میبیند و هرکس شرّی را مرتکب شود آن را دریچهای گشوده به سوی آتش برای خود میبیند و مییابد.