تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

مقام‌ مردم در فهم معاد

مقام‌ مردم در فهم معاد(181)
همچنان‌که در شریعت وارد شده اعتقاد به حقیقت حشر و معاد در اهل ایمان متفاوت است و مردم در راستای این تفاوت، مقامات متفاوت دارند. که عبارتست از:
مقام اول: این مقام نسبت به حقیقت معاد نزدیک‌ترین و هم از همه‌ی آفات سالم‌ترین است. و این همان مرتبه‌ی توده‌ی مسلمین است که معتقدند: همه‌ی امور آخرت از عذاب قبر و نکیر و منکر و مار و عقرب، امور واقعی و محسوس‌اند و با همین چشم دیده می‌شوند. لیکن خداوند اجازه نداده که مردم تا در این دنیا هستند آن‌ها را درک کنند و این به جهت حکمت و مصلحتی است که برای ما پنهان است که البته بعضی آیات و روایات شاهد بر این اعتقاد است.
مقام دوم: این است که آنچه در عالم آخرت به ما وعده داده شده مثل صورت‌هایی است که انسان در خواب می‌بیند و همه‌ی آن‌ها امور خیالی هستند که وجود خارجی ندارند. همچنان‌که مار و عقربی که ما را در خواب می‌گزند وجود عینی ندارند. ولی ما در خواب از آن‌ها متألّم می‌شویم و یا ممکن است مثل لذت‌های بیداری لذت ببریم. ولی شما ظاهرِ شخص خواب را ساکن و آرام می‌بینید و ماری را در کنار او مشاهده نمی‌کنید با این‌که آن مار در حق او موجود است. وقتی چنین است چه فرقی می‌کند که آن مار را مشاهده کند و یا تخیل کند؟ برای انسان نیکوکار، بهشت و درختان و نهرها و اشخاصِ کریمی که فرد با وجود آن‌ها به سرور می‌آید همه موجوداند. اما به وجود ذهنی و نه به وجود عینی و خارجی.
برداشت فوق چیزی است که شیخ الرئیس بدان نایل شده و جنت ناقصینِ در علم و آتش قاصرینِ در عمل را به صورت فوق مطرح کرده و جناب غزالی نیز در کتب خود از وی پیروی نموده است.
مقام سوم: مقام کسانی است که به صُوَری که دین برای روز معاد وعده داده معتقدند،منتهی وجود آن صور را به یکی از حالات زیر توجیه می‌کنند.
1- صور محسوسه‌ی ذکرشده در زبان شرع اشاره به صور عقلیه‌ای است که در عالم عقولِ صِرف واقع است. آن‌طور که افلاطون معتقد بود و می‌گفت: «برای هر نوعی محسوس، مثالی عقلی هست» و این صُور عقلی در معاد، مخصوص کاملین است و بهشت متوسطین نیز به تناسب استعداد و خواست آن‌هاست و از آنجایی که میل‌ها متفاوت است بعید نیست که لذات و عطیات نیز متفاوت باشد.
2- این صُوَر کنایه از چیزهایی است که دارای سرور و آلام است و این‌که غزالی می‌گوید: «اگر کسی در خواب سبزه و آب جاری و صورت نیکو و نهرهای جاری از شیر و عسل ... و کاخ‌هایی از طلا و نقره و جوانان خدمتگزار ببیند، تعبیر‌کننده‌ی خواب همه‌ی آن‌ها را به سرور تعبیر می‌کند، چه سرور ناشی از علم و کشف معلومات و چه سرور ناشی از رؤیت دوستان، به هر صورت اسم همه‌ی آن‌ها سرور است، هرچند به حسب درک، مراتب مختلف دارند، لذات عقلی نیز اینچنین است. هرچند نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده». سپس جناب غزالی روشن می‌کند که وجود امورِ وعده داده شده کنایه از لذات و آلام عقلی است. زیرا مار به خودی خود دردناک نیست. بلکه آنچه به تو می‌رسد سمّ است و خودِ سم نیز دردناک نیست بلکه اثری که از آن در تو حاصل می‌شود و از سم است، آن دردناک است و اگر آن اثر حاصل شود بدون وجود سم، باز عذاب است و تعریف این عذاب عادتاً ممکن نیست الّا این‌که سبب آن عذاب را به آن اضافه کنیم. حال اگر خداوند لذت جماع را بدون مباشرت با صورت جماع ایجاد کند تعریف آن امکان ندارد إلاّ با اضافه‌کردن آن به آن صورت جماع. یعنی لذت را به علت لذتِ این دنیایی می‌توان تعریف کرد. علت لذت برای لذت است نه این‌که خودِ علت مطرح باشد. نتیجه این‌که صفات هلاک‌کننده در هنگام مرگ به اذیت‌کنندگان تبدیل می‌شوند که درد آن‌ها مثل گزیدن است نه این‌که مار و عقربی باشد. مثل عشق آزاردهنده آنگاه که معشوقه می‌میرد. همان عشق که در ابتدا لذیذ بود به آزاردهنده تبدیل می‌شود. به طوری که شخص آرزو می‌کند ای کاش از این عشق برخوردار نبود.
مقام چهارم: این مقام، مقام راسخین در عرفان است که جامع بین ذوق و برهانند. این مقام اذعان یقینی است بر وجود صُوَری که شریعت و انبیاء از آن خبر داده‌اند مبنی بر این‌که آن صور موجودات عینی - نه خیالی - و حقیقی هستند و از نظر موجودیت و تحقق از موجودات این عالم قوی‌تر و شدیدتر و پایدارتر می‌باشند بلکه اصلا قابل مقایسه با صُوَر موجود در دنیا نیستند. صور قیامتی نیز دارای درجات است، بعضی از آن‌ها صور عقلیه است که آن جنت موحدینِ مقرب است و بعضی از صور، صور حسّی لذت‌بخش هستند که جنت اصحاب یمین و اهل سلامت و مسلمین هستند و یا صور قیامتی دردآور است که جهنم اصحاب شمال از فاسقین و ضالین و مکذبین است، ولیکن محسوسات قیامت مثل محسوسات این عالم نیست که بتوان با این چشم‌ها و حواس فانی آن‌ها را دید آن‌طور که مسلمین ظاهری می‌پندارند؛ همچنان که نه آن صور، امور خیالی است و نه امور عقلی و نه حالات معنوی و نه کمالات نفسانی که به صورت جسمانی و مقدار درآمده باشند بلکه صور، صور عینی جوهری موجود هستند، منتهی نه محسوس‌اند به این حواس طبیعی و نه موجودند در این عالم بلکه محسوس‌اند به حواس آخرتی و موجودند در عالم آخرت و نسبت آن حواس به این حواس مثل نسبت خودِ دنیاست به آخرت. آخرت اعظم و اشرف از این عالم است و انسان و حواس انسان دارای نشئات کثیره‌ای غیر از این نشئه‌ی دنیائی زودگذر است. به همین جهت خداوند فرمود: «عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی‏ ما لا تَعْلَمُونَ»(182) ما قادریم در مرگ آنچه مانند این جسم شما است را بیاوریم و شما را در عالَم و در نظامی ایجاد کنیم که شما به آن آگاهی ندارید. می‌فرماید: مردم به آن نشئه عالم نیستند. زیرا آن نشئه دنیائی نیست. و نیز فرمود: «وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضیلاً»(183) و برای آخرت درجات برتر و فضلی برین است و نیز بعد از خلق نطفه و علقه و مضغه که مراحل طبیعی و مادی است، فرمود: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»(184) سپس ما آن را با خلقی دیگر ایجاد کردیم، پس مبارک باد خدایی را که برترین خالق است. که اشاره به شرف نشئه‌ی روح است. و فرمود: «وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً»(185) شما را طور طور آفرید که پس از نشئه‌ی روح، نشئه‌ی ولایت است برای کسی که موفق به کسب آن شود و سپس نشئه‌ی نبوت است و خدای تعالی پدیدآورنده‌ی نشئات و انگیزاننده‌ی مرگ‌ها و گشاینده‌ی کتب و صحیفه‌ها در روز حشر است و او بیرون‌آورنده‌ی محتوای سینه‌ها و قبرهاست و عامل ایجاد حقیقت بعث به احیاء مردگان و گرفتن صورت از مواد و عامل اخراج ارواح از اجساد به ایجادشان در نشئه‌ی دیگر و تبدیل وجودشان به وجودی ارفع و انور و اعلم است.
و حقیقتاً جهل، مرگ اکبر و علم، حیات اشرف است. همچنان‌که خداوند در کتابش جهل را «مرگ» و علم را «حیات» و یا جهل را «ظلمت» و علم را «نور» نامید و فرمود: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»(186) و در جای دیگر فرمود: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»(187) و یا فرمود: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیرُ»(188) و در جمع‌بندی می‌فرماید: «لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ»(189) و نیز فرمود: «أَ وَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ»(190)که انسان را قبل از هدایت به دین الهی مرده می‌داند.
بدان که برای هر نفسی از نفوس سُعداء در عالم آخرت مملکت عظیم و گسترده‌ای است، گسترده‌تر از آنچه در آسمان‌ها و زمین هست و آن مملکت عظیم از ذات آن نفس خارج نیست. بلکه همه‌ی آن مملکت و خدم و حشم و بستان‌ها و اشجار و حور و غلمان همگی قائم به اوست و او ایجاد‌کننده و حافظ آن‌هاست به اذن و قوّت حق.
اشیاء اخروی هرچند شبیه است به صوری که انسان در خواب می‌بیند، ولی در ذات و حقیقت با آن‌ها فرق دارد. وجه شباهت‌شان به آن‌جهت است که صور اخروی مثل صور موجود در خواب، ماده ندارند و محدود به مکان خاصی نیستند و هیچ‌کدام از آن‌ها مزاحم دیگری نمی‌باشند و شخصِ خواب گاهی افلاک بزرگ و دشت و صحرای گسترده را با هم می‌بیند در حالی‌که جمع این‌ها در عالم خارج ممکن نیست و آنچه انسان بعد از مرگ در قبر می‌بیند اینچنین است که آن صور مزاحم یکدیگر نیستند.
اما وجه مباینتِ نشئه‌ی آخرت و صور واقع در آن عبارت است از آن که آن صور دارای جوهره‌ی قوی و وجود شدید و تأثیر عظیم هستند و از جهت لذت و درد و نسبتِ نشئه‌ی آخرت به دنیا مثل نسبت بیداری به خواب است. همچنان‌که رسول صادق(ص) فرمود: «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»(191) مردم تا در این دنیا هستند در خواب‌اند و چون مردند بیدار می‌شوند.